وحی حاصل تحریک ذهنی نیست
کد خبر: 4126259
تاریخ انتشار : ۱۵ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۰:۰۵
علیرضا قائمی‌نیا:

وحی حاصل تحریک ذهنی نیست

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: وقتی پیامبران الهی تجربه دینی کسب می‌کردند، رعد و برق یا الکتریسیته قوی ذهن آنها را تحریک نمی‌کرد، بلکه بسیاری از این موارد در شرایط طبیعی رخ می‌داد؛ مثلاً پیامبر(ص) در حضور اصحاب بودند و وحی بر ایشان نازل می‌شد.

علیرضا قائمی نیابه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا قائمی‌نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 14 اسفند در نشست علمی «الهیات عصب‌شناسی» با بیان اینکه دانش عصب‌شناسی دانش بسیار مهمی به شمار می‌آید و تحقیقات در این باره بسیار مورد توجه قرار گرفته است، گفت: یکی از دانشمندان علوم شناختی می‌گوید نظریه دوگانه‌انگاری دکارتی که روح را از نفس جدا می‌دانست برای قرنها راه را برای ادامه تحقیق عصب‌شناختی بست تا اینکه این نظریه نقد شد. او با این جمله به دیدگاه فلسفی خاصی اشاره کرده که پشتوانه عصب‌شناسی جدید محسوب می‌شود و آن نفی جدایی روح و نفس است.

وی با بیان اینکه ما هنوز تصویری درستی از الهیات عصب‌شناسی نداریم، افزود: الهیات برای ما یک معنا و عصب‌شناسی یک معنای دیگری دارد و ما در اینجا با دو دانش مواجه هستیم و وقتی عصب‌شناسی را با الهیات پیوند بزنیم در حقیقت، تحلیل مفاهیم الهیاتی مانند خدا و مفاهیم دینی از منظر عصب‌شناسی است. الهیات را مترادف با علم کلام و مفاهیم و پدیده‌های دینی مانند تجربه دینی در نظر می‌گیریم و عصب‌شناسی الهیات تحقیق عصب‌شناختی در مورد مفاهیم دینی است.

معانی الهیات عصب‌شناسی

قائمی‌نیا بیان کرد: الهیات عصب‌شناسی دست‌کم سه معنا دارد که نیوبرگ فقط یکی از آن را ارائه کرده است؛ یک معنای آن این است که وزن اصلی بحث، الهیات باشد و الهیات در مورد دستاوردهای عصب‌شناسی نظر دهد و آن را نقد الهیاتی کنیم که اصلاً نیوبرگ این را مدنظر ندارد، زیرا او الهی‌دان نیست و دانشمند است. معنای دوم این است که الهیات از تئوری‌های عصب‌شناسی بهره‌برداری به نفع مدعیات خودش بکند و آن را برای ادعاهای کلامی خود مورد استفاده قرار دهد. به نظر بنده الهیات عصب‌شناسی به معنای اول تأسیس نشده است و باید این رشته علمی تأسیس شود؛ یعنی از کلام اسلامی با نگاه انتقادی سراغ عصب‌شناسی برویم و الهیاتی_فلسفی به نقد آن بپردازیم. معنای سوم الهیات عصب‌شناسی که نیوبرگ آن را دنبال کرد مطالعه میان‌رشته‌ای و چندرشته‌ای است که هم از دستاوردهای الهیاتی و هم عصب‌شناسی کمک می‌گیرد و از زیرمجموعه‌های بحث علم و دین است. یکی از علوم مهم در این عرصه، عصب‌شناسی است و باید رابطه این دو در نظر گرفته شود.

استاد حوزه علمیه گفت: مناسک، پدیده‌ها و تجربه‌های دینی در معنای سوم مورد توجه بوده، نیوبرگ برای بحث خودش چند هدف تعیین کرده است؛ از جمله اینکه مغز انسان را بشناسند و اگر الهیات با عصب‌شناسی همکاری کند قطعا دانش بیشتری به دست خواهد آمد؛ مسئله دیگر معنویت است که احتمال دارد تبیین عصب‌شناختی یا الهیاتی درباره آن داشته باشیم. الهیات عصب‌شناختی هرچند جزء زیرمجموعه علم و دین است، ولی دو هدف کاربردی دارد؛ اول هموار کردن راه برای بهزیستی بهتر انسان‌ها زیرا با همکاری این دو دانش می‌توان راه‌هایی را برای زیست بهتر بشر ایجاد کرد. دوم می‌توان معنویت را در انسان‌ها تقویت کرد. وی مثال‌هایی زده است؛ از جمله اینکه تروریست‌ها را از منظر الهیات عصب‌شناسی بررسی کنیم و ببینیم که در مغز آنان چه فرایندی رخ می‌دهد.

