زندهیاد سعید کاظمیآشتیانی یکی از چهرههای درخشان علمی ایران به شمار میرود که با بنیانگذاری پژوهشکده رویان و توسعه دانش سلولهای بنیادی، سهم بزرگی در پیشرفت علمی کشور ایفا کرد. وی در نیمه دیماه سال ۱۳۸۴ بعد از سالها خدمت به جامعه علمی ایران با اینکه ۴۴ سال داشت، دیده از جهان فروبست. مقام معظم رهبری ایشان را یکی از فرزندان صالح انقلاب و از رویشهای مبارکی خواندند که آینده درخشان علمی در کشور را نوید میدهند.
ایکنا به مناسبت هجدهمین سالگرد مرحوم سعید کاظمیآشتیانی سلسله گفتوگوهایی با دوستان، همکاران و مسئولان جهاددانشگاهی انجام داده است. در هجدهمین گفتوگو به سراغ دکتر مهدی فیض، معاون فرهنگی اسبق جهاددانشگاهی رفتیم که در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
ایکنا ـ حضرتعالی علاوه بر سالها عضویت در جهاددانشگاهی و تدریس در مدرسه و دانشگاه، در دورهای نیز معاون پرورشی وزارت آموزش و پرورش بودهاید. به باور شما برای تربیت نخبگان مؤمنی که دغدغه آنان اعتلای امت اسلام باشد چه باید کرد؟
در پاسخ به این سوال، لازم است ابتدا مقدمهای قرآنی را مرور کنیم. قرآن کریم وقتی که میخواهد فضائل را معرفی کند، آنها را مستقل از انسان معرفی نمیکند. در ادبیات قرآن، فضیلتها به انسان گره خوردهاند. برای مثال اگر از ابتدا تا انتهای قرآن را مرور کنید، هیچ کجا تعریفی از فضلیت ایمان ارائه نشده؛ اما ایمان درون انسان یعنی «مؤمن» تعریف شده است. در روایات تعاریفی از ایمان داریم ولی در قرآن، فقط تعریف مؤمن آمده است نه ایمان. هیچ آیهای در قرآن نگفته است: «تقوا عبارت است از...». چون فرض بر این است که بناست تقوا در یک انسان مستقر باشد، قرآن متقی را تعریف کرده است. یکی از آیاتی که این رویکرد را به زیبایی بیان کرده است، آیه 77 سوره بقره است: «لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَى الْمَالَ عَلَىٰ حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَىٰ وَالْیتَامَىٰ وَالْمَسَاكِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسَّائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَٰئِكَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ».
این آیه مربوط به بحث تغییر قبله است. میفرماید اینکه به کدام سمت نماز بخوانید، هنر نیست. یکی از معنای برّ هنر –به معنی کار فوقالعاده و خاص- است. نماز خواندن به سمت شرق یا غرب کار ارزشمندی نیست؛ بلکه هنر آن است که... به جای اینکه بگوید چه کاری ارزشمند است، میگوید که انسان ارزشمند کیست. ابتدا میگوید: «لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا...» اما در ادامه میگوید: «وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ...». نگفته است برّ آن است که چنین شود بلکه میگوید برّ کسی است که چنین کند. یکی دیگر از مصادیق این قاعده، آیه 19 سوره مبارکه توبه است: «أَجَعَلْتُمْ سِقَایةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللّهِ لاَیسْتَوُونَ عِندَ اللّهِ وَاللّهُ لاَیهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ».
