معصومه(س)؛ چشمه‌ای که عطش معنوی انسان را سیراب می‌کند
کد خبر: 4177935
تاریخ انتشار : ۰۴ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۰
در گفت‌وگو با ایکنا مطرح شد

معصومه(س)؛ چشمه‌ای که عطش معنوی انسان را سیراب می‌کند

در ایران، کویری داریم به نام کویر قم. همان‌طور که اینجا از حیث جغرافیا و زمین‌شناسی بی‌آب و تشنه است، زمانی از لحاظ نیاز جامعه بشری به لطف و مرحمت اهل بیت(ع) هم تب‌دار و تشنه بود تا اینکه حضرت فاطمه معصومه(س) بسان چشمه‌ای که عطش معنوی انسان را سیراب می‌کند، به این شهر تشرف یافت.

علیرضا سبحانی‌نسب مدیر انتشارات جمالحجت‌الاسلام علیرضا سبحانی‌نسب، متولد ۱۳۴۸ در کاشان، مدیر انتشارات جمال و نویسنده کتاب «کریمه اهل بیت(ع)» است. از سال ۱۳۷۵ تاکنون، بیش از ۵۰ جلد کتاب در رده سنی کودک و نوجوان تألیف کرده و آثارش به چند زبان دنیا ترجمه شده است. خبرنگار ایکنا از اصفهان به‌مناسبت رحلت بانوی کرامت، حضرت فاطمه معصومه(س) گفت‌وگویی با این نویسنده انجام داده است که در ادامه می‌خوانیم:

کتاب «کریمه اهل بیت(ع)» مجموعه‌ای از کرامات حضرت معصومه(س) را شامل می‌شود که در ١٠۵ حکایت و ۲۰۸ صفحه گردآوری شده است. نقل این کرامات با تنوع قابل توجهی از موضوعات در کنار هم، درک بیشتری از جایگاه حضرت به خواننده منتقل می‌کند و سبب پیوند قلبی مخاطب با این بانوی بزرگوار می‌شود.

در نگارش این کتاب به چند نکته توجه شده؛ اول اینکه انتخاب حکایت‌ها بر اساس نقل از منابع معتبر است و پایه و اساس دارد. دوم، ماجراها باورپذیرند و در پی ایجاد تصور کرامت نیستند؛ به عبارتی هر ماجرایی که سبب کاهش باورپذیری آن بوده، در این مجموعه لحاظ نشده است. سوم، با زندگی امروز ارتباط دارد. چهارم، متنوع است. پنجم، متن کتاب یکدست و قابل فهم است و نکته پایانی اینکه کرامات گلچین‌شده بسیار تأثیرگذار است؛ به‌گونه‌ای که مخاطبان اظهار می‌کنند از ابتدا تا انتهای کتاب، بعد از خواندن هر ماجرا به حضرت معصومه(س) تقرب افزون‌تری می‌یابند و اشکشان روان می‌شود.

من مدت ۲۰ سال است که در قم زندگی می‌کنم. همان ابتدا که به این شهر آمدم، به‌دلیل ماجرایی نذر کردم تا چند کار برای حضرت معصومه(س) انجام دهم؛ اول به تألیف کتاب «محدثه آل طه» پرداختم که شرح کوتاهی از احادیث فاطمه معصومه(س) است؛ سپس به جمع‌آوری مجموعه‌ای از اشعار در رثای این بانو اقدام کردم و در نهایت به تألیف کتاب «کریمه اهل بیت(ع)» و نقل کرامات گلچین‌شده‌ای از آن حضرت پرداختم.

اهل قلم در آفرینش آثار برای حضرت معصومه(س) دریغ نکنند

چند روز پیش با خود می‌اندیشیدم که من کجای تاریخ می‌توانستم باشم و اکنون کجا هستم. می‌توان گفت که حضورم در جایگاه امروز نوعی معجزه است. کسب توفیقات بین‌المللی را که با چاپ و ترجمه کتاب‌هایی به زبان عربی، انگلیسی و ١٣ زبان دیگر حاصل شده است، نه از تلاش خود بلکه از لطف حضرت معصومه(س) می‌بینم. اگر لطف ایشان نبود، مدت‌ها پیش زمین‌گیر می‌شدم و نهایتاً مدیری اداری در یک سازمان بودم؛ ولی امروز در نشر معارف اهل بیت(ع) در سطح بین‌المللی جزو افراد برتر هستم و این را نوعی اعجاز می‌بینم.

