لزوم توجه به مسئله مهاجرت نخبگان از منظر اخلاقی
کد خبر: 4142505
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۳۷
هادی خانیکی تأکید کرد:

لزوم توجه به مسئله مهاجرت نخبگان از منظر اخلاقی

استاد دانشگاه علامه طباطبایی بیان کرد: باید از جایگاه اخلاقی به مسئله مهاجرت نخبگان و نسبت آن با هویت بپردازیم، چون فرد، نظام سیاستگذار و نظام علمی در معرض انتخاب‌های سریع و ناخواسته قرار می‌گیرند و باید برای آنها روشن شود کاری که انجام می‌دهند درست است یا خیر؟

هادی خانیکی

به گزارش خبرنگار ایکنا، هادی خانیکی، روزنامه‌نگار و استاد علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، امروز دوشنبه 1 خرداد، در همایش «نخبگان و مسئله هویت»، که از سوی پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار شد، به سخنرانی پرداخت که در ادامه گزیده سخنان وی را می‌خوانید: 

بنده از یک ساحت چندوجهی به مسئله مهاجرت نخبگان و طبیعتاً هویت می‌پردازم، اما بیشتر بر مؤلفه‌ ارتباطات تأکید می‌‌کنم که حوزه تخصصی بنده است؛ لذا به دو رویکرد ارتباطی که می‌‌تواند به روشن شدن مسئله کمک کند اشاره می‌کنم که یکی نگاه مرحوم مجید تهرانیان است که در کتاب «دانشگاه، ارتباطات و توسعه ملی» که در همین پژوهشگاه چاپ شده به آن پرداخته است. در آن کتاب بحثی درباره ملاحظات فرهنگی و اجتماعی فرار مغزها وجود دارد و سبک و سیاق آن به علوم اجتماعی نزدیک است، چون با عدد و رقم و میزان مهاجران در هر کشوری به موضوع پرداخته  و تأکید کرده است که باید مقداری فراتر از عوامل اقتصادی، به زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی مهاجرت بپردازیم.

تفاوت در دو نوع مهاجرت

معمولا اولین جوابی که برای مهاجرت نخبگان داده می‌شود مقایسه وضعیت اقتصادی جامعه ایرانی و جامعه مهاجرپذیر است. وی در جنبه‌های فرهنگی و اجتماعی برای نخبه یا متخصص تعریف مشخصی دارد که مهاجران متخصص را از مهاجران غیرمتخصص همانند کارگران بی‌مهارت یا زنان خانه‌دار و کودکان و نوجوانان تفکیک می‌کند که به سبب فراهم نبودن زمینه کار، مجبور به مهاجرت می‌شوند. چند وقت پیش خبری منتشر شد که شخصی که متقاضی هیئت علمی در دانشگاه یزد بود نزدیک دو سال فرآیند بررسی مدارک وی طول کشید تا اینکه در دانشگاه هاروارد جذب شد. این مسائل باید در مهاجرت نخبگان مورد توجه قرار گیرد. از سوی دیگر کار تهرانیان که عنوان «مسافران فرهنگی» برای آن وضع می‌کند کار جالبی است، چون این افراد در منطقه مهاجرپذیر با فرهنگ آنجا مواجه می‌شوند. بنده در سفرهایی که در دوره مسئولیت داشتم مشاهده کردم که افرادی در هند با تنوع فرهنگی بسیار زندگی می‌‌کنند، اما تبدیل به مسافر فرهنگی نشده‌اند و با آن فرهنگ مواجهه‌ نداشته‌اند. 

نگاه دوم مربوط به مانوئل کاستلز است که هویت را در قالب سه گانه شامل هویت مشروعیت‌بخش، هویتِ مقاومت و هویت برنامه‌دار تعریف می‌‌کند؛ یعنی هویت را از یک مفهوم انتزاعی و متصلب به یک پدیده و فرایندی تبدیل می‌کند که در آن، رویارویی خود و دیگری شکل می‌گیرد و دو معنای ظاهراً متناقض هویت یعنی از یک سو همسانی و یکنواختی مطلق و از سوی دیگر تمایز برای نشان دادن تفاوت‌ها را در کنار هم می‌بیند؛ چون هویت به معنای تمایزبخشی و نزدیک‌ کردن و یکپارچگی است. وی در نهایت هویت را به معنای فرایندی برای خودشناسی کنشگران اجتماعی و معناسازی در نظر می‌گیرد.