سقایه و عماره اسم مصدرند. آیه میگوید آیا آب دادن به حجاج و آباد کردم مسجدالحرام را با کسی که به خدا ایمان آورده یکی میدانید؟ دو مصدر را با یک انسان مقایسه کرده است. شاید برای شما این سوال پیش بیاید که ویژگی یک انسان چیست که میتواند صاحب فضلیت باشد؟ این ویژگی به باطن انسان باز میگردد. در هر دو مثال، ایمان محوری است که با این فضیلتها گره خورده است. یعنی اگر قرار است فضیلتی در کسی ایجاد شود، آن فضیلت باید با یک باطن ایمانی شکل بگیرد. اگر باطن ایمانی وجود نداشته باشد، آن چیزهای به ظاهر خوبی که میبینیم، فضیلت به حساب نمیآیند. این واقعیت که حتی یک آیه در تعریف تقوا، ایمان و احسان در قرآن نیامده، به اندازه کافی نشان دهنده این نکته است که تمام این فضلیتها به انسان گره میخورند و آنچه در انسان محور این فضلیتهاست، ایمان است. بنابراین اگر بخواهیم مجوعهای از فضیلتها را به عنوان الگوی شایستگی نخبگان معرفی کنیم باید حتماً این فضیلتها ظهور و بروز یک فضیلت باطنی باشد. در بزرگانی مثل شهید چمران، شهید مطهری، شهید بهشتی، زندهیاد زنده یاد کاظمی آشتیانی و امثالهم چنین الگویی را میبینیم. یعنی یک باطن مملو از ایمان که این آثار از آن باطن به ظهور و بروز رسیده است. اگر قرار است کسی را تربیت کنیم، باید از چنین الگویی پیروی کنیم. تربیتی که در ضمن باطنسازی به بقیه فضیلتها بپردازد.
جالب است بدانید که عالمان علوم انسانی اصرار دارند این مسائل را تعریف کنند. در حالی که به نظر میرسد از منظر قرآن، اینها قابل تعریف نیستند. ایمان چیزی نیست که بدون استقرار در یک انسان، در جایی از عالم وجود داشته باشد. آنچه وجود دارد، مؤمن است نه ایمان. به نظر میرسد این قاعده در تعریف مفاهیم انسانی هم میتواند مبنا قرار بگیرد.
ایکنا ـ این تئوری تربیتی در مقام عمل چگونه باید اجرا شود؟
در حوزه مطالعاتی روانشناسی و علوم تربیتی مفهومی با عنوان شایستگی یا competency داریم. یکی از ابهامات در مطالعات مربوط به حوزه شایستگی که صرفاً مختص ما نیست و یک مساله جهانی است، دسته بندی شایستگیهاست. کاری که ما باید در کشور انجام بدهیم -و البته هنوز انجام ندادیم- این است که برای شایستگیها سلسله مراتب تعریف کنیم. یعنی بگوییم بعضی از شایستگیها ریشهای هستند، بعضی یک سطح بالاتر هستند، بعضی دو سطح بالاتر هستند. هر چه سطوح شایستگیها بالاتر میآید به نیاز زندگی اجتماعی مردم نزدیکتر میشود. این مطلب به این معناست که اگر بخواهیم بچهها را در دوران دبستان رشد بدهیم، نباید به آنها القا کنیم تو خلبان خوبی خواهی شد. خلبانی در گوشت و خون هیچکسی نیست؛ شایستگیای نیست که مربوط به دوران کودکی کسی باشد. تمام بچهها به پرواز علاقه دارند. وقتی همه چیز را از بالا میبینند کیف میکنند. نمیشود از ابتدای دوران تحصیل کسی را برای مهندسی یا برای پزشکی تربیت کرد. نمیتوان گفت چون این بچه عاشق بازیهای کامپیوتری است پس باید او را برای طراحی بازیهای کامپیوتری در آینده تربیت کنیم. متأسفانه در کشور ما هم مثل برخی از کشورها، گاهی چنین رویهای در پیش گرفته میشود. سبک تعلیم و تربیت کهنه و منسوخ آلمان و ژاپن اینطور بوده است؛ اما آنها سی سال پیش از این کار دست کشیدند ولی ما هنوز هم در بعضی مدارس، از این روش پیروی میکنیم. برای مثال، شرکت خودروسازی تویوتا مدرسهای داشت و از همان ابتدای دوران دبستان، دانشآموزانش را برای مهندسی مکانیک خودرو تربیت میکرد. این سبک تربیتی الان منسوخ شده است. ما باید به دنبال شایستگیهای پایه باشیم.
