به گزارش خبرنگار ایکنا، همیشه نوشتن از معصومین(ع) در قالب داستان کار سختی بوده و این سختی در نوشتن از حضرت زهرا(س)، به دلیل ساحت ویژه و قدسی ایشان به مراتب بیشتر بوده است. از این رو است که معمولا در آثار ادبی که درباره حضرت فاطمه زهرا(س) تولید میشود، بیشتر همان ساحت قدسی و دست نیافتنی ایشان ساخته و پرداخته میشود.
این درحالی است که حضرت زهرا(س) بهعنوان بانوی بزرگ اسلام، همواره الگوی زن مسلمان معرفی و مکررا توصیه شده که بانوان مسلمان در همه امور به ایشان تاسی کنند.
حال باید دید یک بانوی مسلمان چگونه میتواند این الگوی دست نیافتنی و قدسی را در زندگی خود سرمشق قرار دهد.
کتاب «فاطمه علی است» نوشته علی قهرمانی در 187 صفحه، حاوی 176 داستانک از زندگی حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شده و با استقبال خوب مخاطب تاکنون بیش از 25 بار تجدید چاپ شده است.
نویسنده این کتاب با تمرکز بر سبک زندگی مشترک حضرت زهرا(س) و امیرالمؤمنین(ع) در قالب داستانکهایی با سبکی جدید به روایت نقلهای تاریخی از زندگی این دو معصوم(ع) پرداخته و وجوهی از زندگی فردی، مشترک و اجتماعی حضرت زهرا(س) را نشان داده است که الگوگیری از ایشان را راحتتر میکند.
به مناسبت میلاد با برکت حضرت فاطمه زهرا(س) با علی قهرمانی، نویسنده کتاب «فاطمه علی است» درباره سختیهای نوشتن از زندگی فردی و اجتماعی حضرت زهرا(س) گفتوگویی کردهایم که مشروح آن را در ادامه میخوانیم.
اهلبیت(ع) به دلیل آن جایگاه عصمت و طهارتی که دارند، الگوی زندگی ما هستند اما معمولا زمانی که سراغ اهلبیت(ع) میرویم باز بر آن نکات علمی و آسمانی تاکید میکنیم. تاکید بیش از حد به این وجوه، ممکن است باعث شود کسی که در امور معنوی کمانگیزه است، احساس کند این حضرات موجوداتی خیلی دور از دسترس هستند و به این راحتی نمیتوان به آنها رسید یا اینکه وجه مشترکی بین ما و آنها وجود ندارد.
برای همین بود که احساس کردم نیاز است یک وجه و بُعد دیگری از زندگی حضرات معصومین(ع)، بهویژه حضرت فاطمه زهرا(س) گفته شود که مخاطب احساس کند اتفاقات و ماجراهای زندگی ایشان شبیه همان چیزی است که در زندگی ما هم اتفاق میافتد و اگر بخواهد این انوار الهی را الگوی خود قرار دهد، یک الگوی دستیافتی و سهلالوصول و در عین حال پاک و آسمانی و بلندمرتبه است.
درواقع باید هم به جایگاه قدسی حضرات معصومین(ع) اشاره شود، پاک و قدسی بودن ایشان حفظ شود اما در عین حال بیان کنیم و نشان دهیم که این حضرات(ع) هم زندگانی مانند ما داشتهاند؛ در همین مسائل خانواده، دوستان، همسایهها، مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی هم با همین مسائل دست و پنجه نرم میکردند و سراغ این مباحث برویم که شیوه مواجهه آنها با مسائل و موضوعات مختلف چه بوده است.
احساس کردم این مسئله، موضوع و این بُعد از زندگی معصومین(ع) کمتر گفته شده و وظیفه بود فردی این ابعاد را به شکل ساده و قابل استفاده عموم باشد، به مخاطب عرضه کند.
سختی کار اینقدر بود که نگارش کتاب حدود 12 سال طول کشید. در این کار خیلی با آرامش پیش رفتم و سعی کردم در نگارش آن عجله نکنم زیرا معتقدم کاری که با آرامش، طمأنینه و پختگی همراه باشد، خود را نشان میدهد.
تلاش کردم منابع مختلف را ببینم یا اگر روایتی در منابع فریقین نیست، آن را کنار بگذارم تا اگر به نص صحیحی رسیدم، در ویراست بعد کتاب به سراغ آن بروم اما همین مقدار هم سخت بود.
بخش دوم سختی این است که شما میخواهید روایتی کوتاه که فضای آن رسمی و خشک است و فقط یک بُعد از ابعاد وجودی حضرت فاطمه(س) یا امیرالمومنین(ع) یا اهلبیت(ع) که خانواده حضرت زهرا(س) هستند را نشان میدهد را به زبان داستان بگویید.
وقتی منابع و روایات را میبینیم احساس میکنیم که خیلی جاها تعمد بر این بوده که تخریب شود، از بین برود و دور از دسترس قرار بگیرد. سختی کار در این بود که برخی مطالب در کتب شیعه به تفصیل بیان و پرداخت اما در کتب اهل سنت فقط به آن اشاره شده است و این متنی که قرار است نوشته شود باید با آن اشارهای که در این متون آمده هم همخوانی داشته باشد؛ یعنی این طور نباشد که اگر عزیزان اهل سنت این کتاب را خواندند، بگوید این کتاب در کتاب ما طور دیگری است.