رابطه هویتی نخبگان و قدرت در ایران

به تعبیر کاستلز در جلد دوم کتاب خود با نام «عصر ارتباطات» هویت یک پدیده فراتاریخی نیست، بلکه تولید و بازتولید می‌شود. در نتیجه نسبت روشنی با روابط قدرت‌محور دارد؛ یعنی در شرایطی می‌تواند جنبه انسجام بخش و همبستگی‌ساز را تقویت و در جایی جنبه تمایزبخش و هویت مقاومت آن تقویت شود لذا بر اساس مشاهداتم و مطالعاتی که انجام داده‌ام معتقدم بخشی از رابطه‌ای که بین نخبگان و قدرت در ایران شکل گرفته است عمدتاً مبتنی بر هویت مقاومت است. به عبارت دیگر نوعی فاصله گرفتن و تمایزبخشی پررنگ شده، زیرا هویت‌های مشروعیت بخش و کوچک‌تری شکل گرفته است؛ یعنی آن هم‌پذیری که در ساخت هویت معاصر ما وجود دارد و مرکب از جنبه‌های ایرانی، اسلامی و غربی است و قاعدتاً باید هم‌پذیرانه تعریف شوند به دلیل قطب‌بندی این سه مقابل هم، هویت مشروعیت‌بخش تقویت نشده است. لذا محدودیت در هویت مشروعیت‌بخش باعث شده است که هویت مقاوت پررنگ‌تر شود. 

مهاجرت نخبگان پدیده‌ای تازه نیست، بلکه پدیده‌ای تاریخی است و در آیین و فرهنگمان محکوم و مطرود نبوده است. خداوند استضعاف را نمی‌پذیرد و برای کسانی که مورد عذاب قرار گرفته‌اند بر مهاجرت تأکید کرده است. خداوند در قرآن کریم فرموده: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا؛ آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بوده‌اند می‌گیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟ و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است»(نساء/97). همچنین بخشی از ساختار قدرتمند تمدن اسلامی و ایرانی بر اساس مهاجرت نخبگان بوده است. اگر به «ماللهند» ابوریحان بیرونی نگاه کنید به خوبی به این قضیه پی می‌برید. دانشمندان ایرانی از جاهای دیگر، از چین تا یونان تأثیر پذیرفتند، اما امروز که از مهاجرت نخبگان ایرانی حرف می‌زنیم، به جنبه‌های آسیب‌شناسانه آن و اینکه بخشی از سرمایه فرهنگی ایران آسیب می‌بیند توجه می‌کنیم و باید به عنوان یک پدیده تازه و چندساحتی و چندعاملی به آن نگاه کنیم.

جنبه‌های اخلاقی مهاجرت نخبگان

منظور از چندعاملی این است که از نظام سیاسی تا اجتماعی و فرهنگی و حتی فرد مهاجر در معرض این سؤال قرار می‌گیرند که چه میزان در کارشان به امر اخلاقی و خلق فرصت دست زده‌اند و چقدر در معرض آسیب قرار گرفته‌اند. آمارها نشان می‌دهند که در سال‌های اخیر روند مهاجرت نخبگان که در حوزه علمی جزو استادان، پزشکان، محققان و دانشجویان هستند شتاب گرفته است و نسبت ایران را در کشورهای مهاجرفرست بالا برده است. برای شناختن این پدیده جدید و بحث در مورد آن از منظر هویتی باید جنبه‌های تهدیدآمیز آن را به فرصت تبدیل کنیم.

در نتیجه باید بررسی کنیم که آیا توانسته‌ایم هویت مقاومت را مهار و به هویت برنامه‌دار معنا دهیم؟ مسئله دیگر این است که هویت برنامه‌دار یک هویت متنوع و چندگاه است و منجمد و متصلب نیست. آیا به رسمیت شناختن تفاوت و تمایز را مد نظر داشته‌ایم؟ خیر. مسئله دیگر اینکه از یک پایگاه و جایگاه اخلاقی هم باید به مسئله مهاجرت نخبگان و نسبت آن با هویت بپردازیم، چون فرد، نظام سیاستگذار و نظام علمی در معرض انتخاب‌های سریع و ناخواسته قرار می‌گیرند و باید برای آنها روشن شود کاری که انجام می‌دهند درست است یا خیر؟ آیا باید کنار خانواده و وطن بایستند یا به دنبال فضای دیگری باشند؟ آنها می‌روند که برگردند یا برنگردند؟ پس فرد و نظام سیاستگذار باید به این سؤالات اخلاقی پاسخ دهند. 

انتهای پیام
captcha