ایکنا ـ شایستگیهای پایه چیست؟
اصلیترین شایستگی مربوط به «انگیزه» است. دانشآموزان باید به گونهای تربیت شوند که انگیزه خدمت به مردم را داشته باشند.
ایکنا ـ شایستگی «انگیزه خدمت به مردم» در دوران ابتدایی باید پرورش داده شود؟
بله، این شایستگی را از دوران دبستان به مرور میتوان در دانشآموز ایجاد کرد.
ایکنا ـ با چه روشهایی؟
با مشارکت دادن در فعالیتهایی که منفعت آن به مردم میرسد نه به شخص خودش. فعالیتهای فوقبرنامه عمدتاً باید چنین باشند. انگیزه خدمت به مردم در سطوح مختلفی قابل تحقق است. برای مثال در دوران دبستان به دانشآموز مسئولیت بدهیم که در یک مراسم شکلات توزیع کند، قند و چای به مهمانها بدهد. خدمتی ارائه میکند که در ازای آن چیزی نصیب او نمیشود. در دوران متوسطه میتوان با اردوهای جهادی و کمک به مناطق محروم این منظور را محقق کرد. اگر انگیزه خدمت به مردم که ریشه در باطن و فطرت هم دارد در دانشآموزی شکل بگیرد، وقتی که وارد اجتماع شود، انسانی فوقالعاده خواهد شد. انسانهایی که به دنبال شکار فرصتهایی هستند برای خدمت بیشتر به مردم؛ نه شکار فرصتهایی برای منافع شخصی.
ایکنا ـ چه شایستگی های دیگری باید پرورش داده شوند؟
شایستگی خدمت به مردم شایستگی مرکزی است، اما شایستگیهای دیگری هم هستند که برای کارهای بزرگ، پایه محسوب میشود؛ مثل خلاقیت. اگر شایستگی خلاقیت در دانشآموز پرورش داده شود، در هر رشتهای که وارد بشود خلاق خواهد بود. اگر هم فیلسوف بشود، فیلسوف خلاقی خواهد شد. اگر مهندس و هنرمند پزشک بشود هم همینطور. ما کودک را از ابتدای دبستان برای اینکه یک فرمانده نظامی بشود تربیت نمیکنیم؛ او را خلاق تربیت میکنیم. اما وقتی او در بزرگسالی به فرماندهی رسید، یک فرمانده خلاق خواهد شد. ما باید یک انسان خلاق تربیت کنیم که انگیزهاش خدمت به مردم باشد.
شایستگی دیگر، کنجکاوی، علم اندوزی و یادگیری مادامالعمر است. اگر این سه ویژگی در کسی جمع بشود، به انسان فوق العادهای تبدیل خواهد شد که دائماً در حال یادگیری است، در علم اندوزی به هیچ مقداری بسنده نمیکند، اهل مطالعه و بحث و تحقیق است، با قوه خلاقیتی که در او پرورش یافته، تخصص خود را ارتقا میدهد؛ یعنی تولید علم میکند. و از تمام این تواناییها نه برای ثروت اندوزی شخصی بلکه برای خدمت به مردم استفاده میکند. شایستگی دیگر، حقیقتجویی است. پرورش این شایستگی موجب میشود انسان همواره به دنبال حقیقت باشد و به آنچه دارد یا به دست او رسیده، تعصب نورزد. اگر این شایستگیهای پایه در کسی شکل بگیرد، بسته به علائق و موقعیتها، انسان متفاوتی به وجود میآیند. یکی میشود شهید چمران، یکی میشود علامه طباطبایی، شهید مطهری، شهید بهشتی. البته هر کدام از این بزرگان با دیگری تفاوت دارند.