در ایران، کویری داریم به نام کویر قم. همان‌طور که اینجا از حیث جغرافیا و زمین‌شناسی بی‌آب و تشنه است، زمانی از لحاظ نیاز جامعه بشری به لطف و مرحمت اهل بیت(ع) هم تب‌دار و تشنه بود تا اینکه حضرت فاطمه معصومه(س) بسان چشمه‌ای که عطش معنوی انسان را سیراب می‌کند، به این شهر تشرف یافت. من هر زمان به حرم می‌روم و سیل جمعیت روانه به سوی آنجا را نظاره‌گر می‌شوم، احساس می‌کنم به خنکای آبی گوارا و زلال دست یافته‌ام و دوست ندارم از این چشمه‌سار سرشار از محبت جدا شوم.

حضرت معصومه(س) بسان مادر یا خواهری بزرگتر، واقعاً مالامال محبت هستند و وقتی انسان این بانوی بزرگوار را منادا قرار می‌دهد، احساس امنیت و آرامش می‌یابد. بارها خواسته و ناخواسته، حوائج من به دست ایشان برآورده شده است و هر بار که به حرم رهسپار می‌شوم، برای تشکر از لطفی است که در حق من روا داشته‌اند.

هر شخص بنا به سعه وجودی، به نوعی از اهل بیت(ع) بهره می‌گیرد. اهل قلم باید یادگاری از خود به جا گذارند و محبت اهل بیت(ع) را به مخاطبان بچشانند؛ مخصوصاً برای حضرت معصومه(س) دریغ نکنند که تاریخ، یادداشت زیادی از زندگانی ایشان برای ما به جا نگذاشته است. حتی اگر اثرشان بازار خوبی پیدا نکند، حتماً در بازار لطف حضرت معصومه(س) خریداری خواهد شد.

بخشی از کتاب کریمه اهل بیت(ع)

«ماه‌ها بود که همسرم به درد پای عجیبی دچار شده بود. هرچه برای معالجه به پزشک مراجعه کردیم، نتیجه نگرفتیم. دکترها علت درد پایش را تشخیص ندادند و در این‌باره اظهار بی‌اطلاعی می‌کردند. یکی از روزها که همه درها را به رویم بسته دیدم، سراغ روپوش خود رفتم تا برای آمدن به حرم آماده شوم که دیدم کثیف است. به همسرم گفتم: چرا روپوش مرا نشسته‌ای؟

همسرم گریه‌اش گرفت و گفت: دیگر توان ایستادن ندارم. چندین سال است که شما در خدمت حضرت معصومه(س) در کفشداری خدمت می‌کنید، از حضرت بخواهید تا درد پایم را شفا دهد.

حرف همسرم مرا منقلب کرد. از خود پرسیدم: چرا از اول سراغ حضرت نرفتم؟ در این حال از خودم خجالت کشیدم. به حرم رفتم و در کفشداری چند دقیقه با خود خلوت کردم. در آن حال گریه‌ام گرفت و با زبان عامیانه گفتم: اگر همسرم را شفا ندهید، دیگر به اینجا نمی‌آیم؛ چون مجبورم در خانه بمانم و از او پرستاری کنم.

بعد از چهار ساعت که در کفشداری مشغول بودم، به منزل بازگشتم. همسرم تا مرا دید، گریه‌کنان به استقبالم آمد. خیلی تعجب کردم. مدت‌ها بود حتی نمی‌توانست قدمی بردارد. وقتی تعجبم بیشتر شد که دیدم تمام منزل را تمیز و مرتب کرده است.

پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ گفت: بعد از اینکه شما به حرم رفتید، کمی خوابیدم. در عالم خواب، خانم بزرگواری را دیدم که نزد من آمد و دستی به پاهایم کشید و فرمود: «کفشدار ما دارد می‌آید. او شفای شما را از ما گرفت. بلند شو، خانه را مرتب کن، لباس‌هایش را بشوی و به او بگو ما از احوالات شما لحظه‌ای غافل نمی‌شویم.»

زهراسادات محمدی

انتهای پیام
captcha