به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدحسن جواهری، عضو هیئت علمی گروه قرآنپژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 8 خرداد در دوره دانشافزایی «شبههپژوهی با محوریت اعجاز قرآن» سخنرانی کرد که متن آن به شرح زیر است؛
درباره اعجاز شبکه معارفی و تشریعی باید چند نکته را مدنظر قرار دهیم؛ اول اینکه دادههای علمی قرآن به اعتبار حوزه مطالعاتی، سه دسته است؛ علوم اسلامی، علوم انسانی و علوم طبیعی؛ گستره و کمیت و کیفیت این دادهها در حوزه علوم انسانی، اسلامی و طبیعی، قلمرو مرجعیت علمی قرآن را تشکیل میدهند که بحث بهروزی است.
اینکه دادههای قرآن در این سه عرصه به چه میزان است به بحث جامعیت قرآن و تفسیر تبیان لکل شیء برمیگردد. مثلاً میخواهیم ببینیم که قرآن در حوزه سیاست و اقتصاد چه فرمایشی دارد یا آیا میتوانیم یک نظام اقتصادی و سیاسی را از قرآن استخراج کنیم؟ این انتظار به نگاه ما به بحث جامعیت قرآن بستگی دارد؛ طبیعتا تبیان لکل شئ به معنای ظاهر آن نیست، کمااینکه «لااکراه فی الدین» به معنای ظاهر نیست. وقتی مخاطبان قرآن کریم این عبارت را میشنیدند، به سراغ اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) نمیرفتند تا بپرسند که چرا نام محله ما یا اقوام ما در قرآن نیامده است؛ یعنی مخاطبان اجمالاً درک درستی از تبیان لکل شیء بودن قرآن داشتند. کسی که کتاب فیزیک میخواند، از آن انتظار دانش زیست و ورزش و طب ندارد، بلکه فقط دنبال اطلاعات در مورد دانش فیزیک است و آن هم نه همه موارد مرتبط با فیزیک، بلکه آنچه را که لازم و لایق ذکر در کتاب است. بنابراین تبیان لکل شیء نباید سبب شود که بخواهیم هر دانشی را از قرآن استخراج کنیم.
همچنین، دادههای قرآن در حوزههای مختلف علمی از چند نظر ارائه شده است؛ یعنی از باب لطف محصل یا از باب لطف مقرب یا از باب استطرادی است. به عبارتی مواردی در قرآن آمده است که اگر نبود انسان به سرمنزل مقصود و سعادت ابدی نمیرسید و این از باب لطف محصل است. به همین دلیل قرآن در حوزه اخلاق به صورت وسیعتری وارد شده است، در حوزه اعتقادات مباحث زیادی دارد ولی در حوزه اقتصاد مسائل کمتری دارد.
گاهی از باب لطف مقرب است؛ یعنی اگر هم مطالب را نفرموده بودند اتفاقی رخ نمیداد، ولی قرآن درباره سنن الهی، مسائل طب اسلامی و ... مواردی فرموده است. اگر این موارد را نفرموده بودند، حجت بر انسان تمام بود و تکلیف و پاداش و عقاب محفوظ، ولی بیان این مطالب مانند سنن باعث میشود تا انسان سریعتر و بهتر به هدف نهایی یعنی سعادت برسد. بنابراین همه چیز نباید در قرآن ذکر شده باشد، بلکه برخی مواردی را که خدا صلاح دانسته اشاره شده است. از قرآن انتظار بیان این مطالب را نداریم، ولی به این آیات هم رجوع کرده است و از آن بهره میبریم.
نکته مهم دیگر در اعجاز قرآن، که یکی از جلوههای ساختار شبکه و فرایند را روشن میکند، ملاحظه دانش بشری است؛ در حوزه اخلاق، دانش بشر و تکامل بشر اعتبار ندارد، ولی در اقتصاد و توسعه اقتصادی اینطور نیست و دانش بشری معتبر است. مردم تکلیف دارند تا دانشاندوزی و تلاش کنند و زحمت بکشند تا کار را پیش ببرند و به این کار تشویق شدهاند.
دانش بشری در برخی حوزهها معتبر است و در برخی موارد نیست و تشخیص اینکه کدام معتبرند و کدامیک نیستند بر عهده اهل فن است؛ در نتیجه دادههای قرآن در حوزه اخلاق با اقتصاد فرق دارد؛ چون در آنجا دانش بشر اعتبار ندارد قرآن هر چیزی را که لازم بوده گفته است. لذا میتوان از قرآن نظام و مکتب اخلاقی را استخراج کرد، ولی استخراج نظام اقتصادی و مکتب اقتصادی از قرآن با محدودیت روبهروست و دست ما بسته میشود، زیرا قرآن آن را به بشر واگذار کرده است.
قرآن در عرصه اقتصاد به کلیاتی چون حرمت ربا و معاملات نامشروع و استثماری و شرط رضایت طرفین در معامله، حرمت کمفروشی و حرمت برخی مشاغل، حرمت تولید سلاحهای کشتار جمعی و پرهیز از تجملگرایی، حرمت از اسراف و تبذیر و... اشاره کرده است و این کلیات بسان قوانین راهنمایی و رانندگی برنامههای اقتصادی بشر را کنترل میکند. لذا قرآن در عرصه اقتصاد، برنامه نداده است، زیرا اقتصاد همواره نو میشود؛ زمانی بشر نیازمند بانک نبود و جوامع بشری بسیار کوچک بود و داد و ستد مردم به صورت دستی و مبادلهای انجام میشد، ولی رفتهرفته نیازمند بانک شدیم. اگر بانک زمان پیامبر(ص) وجود داشت کسی به آن مراجعه نمیکرد.
