به گزارش ایکنا، نشست «ایده مبناگرایان سنتی در گفتوگوی بینادینی» امروز شنبه 23 دی ماه از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
مجید جعفریان؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
بحث گفتوگوی دینی، هنوز در کشور ما یک مسئله است کما اینکه از دوران بعد از جنگ جهانی دوم، در سراسر دنیا این مسئله مطرح بوده و در پی همین ماجرا، دپارتمان گفتوگوی ادیان در سازمان ملل ایجاد و تلاش شد به این امر پرداخته شود که انسانها میتوانند با گفتوگو، مشکلات خود را حل کرده و خود را در مسیری قرار دهند که انسانیتر زندگی کنند. بنده اعتقاد دارم که بعد از انقلاب اسلامی، به چند دلیل، بحث گفتوگوی ادیان اهمیت پیدا کرده است هرچند که به گفته برخی اساتید قبل از انقلاب نیز این مسئله وجود داشته است.
دلایل طرح گفتوگوی بینادینی پس از انقلاب
یکی از دلایلی که لازم است اشاره کنم، طرح گفتوگوی تمدنها بود که در اواخر دهه هفتاد مطرح شد. البته در دهه شصت نیز این مسائل مطرح بود اما چون در حال جنگ بودیم مسئله گفتوگوی بین ادیان به شکل جدی پیگیری نشد. پس از طرح گفتوگوی تمدنها، مسئله مذاکرات هستهای و کشیده شدن آن به حوزه عمومی و اهمیت دفاع همهجانبه از آن، نشان داد که مسئله گفتوگو در کشور ما مسئله مهمی است.
همچنین فتوای رهبر انقلاب درباره مندائیان که در خوزستان زندگی میکنند نشان میدهد گفتوگوی بینادینی، اهمیت زیادی دارد. دلیل دیگر که به شکل عینی نشان داده ما وارد گفتوگوی عملی شدهایم رشد مراکز گفتوگوی ادیان است. اینها نشان میدهد گفتوگوی بینادینی، مسئلهای مهم است و عدم فهم ما از آن، زمینهای برای مسئله شدن گفتوگو در ایران بوده است. برداشتهای متفاوت از آموزههای اسلامی نیز در تفاوت نگاهها نسبت به پذیرش دیگران در کشور ما اهمیت داشته است.
شرط رونق گفتوگو
محمد ابونمر؛ یکی از مطرحترین نظریهپردازان گفتوگوی بینادینی است. وی معتقد است گفتوگو، روشی امن برای تعامل از طریق تبادل افکار و ایدهها به شکل شفاهی و غیر شفاهی است. این گفتوگو بین کسانی رخ میدهد که زمینههای مختلف به لحاظ نژاد، طبقه، فرهنگ، دین، جنسیت و .... دارند و در این صورت کارکرد گفتوگو، توضیح دادن تفاوتها و نشان دادن مناطق همگرایی و واگرایی است. این گفتوگو به بازسازی اعتماد کمک کرده و فضایی برای معالجه زخمها و آشتی فراهم میکند. البته ابونمر نگاهی صلحطلبانه دارد و این تعریف را با همین رویکرد ارائه داده است.
افراد دیگری در این زمینه قلم زدهاند اما چهار نفر، تأثیر بیشتری داشتهاند. اولین نفر سیدحسین نصر است که میگوید در گفتوگوی بینادینی، سه عنصر مهم هستند که شامل وجود جهان بینی مشترک، اخلاق و هنر است که میتواند تمدنها را به سوی گفتوگو بکشانند. نفر دیگر رضا داوری اردکانی است که میگوید ما میتوانیم به واسطه زبان رسمی و متداول، به گفتوگو قوت ببخشیم. نکته اساسی که داوری اردکانی بیان میکند این است که اگر دیالوگهای بیندینی توسعه یابد، میتواند کمر قدرت را خم کرده و کمک کند بشر خودش دنبال گفتوگو برود.
نفر دیگر عبدالکریم سروش است که معتقد است گفتوگوی بینادینی، نتیجه همگرایی فرهنگها است نه تمدنها. وی میگوید تمدنها زمانی شکل میگیرند که فرهنگها از حالت ایستایی خارج شوند و اگر کسی بخواهد گفتوگوی بینادینی را پیش ببرد باید به اصلِ فرهنگ بازگردد که منشأ زایایی یک مجموعه بوده است. لذا اگر بتوانیم به سمت این معنویت ببریم عملا میتوانیم جایگاه خودمان را در زمینه گفتوگوی بینادینی در دنیا پیدا کنیم.
