به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین کاووس روحی؛ دانشیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس شامگاه 13 فروردین ماه در نشست علمی «معیار فعل اخلاقی از دیدگاه قرآن» تاکید کرد: علامه طباطبایی در جلد اول المیزان در مورد اهداف فعل اخلاقی بحث کرده و آورده است؛ اخلاق مردمپسند، آخرتمحور و خدامحور سه نوع تقسیمبندی از اخلاق از نظر ایشان است.
متن سخنان وی به شرح زیر است:
کتب متعددی مانند محجة البیضاء، معراج السعاده و جامع السعادات و ... که در مورد اخلاق نوشته شده است، تعریف سنتی از اخلاق دارند یعنی به ملکات، فضائل و رذائلی در درون ما که سبب شده است تا در بیرون کاری انجام دهیم میپردازند. افعالی انجام میدهیم ولی اگر دقیق شویم خواهیم دید فلان انگیزه درونی سبب شده است تا این کار را انجام دهیم.
بخشندگی میکنیم چون ملکه بخشندگی در درون ما وجود دارد؛ اگر انسان به صورت خودکار یک واکنشی نسبت به کاری داشته باشد یعنی آن صفت در درون او نهادینه شده است مثلا تا کسی ناسزا به ما گفت فورا دهان ما هم به ناسزا باز میشود.
بررسی چیستی فضائل و رذائل و راههای رسیدن به فضائل و درمان رذائل به عنوان علم اخلاق تعریف شده است بنابراین علم اخلاق، دانشی است که ما توسط آن رذائل و فضائل و ملکات درونی را میشناسیم و راهکارهای آراسته شدن به فضائل و راههای پیشگیری و درمان آن را میشناسیم.
سیدبحرالعلوم در رسالهای به خوبی به این بحث پرداخته و گفته است انسانی که سیر و سلوک را طی کرده توانسته است دست و گوش و چشم و زبانش را کنترل کند یعنی در حصار فقه قرار دهد و براساس دستورات ظاهری دینی آنها را کنترل میکند ولی ممکن است گرفتار «من» باشد و بگوید این من هستم که این کارها را میتوانم انجام دهم و اینجاست که عرفان عملی آغاز میشود. این منیت، ریشه همه بدیها است؛ اعدا عدوک نفسک الذی بین جنبیک.
مثالی هم که میزنیم اینگونه است؛ مثلا ما از بیرون میبینیم که آتشی روشن است و این را از دود و شعلههای آن میفهمیم ولی وقتی نزدیک شویم خواهیم دید واقعا شعلههای آتش در حال سوزاندن اطراف است و در نهایت به سمت کانون آتش خواهیم رفت و اگر کانون آتش خاموش شود دود و شعلهها تمام خواهد شد؛ گفته شده است که نفس مانند کانون آتش است و همه خواهشهای خوب و بد نفس، شعلههای آتش هستند و بروز و ظهور افعال بیرونی توسط فقه مدیریت میشود و جایگاه فعل اخلاقی طبق تعریف سنتی علم اخلاق، بین علم فقه و عرفان عملی است.
غربیها چون تقسیمبندی بین فقه و اخلاق نداشتند از نظر آنها، اخلاق، اعمال فیزیکی را هم شامل میشود و دانشمندان اسلامی هم در دهههای اخیر وقتی سخن از اخلاق میآورند سقط جنین را هم به عنوان فعل غیراخلاقی شامل میشود، اینکه به محیط زیست آسیب نرسانیم هم به عنوان فعل اخلاقی است لذا فعل اخلاقی اعم از فقه و اخلاق است و ما هم وقتی میخواهیم از دید قرآن کریم افعال اخلاقی را بررسی کنیم صرفا دنبال ملکات درونی نمیرویم بلکه همه موارد ظاهری که در قرآن آمده است فعل و ملکه اخلاقی حساب میکنیم.
در بین آیات قرآن، ابتدا افعال را بیرون میآوریم؛ قرآن بسیاری از کارها را نگفته است برای چه انجام دهید و فقط فرموده است انجام دهید و البته در برخی موارد هم فلسفه آن را ذکر کرده است. همچنین قرآن اهداف دنیوی برخی افعال را بیان کرده ولی آن را در طول منافع اخروی بیان کرده است؛ قرآن کریم حتی برخی اهداف را به اهداف دیگر ارجاع داده است یا هدف بزرگتری را محور آن هدف کوچک قرار داده است؛ مثلا فرموده است: قُلْ أَؤُنَبِّئُكُمْ بِخَيْرٍ مِنْ ذَلِكُمْ لِلَّذِينَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَأَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ ﴿۱۵﴾ در این آیه به تقوا و پاداش آن که باغهای بهشت و رضوان الهی است دعوت کرده است و از ما خواسته که اعمال نیک را طوری انجام دهیم که گویی در محضر الهی هستیم؛ در این آیه شریفه برای تقوا سه مرحله بیان کرده است؛ اول اینکه نتیجه تقوا باغهای بهشت و ازواج مطهره است، بعد رضوان الهی و در نهایت اینکه چون خدا به اعمال ما نظارت دارد متقی میشویم.
در آیه 109 توبه هم فرموده است: أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى تَقْوَى مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٍ خَيْرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْيَانَهُ عَلَى شَفَا جُرُفٍ هَارٍ فَانْهَارَ بِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ؛ در اینجا هم تقوا را هدف اصلی قرار داده است؛ در آیه 72 همین سوره فرموده است: وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ یعنی خداوند پاداش ایمان و تقوا را جنات قرار داده است ولی بهشت هم مراتبی دارد که مرتبه بالاتر جنات عدن است و در نهایت هم فرموده رضوان خدا از همه اینها بالاتر است.