روحیه تشکیلاتی و ساختار سازی شهید بهشتی را شهید مطهری نداشت. کار مطهری، تفلسف بود؛ کار بهشتی تحزب. یکی از دلائل پیشرفت سریع انقلاب اسلامی، وجود شهید بهشتی و حرکتهای تشکیلاتی قوی او بود. هر کدام از این افراد خدمتهای کلانی کردند و هیچکدام نمیتوانستند جای دیگری را بگیرند. ما هم قرار نیست در فرآیند تعلیم و تربیت مدرسهای خودمان افراد را برای اهداف خاصی تربیت کنیم. ما باید شایستگیهای پایه ایجاد کنیم، اقتضائات محیطی و تفاوتهای شخصیتی افراد در دراز مدت نقش خود را بازی خواهد کرد.
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خود راه گویدت که چون باید رفت
این اقتضائات محیطی و تفاوتهای شخصیتی از انسانهای شایسته در هنر، شهید آوینی میسازد. در فیزیک شهید چمران میسازد. در فرماندهی نظامی، شهید سلیمانی؛ در صنعت هوافضا شهید طهرانی مقدم؛ در فلسفه علامه طباطبایی و در علوم پزشکی سعید کاظمی آشتیانی. به باور من اگر مسیر رشد انسانها را از دوران کودکی ترسیم کنیم، به نتایج بهتری میرسیم. تاکید میکنم که در مجموعه شایستگیها، مهمترین شایستگی، انگیزه خدمت به مردم است. اگر انگیزه خدمت به مردم موتور حرکت باقی استعدادها و شایستگی باشد به تمامی دیگر شایستگیها جهت دهی میکند. انتظار میرود که حداقل مدارس خاص از این الگو پیروی کنند.
ایکنا ـ به خاطر دارم که یکی از وزرا در طرح تحولی وزارت آموزش و پرورش گفته بود: «مدیر مدرسه یعنی وزیر آموزش و پرورش در مدرسه»
احسنت. حالا باید دید که خود وزیر آموزش و پرورش چقدر ثبات دارد؟ یکی از مواردی مهمی که در جهتدهی به انگیزه دانشآموزان به ویژه در مقطع متوسطه بسیار موثر است، دیدن معلمانی است که خودشان انسانهای شاخصی باشند.
ایکنا ـ انسان شاخص به چه معنا؟
یعنی بچهها ببینند معلم ریاضیشان همزمان با تدریس ریاضی، مدیرعامل فلان شرکت مهندسی بزرگ هم هست. معلم دینیشان به طور همزمان صاحب فلان کرسی تدریس یا فلان مسئولیت نیز است. به این ترتیب بچهها آینده خودشان را در آن معلم خواهند دید. این کار از حیث انگیزشی بسیار مؤثر است.
ایکنا ـ معلمانی که موجب تصعید آرمانها بشوند.
احسنت. یعنی دانشآموز با خودش بگوید من قرار است در آینده کسی مثل او بشوم. قرار نیست در زندگی تست زن حرفهای بشوم. میخوام یک مهندس بزرگ بشوم، یک هنرمند بزرگ بشوم، یک پزشک حاذق بشوم، یک عالم دینی بزرگ بشوم. اگر این افراد را برای تدریس به مدارس دعوت کنیم، بسیار موثرتر از این است که معلمان حرفهای را به کار بگیریم.
ایکنا ـ پس با کنکور چه باید کرد؟
کنکور کاملاً ضد این مدل است. در سالهای اخیر که محاسبات کنکور به پایه دهم کشیده شده، وضع وخیمتر شده است. قبلاً به معلمان پیش دانشگاهی میگفتند بچهها را برای کنکور آماده کنید، الان به تمام معلمان مقطع متوسطه این حرف را میزنند. الان دینی درس دادن هم باید به سبک تستزنی باشد مبادا که بچهها در کنکور دروس عمومی را کم بزنند. زمانی که در وزارت آموزش و پرورش بودم بارها این نکته را گوشزد کردم که یکی از بزرگترین آفتهای دستگاه تعلیم و تربیت کنکور است. کنکور هم خارج از آموزش و پرورش تعیین تکلیف میشود. به هرحال، تا این مشکلات حل نشود نباید انتظار داشت که خروجی آموزش و پرورش کسی مثل زندهیاد کاظمی آشتیانی باشد. وقتی رهبر معظم انقلاب میگویند: «فرآورده دانشگاه جمهوری اسلامی- نه به نحو استثنا بلکه به نحو قاعده- چمرانها باشند؛ نه اینکه چمرانها یک استثنا باشند.» یعنی نظام آموزشی از مهدکودک تا دکتری به گونهای باشد که امثال چمران را به تولید انبوه برساند. اگر برای تولید انبوه سیستم نداشته باشیم، چمران و کاظمی آشتیانی و امثالهم استثنا هستند.