شخص دیگری که به موضوع گفتوگوی بینادینی ورود پیدا کرده، سیدمصطفی محقق داماد است که میگوید این گفتوگو دو شرط دارد؛ اول اینکه طرفین به همدیگر حق تساوی و حق احترام بدهند تا بتوانیم از تجربیات معنوی دیگران به نحو احسن استفاده کنیم. شرط دوم این است که بده بستان صورت بگیرد یعنی در گفتوگو، چیزی را میدهیم و چیزی را میستانیم. در این صورت گفتوگوی بینادینی هم تقویت میشود.
لزوم توجه به انحصارگرایی به جای مبناگرایی
همچنین احمدرضا مفتاح؛ عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، در این نشست سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
واقعیت این است که در زمینه گفتوگوی بین ادیان، هنوز به لحاظ تعریف، ماهیت و مفهومسازی با مشکلاتی مواجه هستیم؛ گرچه گفتوگوهایی در جمهوری اسلامی با جاهای مختلف از جمله کلیسای کاتولیک داشتهایم. شاید از ابتدا مشارکت کنندگان این آمادگی را نداشتند با ماهیت گفتوگوی ادیان به معنای جدید آشنا شوند لذا از این منظر با آقای جعفریان موافق هستم که معتقدند نیاز به مفهومسازی در زمینه گفتوگوی ادیان داریم.
اما بنده مشکلی اساسی با یکی از اصلاحات ایشان داشتم و ای کاش ایشان از اصطلاح مبناگرایی استفاده نمیکردند. البته با توجه به اینکه بنده کتاب ایشان را دیدم، در جریانم که ایشان با هرسه رویکرد انحصارگرایی، شمولگرایی و کثرتگرایی آشنایی دارند اما نمیدانم چرا از کلمه مبناگرایی استفاده کردهاند چون که بنده با آن موافق نیستم. البته ایشان در جایی از کتاب خود به مصاحبه قاسم پورحسن استناد کردهاند و شاید این اصطلاح را از آنجا اخذ کرده باشند.
نکته دیگر اینکه اصطلاح مبناگرایی، اصطلاحی است که توسط پلانتینگا جعل شده و عجیب این است که آقای جعفریان در مقاله خود به دیدگاه پلانتینگا اشاره کردهاند. بنده اگر بخواهم یک اشکال اساسی بگیرم همین است چون خلط مبحثی صورت گرفته است لذا میتوانستند از کلمه انحصارگرایی یا ادعای حقانیت استفاده کنند. از سوی دیگر توضیحات مربوط به انحصاگرایی بسیار راحتتر از توضیحات مربوط به مبناگرایی است.
تبعات گره زدن گفتوگوی دینی به کثرتگرایی
نکته دیگر اینکه وقتی وارد گفتوگو میشویم برای اینگه گفتوگوی ما در جامعه دینی مقبولیت داشته باشد باید بر اساس دیدگاه کلامی پذیرفته شده عمل کنیم و دیدگاه پذیرفته شده ما هم انحصارگرایی است. ایشان رویکرد غالب نظریهپردازان گفتوگوی ادیان را مسلم گرفتهاند اما سؤال این است که چرا باید نظریه فراگیرِ نظریهپردازانی که گفتوگو را به کثرتگرایی پیوند میزنند را قبول کنیم؟ معتقدیم اگر چنین چیزی را بپذیریم دچار مشکل میشویم بلکه باید خودمان نظریهپردازی کرده و ادبیات گفت وگو را تقویت کنیم.
راه حل این مسئله هم توجه به دیدگاه کسانی همانند محمد ابونمر است که در این زمینه دغدغه دارند. افرادی همانند جان هیک، بسیار راحتتر میتوانند در زمینه کثرتگرایی نظریهپردازی کنند اما نظریهپردازی در فضای اسلامی متفاوت است و باید رویکرد دیگری در پیش بگیریم مثلا ابونمر میگوید ما در گفتوگوی دینی، یک زبان اولیه داریم که موارد آن غیر قابل تغییر است و یک زبان ثانویه همانند محبت، مدارا و صلح داریم لذا باید بتوانیم از سنت خودمان استفاده کرده و آن چیزی را تقویت کنیم که بتواند گفتوگوی ادیان را به خوبی پیش ببرند.
نگاه کلیسای کاتولیک هم تقریبا همینگونه است چراکه از یک سو دنبال گفتوگو هستند و از سوی دیگر نگاهی انحصارگرایانه هم دارند. معتقدم گره زدن گفتوگو به کثرتگرایی در جامعه دینی مقبولیت ندارد و اگر هم وارد آن شویم مشکلی که دارد این است که در جاهایی باید از ایمان خودمان دست بکشیم و در نتیجه چالش حفظ هویت دینی هم پیدا میشود.
انتهای پیام