زندگی بشر با گذر زمان به نیازهای جدید میرسد و به حسب تغییر و تحول، برنامههای اقتصادی او هم تغییر میکند و هر چند سال یک بار باید برنامه جدید اقتصادی داشته باشد؛ حالا اگر قرار بود قرآن برنامه اقتصادی جزئی ارائه دهد، نمیتوانست آن را با نیازهای نو بشر منطبق کند و حکیمانه هم نبود. اخلاق در اسلام ثابت است، ولی اقتصاد اینطور نیست. لذا خداوند کلیاتی را بسان علائم رانندگی ذکر فرمود تا به بشر جهت دهد و او از مسیر منحرف نشود؛ مثلاً اگر بگویند شما از قم به مشهد بروید. یک حکم کلی است، ولی اینکه ما از چه راه و مسیری و با چه اتومبیلی برویم و در مسیر چه بخوریم و چقدر استراحت کنیم و... با خودمان است.
قرآن فرموده است ربا در فعالیت اقتصادی شما نباشد، چون در گذشته اقتصاد پیچیدگی امروز را نداشت. میگفتند در معاملات ربا نخورید، ولی الان ربوی نبودن بانکها مورد بحث است؛ امروز اگر ربا از بانکها رخت بربندد، تغییرات وسیعی ایجاد خواهد شد. اگر در امور اقتصادی عدالتمحوری، فقرزدایی، کرامت انسانی و... را ملاک قرار دهیم، ساختار آن متحول خواهد شد و باید برنامه جدیدی بر اخلاف برنامه اقتصادی بشر امروز نوشته شود. قرآن در برنامه اقتصادی بشر با بیان یکسری کلیات دخالت میکند تا کمال و سعادت انسان آسیب نبیند و این هوشمندی دادههای قرآنی است.
میگوییم دادههای قرآن جامع، هوشمندانه و فراگیر است نه فراگیری که همه جزئیات را بیان کند و نه جامع که وارد ریز مسائل هر علمی شود؛ قرآن نظام کلی را حاکم کرده است تا برنامههای بشری در سطوح مختلف تحت تأثیر قرار بگیرد. به همین دلیل به صورت غیرمستقیم میتواند در همه جزئیات دخالت کند. کرامت انسانی باید حفظ شود و این کار باید از طریق الگوهایی که در حوزه اقتصاد طراحی میشود صورت بگیرد.
دادههای معارفی و تشریعی قرآن به سبب جاودانگی قرآن، جاودانه است، اما جاودانگی قرآن به این معنا نیست که یک چیز متبرکی آمده است که آن را روی طاقچه بگذاریم و بخوانیم و در مراسم تعظیم و تکریم کنیم، بلکه جاودانگی قرآن در عین پویایی و تحرک است و در زندگی انسان جاری است و مردم آن را احساس میکنند. در عین اینکه حلال پیامبر و حرام ایشان تا قیامت حلال و حرام است، ولی با جری و تطبیق و اجتهاد... این را طوری طراحی کردند که قدرت تطبیق بر نیازها را داشته باشد و این نشانه هوشمندی دین اسلام است. قرآن اگر برنامه جزئی اقتصادی ارائه میداد، آن برنامه با گذر زمان فراموش میشد و با نو شدن نیازهای بشریت در تناقض بود. لذا در ارائه هوشمندی به خرج داد و شبیه آن را سراغ نداریم و جزء موارد خارقالعاده قرآن است.
در بحث ایجاد شبکه دادههای قرآن دو راه وجود دارد؛ یک راه پدیدارشناختی است، یعنی دادههای قرآن را در حوزههای مختلف شناسایی و بررسی کنیم و براساس ترابط و تأثیر و تأثر آن شبکه درست کنیم و یک راه هم کلامی است؛ میگوییم خدا علیم و حکیم است و وقتی هر علیم و حکیمی در عرصههای مختلف دادههای متفاوتی داشته باشد، با هم هماهنگ و همآوا هستند. لذا ممکن نیست که خداوند قانونی را در حوزه اخلاق وضع کند که اقتصاد ر ا تخریب کند و در اقتصاد قانونی وضع کند که اخلاق جامعه را تخریب کند. از آنجا که علیم، حکیم و بینیاز است، قوانین را در حوزههای اقتصاد، سیاست، فرهنگ و تربیت هماهنگ وضع میکند و ما هم به خدا معتقدیم و به همین سبب چون و چرا نمیکنیم و میپذیریم.
همچنین وقتی خدا میتواند دادههای قرآن را طوری قرار دهد که همدیگر را پشتیبانی و همافزایی کنند، آیا برخلاف حکمت نیست که چنین نکند. در نظام احسنی که خدا در نظر دارد و براساس آن قانون وضع فرموده است، این قوانین همافزا هستند. لذا رباخواری و مواد مخدر و نوشیدن شراب را حرام کرده است تا به اخلاق کمک شود و اخلاق را اصلاح میکند تا به حوزه اقتصاد یاری بدهد.
قانون احتکار در جوامع بشری هست که محتکر باید مجازات شود، ولی در کشورهای مختلف راه فرار برای محتکران وجود دارد، ولی در نظام احسن احتکار جزء گناهان کبیره قرار میگیرد و علاوه بر مجازات دنیوی، مجازات اخروی را برای آن در نظر میگیرند که ضمانت اجرایی بسیار قوی دارد.
انتهای پیام