ایکنا ـ شنیدن نام سعید کاظمیآشتیانی، چه تصویری را در ذهن شما تداعی میکند؟
آنچه که من از ایشان دیدم، صداقت، تواضع، عدالت مشهود نسبت به زیردستان بود. همکاران رویان علاقه بسیار وافری به او داشتند. یک ویژگی دیگر ایشان شاگردپروری بود؛ من جمله آقای دکتر بهاروند. تعامل ایشان با جناحهای مختلف سیاسی خوب بود. مبنای فکری او خدمت به مردم بود. وجود یک شایستگی پایه در او ،یعنی خدمت به مردم، به تعاملات اجتماعی و حتی سیاسی او هم جهت داده بود. از تمامی این ظرفیتها برای پیشبرد اهداف متعالی خود بهره میبرد.
ایکنا ـ رهبری در افتتاح ساختمان جدید رویان درباره ایشان کلماتی را به کار بردهاند که قابل تأمل است.
فعالیتهای دکتر کاظمیآشتیانی یک آبرویی برای نظام و خدمتی به عموم مردم بود. از یک منظر دیگر چنین میتوان برداشت کرد که نسبت دادن نگاه تنگ نظرانه سیاسی با واقعیت سازگار نیست؛ نمونهاش هم همین دکتر کاظمیآشتیانی. معیار رهبری انقلاب هم این است که چه کسی به مردم خدمت میکند. رهبری وقتی میخواهند مثال بزنند، بارها اسم دکتر کاظمیآشتیانی را آوردند.
در هر دوره زمانی و در هر رشته و تخصصی باید یک چمران داشته باشیم که مثال زدنی باشد. به این معنا که همه متوجه شوند در هر زمانی و در هر تخصصی میتوان مثل چمران عمل کرد؛ اینطور نباشد که کسی گمان کند چمران اسطورهای دست نیافتی بود. از این جهت، زندهیاد کاظمیآشتیانی از مصادیق این گونه زیستن است.
جمعبندی عرایضم این است که اولاً انگیزه، هسته مرکزی و موتور محرک انسانهاست که باید به درستی شکل بگیرد. ثانیاً اینکه تعالی و تصعید انگیزه عموماً ناشی از همنشینی بچهها در دوران نوجوانی با افراد بزرگ است. نشست و برخاست کردن با کوتاه قدها آدم را کوچک میکند.
کسی از امام حسین(ع) سوال کرد شما که در کودکی پیامبر(ص) را درک کردید؛ جملهای از ایشان در خاطر دارید که به ما بگویید؟ امام حسین(ع) این جمله را به نقل از پیامبر میفرمایند: «ان الله یحب المعالی الامور» یعنی خداوند کارهای متعالی و با افق بلند را دوست میدارد. زندهیاد کاظمی آشتیانی میگفتند: «ما در جهاددانشگاهی آموختهایم که وقتی قد میکشیم از خانه خودمان هجرت نمیکنیم، بلکه سقف خانه را بلندتر میکنیم».
مؤسسه رویان و تمام واحدهای جهاددانشگاهی باید در ضمن کار علمی با نیروهای جوانی که به آنها مجموعه پیوستهاند این فرهنگ را آموزش بدهد. فرهنگ سازمانی نیاز به ساختاری مجزا در معاونت فرهنگی دارد. اگر اتفاق نیفتد، با رفتن نسل اول اعضای جهاددانشگاهی، هویت انقلابی، دینی و جهادی این نهاد از بین خواهد رفت.
انتهای پیام