شعرسرایی شاعر همدانی برای کودکان مظلوم غزه
کد خبر: 4178960
تاریخ انتشار : ۱۱ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۹

شعرسرایی شاعر همدانی برای کودکان مظلوم غزه

مسعود طاهری عضد، شاعر همدانی با اشعارش جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم کرد. دو نمونه از اشعار کودکانه این شاعر که در حمایت از کودکان مظلوم و بی‌دفاع فلسطین است تقدیم مخاطبان ایکنا می‌شود.

مسعود طاهری عضد، شاعر همدانیمسعود طاهری عضد، شاعر همدانی در گفت‌وگو با ایکنا از همدان، با اشاره به اینکه اغلب اشعارش در حوزه کودک و نوجوان است، اظهار کرد: در شرایط فعلی، نه تنها شاعران بلکه هر انسانی که زمینه‌هایی برای صحبت کردن دارد نمی‌تواند نسبت به موضوع غزه بی‌تفاوت باشد‌.

وی یادآور شد: اتفاقاتی که رژیم صهیونیستی در غزه رقم زده است و بلایی که بر سر کودکان و زنان بی‌دفاع فلسطین می‌آورد یک حرکت جنون‌آمیز است. خداوند در قرآن می‌فرماید هیچ راهی را برای دشمنان قرار ندادیم که بر مسلمانان پیروز شوند، حال اگر اسرائیل از شیطان بزرگ هم توپ و تانک بگیرد نمی‌تواند در برابر اراده و خواست خداوند بایستد، چراکه هیچ چیزی بالاتر از اراده خداوند نیست.

طاهری عضد بیان کرد: گرچه اکنون حمایت ما از مردم و کودکان غزه فقط به زبان هنر و به صورت لسانی است، اما در صورتی که رهبر عزیزمان حکم دهد برای حمایت از این افراد جهاد را بر خود واجب خواهیم دانست.

این شاعر همدانی با بیان اینکه به عنوان یک شاعر وظیفه خودم می‌دانم که با زبان هنر از این کودکان بی‌گناه حمایت کنم، افزود: از شروع عملیات طوفان الاقصی تاکنون عصر شعر و محفل‌های ادبی بسیاری در اداره‌کل کتابخانه‌های استان و سایر محافل ادبی برگزار شده است که با حضور جمعی از شاعران حوزه کودک و نوجوان به حمایت از کودکان غزه پرداختیم و در این زمینه شعرخوانی داشتیم.

در ادامه دو نمونه از اشعار مسعود طاهری عضد این شاعر همدانی تقدیم مخاطبان ایکنا می‌شود:
                      «قلب من»

مثل وقتی که زیر میز کلاس
جامدادیِ خوشگلم جا ماند
مثل وقتی که دیر کردم و باز
اسم من را مدیر مدرسه خواند

مثل وقتی که توی دفتر من
خانم امضا زد و نوشت بد‌ است
مثل وقتی که گریه‌ام آمد
قلب من گوشه کلاس شکست

من همین‌قدر غصه‌دار توام
که تو مهمان غصه‌های خودی
از همین کودکی شدی سرباز
عازم کوچه‌های جنگ شدی

کوچه‌هایی که مثل جبهه شدند
کوچه‌هایی که جای کودک نیست
پیش آن غصه‌های کوچک من
این گرفتاریِ تو کوچک نیست

قلب من کاسه‌ای پر از نذری‌ست
مثل یک ظرف کوچک چینی
نذر دارد که شادمان باشی
کودک کوچک فلسطینی.

 «نامه»
می‌نویسم دوباره یک نامه
برسد دست همکلاسی من!
به نشانی کوچه‌های نبرد
پشت سنگر، پلاک مرد شدن!

حال ما را اگر بپرسی ...شکر!
خوب و خوش مثل رود می‌گذرد
زنگ تفریح و ورزش و انشاء
مثل موشک چه زود می‌گذرد!

همکلاسی برای من بنویس
چه خبر از تو و عروسک‌ها؟
نیمه شب‌ها هنوز می‌ترسی...
از صدای نهیب موشک‌ها؟

گفته بودی که بمب باران شد
چند ماه گذشته مدرسه‌ات
داخل خانه می‌شود برسی
به دروس حساب و هندسه‌ات؟!

جای روپوش مدرسه گفتی
رخت رزمنده کرده‌ای به تنت
عطر مشهد کمی فرستادم
بزنی گاه روی پیرهنت؛

چند وقتی نمی‌دهی نامه
نکند قهر کرده‌ای با من!
همکلاسی نشسته‌ام برسد
خبر از سرنگونی دشمن

انتهای پیام
captcha