عصب‌شناسی نیوبرگی

قائمی‌نیا با بیان اینکه الهیات عصب‌شناختی نیوبرگ واکنش به یک جریانی است که در عصب‌شناسی بوده است و در علوم شناختی هم دنبال می‌شود، گفت: این موضوع در واکنش به دین جریان دینِ شناختی است؛ دین شناسی رویکرد طبیعت‌گرا دارد یعنی تلاش می‌کند تا از نتایج علوم طبیعی و زیست‌شناسی استفاده کند. همچنین فیزیکالیست است؛ یعنی پدیده‌های غیرمادی در آن نقشی ندارد و تلاش می‌کند تا هر مفهوم ماورایی را به امور مادی  تقلیل دهد.

وی افزود: تلاش کرده‌اند آزمایشاتی هم انجام دهند تا حضور یک امر غیبی و غیرمادی را احساس کنند  که این آزمایش سر و صدا هم ایجاد کرد. بد نیست در اینجا به یک مسئله در عصب‌شناسی هم اشاره کنم و آن نظریه روان‌شناسی عامیانه است؛ اینکه قائل‌اند در ذهن همه انسان‌ها یکسری تئوری‌های عامیانه وجود دارد و تصور می‌کنند دیگران هم ذهنی مانند خود او دارند. البته برخی از دانشمندان علوم شناختی به شدت با این مسئله مخالفت کردند. اینها با استفاده از این نظریه تأکید می‌کنند که مفاهیمی چون خدا هم مبتنی بر نظریه یا روان‌شناسی عامیانه است.

استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: دو نفر از کسانی که به شدت با این مسئله مخالف هستند و حالات ذهنی غیرمادی را حذف می‌کنند چرچلندها یعنی بنیانگذاران نوروفلسفه هستند. البته قصد ندارند از دریچه فلسفه، عصب‌شناسی را مطرح کنند؛ در آلمان هم مراکزی برای نوروفلسفه ایجاد شده است و معتقدند که فلسفه باید در پرتو عصب‌شناسی تحلیل شود و حتی ذهن فلسفی را مدیریت کند.

واکنش به دین‌شناختی

قائمی‌‎نیا بیان کرد: الهیات عصب‌شناختی به معنای نیوبرگی قطعاً یک واکنش به دین شناختی است؛ نیوبرگ از ابتدا نگاه فیزیکالیست را نمی‌پذیرد. در مورد علم و دین چند نگاه از دید نیوبرگ وجود دارد؛ اول اینکه شما قائل به تعارض میان این دو باشید؛ دوم استقلال این دو از یکدیگر و اینکه دین یک حوزه و دین حوزه دیگری است. دیدگاه سوم، دیدگاه گفت‌وگو بین علم و دین است و ممکن است یکی تابع دیگری شود؛ دیدگاه چهارم یکپارچگی است؛ یعنی در نهایت علم و دین یک دستگاه تلفیقی را تشکیل می‌دهند که هم علم و هم  دین حضور دارد.

استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه نتوانسته است نظر جامعی ارائه دهد، افزود: نیوبرگ باید از اول مشخص کند فیزیکالیسم را می‌پذیرد یا خیر؟ او تعرض بین علم و دین و استقلال را نمی‌پذیرد و در عین حال قصد دارد با استفاده از هر دو مشکلات عصبی و روحی افراد را حل کند و این کار دشوار و طفره رفتن از حل مسئله است. 

قائمی‌نیا اظهار کرد: خیلی از کسانی که مدعی تجربه دینی هستند در شرایط عادی آن را تجربه کرده‌اند و ذهن آنها تحریک نشده است؛ پیامبران الهی وقتی تجربه دینی کسب می‌کردند این‌طور نبود که یک رعد و برق یا الکتریسیته قوی ذهن آنها را تحریک کرده باشد. خیلی از اینها در شرایط طبیعی رخ داده و در برخی موارد پیامبر(ص) در حضور اصحاب بودند و وحی بر ایشان نازل شده است، در صورتی که اگر حالت عصبی باشد باید بر دیگران هم وحی می‌شد. نقد دیگر بر این نظریه ابهامات آن است؛ مثلاً آزمایش کلاه‌خود خدا مبهم است، در صورتی که تجارب معنوی بالا شفاف است و فرد روح فلان فرد یا ملک و فرشته‌ای را می‌بیند و حتی جزئیات را می‌گوید.  

انتهای پیام
captcha