علامه طباطبایی در جلد اول المیزان در مورد اهداف فعل اخلاقی بحث کرده و آورده است؛ اخلاق مردمپسند، آخرتمحور و خدامحور سه نوع تقسیمبندی از اخلاق از نظر ایشان است؛ البته عبارات علامه در تعریف افعال مردمپسند قاصر از تعریف دقیق است؛ در بخش دوم آیات زیادی داریم که خداوند ما را ترغیب کرده است تا افعال نیک را برای زندگی آخرت انجام دهیم و تورات و انجیل هم اگر مورد بررسی قرار بگیرد ثابت میشود که اخلاق، آخرتمحور است.
اخلاق عرفانی، توحیدمحور است که شامل همان نوع سوم این تقسیمبندی است که این نوع اخلاق در کتب ادیان قبل وجود ندارد البته نه اینکه پیامبران آن را بیان نفرمودند بلکه در کتب منسوب به آنها پررنگ نیست و این هم نشان میدهد ادیان سیر تکاملی طی کردهاند تا به اسلام رسیده است و معارف نظری و عملی آنها پیچیدهتر شده است. البته ممکن است این پرسش وجود داشته باشد که آیا این مسئله سبب میشود تا بگوییم انبیاء هرقدر جلوتر آمدهاند مقام آنها هم بالاتر رفته است که جواب خیر است؛ البته پیامبر اسلام بر همه انبیاء افضل است و حضرت ابراهیم(ع) مقام معنوی بالاتری نسبت به موسی(ع) و عیسی(ع) دارد.
علامه طباطبایی معتقد است که کتب آسمانی قبل از اسلام، اخلاق توحیدمحور ندارند و اخلاق آنها آخرتمحور است. به عبارتی توحید قرآنی، توحید احدی و توحید ادیان دیگر توحید واحدی و عددی است. مثلا دسته فراوانی از آیات قرآن، مسئله دنیا را ذکر کرده است؛ وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ ﴿۴۱﴾؛ الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴿۴۲﴾ اگر کسی در راه خداوند مهاجرت کند هم در دنیا زندگی خوب و نیکو خواهد داشت و اجر آخرت بزرگتر از اجر دنیوی است؛ اینکه گفته شود قرآن فقط بر اهداف خدایی تاکید دارد خیر؛ اهداف دنیوی را هم در طول اراده الهی و آخرت مطرح کرده است.
در آیه ششم سوره حجرات هم فرموده است که اگر فاسقی برای شما خبری آورد شما بررسی کنید که درست است یا خیر؛ در اینجا هم صرفا بحث اخروی پیامد یک خبر نادرست را نفرموده است بلکه میفرماید مبادا به خاطر خبر یک فاسق درگیری و جنگی رخ دهد. فقها از این آیه برای حجیت خبر واحد بهره بردهاند؛ در اینجا گزاره دنیوی مطرح است یعنی کاری انجام دهید که در آن پشیمانی نباشد.
در سوره طلاق هم فرموه است که اگر تقوا بپرهیزید خداوند راهبرون رفت دنیوی و اخروی قرار میدهد یعنی قید نزده است که راه برون رفت فقط مخصوص آخرت است یا مثلا دنیا و شامل هر دو میشود. در سوره آل عمران هم فرموده است که ای پیامبر(ص) اگر تو با مردم نرمخو نبودی همه از دور تو پراکنده میشدند و این نرمخویی با مردم هم به خاطر فضل و نعمت خداوند به تو بوده است. در انتها هم بر بحث توکل تاکید فرموده است که اگر عزم و اراده کاری داشتی بر خدا توکل کن زیرا خدا متوکلین را دوست دارد.
همچنین در بحث طلاق زن و مرد هم ابتدا بر اصلاح و صلح بین زن و شوهر تاکید فرموده است و صلح را خیر میداند؛ یعنی صلح بهتر از این است که هر کدام طلاق بگیرند و سراغ دیگری بروند که معلوم نیست اخلاق او بهتر باشد یا نباشد. یعنی اگر خیر زندگی دنیوی را هم بخواهید صلح بین زن و شوهر بهتر است. برخی مفسران هم و الصلح خیر را به معنای صلح بینالمللی دانستهاند و اینکه صلح برای بشر بهتر است.
در ایجاد قدرت بازدارندگی هم به آیه و اعدوا لهم ... اشاره شده است زیرا قرآن فرموده است که هر مقداری که میتواند از امکاناتی که باعث قدرتمندی شما است تهیه کنید. در آیه 12 سوره حجرات هم به پرهیز از برخی گناهان از جمله غیبت اشاره کرده است؛ آیه شریفه غیبت را مانند خوردن گوشت برادر مرده میداند که طبیعت هر انسانی از آن اشمئزاز و بیزاری دارد یعنی کارهایی انجام ندهید که باعث تنفر است. در آیه 96 اعراف هم فرموده است که اگر اهل قریهها یعنی شهرها و روستاها ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند درهای برکات از آسمان و زمین برای آنها فروفرستاده خواهد شد. در جای دیگری هم فرموده است که گناهان سبب ایجاد خزی و خواری در دنیا و آخرت میشود.
انتهای پیام