مسعود جانبزرگی، استاد تمام پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در سلسله جلسات «تربیت فرزند براساس رویکرد درمان معنوی» که به همت ایکنای قم تولید شده است، به مصادیق تربیت معنوی میپردازد. در ذیل متن و ویدیوی چهارمین و پنجمین درس ایشان از نظر میگذرد:
همانطور که پیش از این گفتیم تربیت کودک، کلام زیاد نمیخواهد و با مشاهده سیره تربیتی معصومین و نحوه مواجهه آنان با فرزندانشان نیز به این اصل میرسیم. حضرات معصومین(ع) برای تربیت فرزندانشان آنقدر مثل ما حرف نمیزدند.
اگر والدین در یک بازه زمانی مشخص خود را مورد آزمایش قرار دهند، متوجه این امر خواهند شد که چگونه در مدت زمان کوتاه چندین عبارت متناقض را به ذهن کودک القا میکنند. مصداق این موضوع را در یک مادر و فرزند دیدم که به گفته این مادر در مدت زمان 5 ساعت بیش از 100 عبارت متناقض به فرزندش انتقال داده بود. این در حالی است که مغز کودک توان دریافت و تحلیل این حجم از اطلاعات متناقض را ندارد.
در روش فرزندپروری مقتدرانه، والدین کافی است به دو پرسش اساسی در این سبک تربیتی پاسخ بدهند اول اینکه بدانند که چه برنامهای را برای فرزند خود انجام میدهند؟ و پرسش دوم این است که چرا آن را انجام میدهند؟ بهطور مثال اگر والد از فرزندش میخواهد ظرف خالی را به آشپزخانه ببرد، باید در ابتدا بداند که چرا این مسئولیت را بر عهده فرزندش میگذارد و سپس برای کودک علت و چرایی این درخواست را توضیح دهد.
بیشتر بخوانید:
اگر والدین بتوانند در سبک تربیتی فرزندپروری مقتدرانه به این دو سؤال اساسی پاسخ بدهند هیچوقت از برنامه ذهنی کودک خارج نمیشوند و در تربیت فرزندانشان به سختی نمیافتند. همچنین اگر فرزند با چرایی رفتار والدین ارتباط برقرار نکند، با برنامه ذهنی خودش هم ارتباط برقرار نمیکند.
اگر خواسته والدین بر مدار ذهنی کودک نباشد، آنگاه کودک برای تعیین مرزهای ذهنی خود برای والدین، با آنان لجبازی میکند که یکی از مصادیق لجبازی کودکان را میتوان در غذا خوردن آنان به آسانی مشاهده کرد.
رفتار یک مادری را برای صبحانه دادن به فرزندش مشاهده کردم که به بهانه صحبت کردن با کودک که بهدنبال آن دهان خود را باز میکرد و بدون رضایت فرزندش با قاشق کوچکی صبحانه را وارد دهان او میکرد. پس از مدتی با درخواست من و موافقت مادر، صبحانه خوردن این کودک را در مرکز و همراه با کودکان دیگر برعهده گرفتیم.
پس از گذشت دو روز، این کودک همراه با همسن و سالان دیگر در اتاق مخصوص تغذیه کودکان و بدون حضور مربی آموزشی، به آسانی برای خود لقمههای کوچک میگرفت و صبحانه میخورد. مادرش با تماشای این صحنه، تعجب کرد زیرا تا آنروز این مادر تلاش میکرد تا بهخاطر نگرانی برای غذا نخوردن و ضعیف ماندن فرزندش با گول زدن و بدون رضایت، به او خوراکی بدهد و این کودک با اکراه لقمه صبحانه را میبلعید. در این سبک نادرست تربیتی علاوه بر اینکه سیستم جسمانی کودک در معرض آسیب قرار میگیرد، رابطه او با مادرش هم خدشهدار میشود همچنین این مادر فشارهای روانی بسیاری را در این مسیر متحمل میشود.
در نظر داشتن حق انتخاب کودک برای اینکه خودش میتواند غذا بخورد و یا تمایل دارد والد این کار را انجام بدهد قدم اول این آموزش است. کودکان معمولا دوست دارند بدون کمک دیگران برای خودشان لقمه بگیرند که در ابتدای این کار، ممکن است از هر سه لقمه، دو عدد از دست آنها به زمین بیفتد که نباید کسی او را مورد انتقاد قرار بدهد؛ با گذشت چندین روز و تکرار این کار به مرور کودک روش صحیح لقمه گرفتن و خوردن آن را آموزش میبیند و در این مدت هیچگونه بار و فشار روانی متحمل والد نیست.
برنامه ذهنی همه انسانها این است که برای بقا از هرگونه کوششی فروگذار نمیکنند؛ در واقع امکان ندارد شخصی گرسنه باشد و با دیدن غذا، میل به خوردن نداشته باشد، اما برخی از والدین این برنامه ذهنی را نادیده میگیرند تا برنامه ذهنی خودشان را به کودکان تحمیل کنند و بنابراین در چنین شرایطی با لجبازی کودکان مواجه میشوند.
والدین باید درباره غذا خوردن فرزندانشان با نظام ارزشیابی ارگانیسمی او که همان عقل فطری آنهاست، ارتباط برقرار کنند، در این حالت، کودک براساس عقل فطری خویش، هنگام گرسنگی شروع به غذا خوردن میکند.
انتهای پیام