بنابراین از سختیهای این کار یکی اصطلاحا وفاداری به متن روایت و واقعیت تاریخ و دیگری تبدیل آن به یک متن مینیمال و داستانک بود چراکه در داستان و رمان دست نویسنده در فضاسازی باز است و میتواند یک بار به شخص، یک بار به فضا و... بپردازد و در کل اجزا و عناصر مختلفی برای پردازش وجود دارد اما در مینیمال دست نویسنده خیلی بسته است و باید با تعداد کلمات محدودی بحث را جمع کند که این از دیگر سختیهای نگارش «فاطمه علی است» بود.
بعضا مسائلی را مطرح میکنند و میگویند این مسائل مانع از الگوگیری از ایشان است؛ مثلا اینکه سبک زندگیهای امروز بسیار متفاوت و زندگی ماشینی شده و مسائل جدیدی پیش آمده که در زمان زندگی حضرت زهرا(س) نبوده است. این مباحث تا یک جایی قابل قبول است اما اگر توجه کنیم، میبینیم که زندگی انسانها به درختی میماند که ریشهها و تنه ثابتی دارد و شاخهها و برگها هستند که تنوع و تکثر پیدا میکنند.
اگر این نگاه را فهمیدیم، متوجه خواهیم شد تعامل ما با خودمان، با اعضای خانواده، اقوام، آشنایان و جامعه، نوع مواجههمان با مسائل اجتماعی و... یک پیکره واحدی داشته که در گذر زمان شکل ظاهری آن متفاوت شده است اما ساختار و ساختمان و ریشه و بنیان یکی است. این باعث میشود که ما با حضرت زهرا(س) راحتتر ارتباط پیدا کرده و از ایشان الگو بگیریم.
اجازه دهید با یک مثال توضیح دهم. در دورهای که ما زندگی میکنیم هم جهل مدرن و انواع شبهات وجود دارد که مردان و زنان در مواجهه با این مسائل مسئولیتهایی دارند. در اینجا نوع مواجهه حضرت زهرا(س) با آن جهل عرب جاهلی برای ما یک الگو است.
اگر روایات و سیره حضرت زهرا(س) را مطالعه کنید، میبینید که ایشان یک کنشگر فعال اجتماعی بودند اما نوع فعالیت و کنشگریشان در دورههای مختلف زندگی متفاوت است. مثلا در دوره مکه، یک شکل است در دوره مدینه قبل از آشکار شدن جریان نفاق به یک شکل و بعد از آن به شکل دیگری است. درمبارزه با جهل بیشتر از اینکه با جاهل مواجهه داشته باشند، جهل را مورد نظر دارند. هیچگاه افراد جاهل را از خود نمیرانند و اتفاقا نوع مواجههشان بهگونهای است که آنها بیشترین مشتری در خانه حضرت زهرا(س) هستند.
برخلاف ما اگر کسی سوال داشته باشد طوری با او رفتار میکنیم که سوال دومش را نپرسد. درحالی که حضرت زهرا(س) طوری رفتار میکند که اگر فرد با سوال و شبهای مواجه میشود که پاسخی برای آن نیست، اولین بار به سراغ خانه حضرت فاطمه(س) میرود.
یا نوع مبارزه و مواجهه ایشان با جریان نفاق در مدینه که مجلسهای زنانهای در آموزش قرآن برپا میکنند و در کنار آن جلسات اخلاق یا آموزش مهارتهای زندگی و خیریه و این قبیل جلسات را هم برگزار میکنند. یعنی یک جلسه که به ظاهرساده به ظاهر معارفی است اما همین جلسه، هم جلسه اخلاق و هم جلسه عرفان و معنویت است و از طرف دیگر کنشهای اجتماعی در بحثهای افتصادی و اجتماعی مطرح است. یعنی آسیبشناسی اجتماعی و اقتصادی را مطرح و برای آن راهکار ارائه میکنند.
کدام یک از ما سردمدار چنین جریانی در محله یا خانواده و فامیل خود هستیم که در انجام این امور پیشقدم باشیم؟ معمولا اینطوری نیستیم و بیشتر منتظر هستیم که یک اتفاقی جریان بگیرد و ما هم یک گوشه کار را بگیریم.
در روایات از کمکهای مالی حضرت زهرا به فقرا شنیدیم اما حضرت زهرا(س) بیش از اینکه به افراد جامعه کمک اقتصادی کند، کمک فکری و اجتماعی میکند. نوع محبت و مدل ارتباطی که ایشان بین همسایهها ایجاد میکنند اینگونه است که از خودشان شروع میکنند و خودشان به عنوان یک الگو آن نوع رفتاری که با همسایهها دارند را در جامعه گسترش میدهند.
ما هم میتوانیم خیلی راحت از این رفتار و عمل ایشان الگو بگیریم.
در حوزه نوع مواجهه علمی حضرت زهرا(س) با مسائل هم اینکه از چه موضعی به آسیبهای اجتماعی و مسائل اقتصادی نظر میکنند و چگونه راهکار ارائه میدهند، قابل الگوگیری برای کل جامعه است.
من اعتقاد دارم اگر سراغ انوار پاک آسمانی میرویم، باید خودمان از مقابل آنها کنار برویم زیرا ممکن است منِ نوعی که به آن نورانیت، زلالیت و شفافیت نرسیدم، حجاب باشم و این حجاب مقابل خورشید باعث میشود که نور آنطور که باید به مخاطبان نرسد.
بنابراین یا باید آنقدر زلال باشم که اگر این نور پاک از دریچه نگاه من به مخاطب معرفی میشود، مانع نباشم یا اینکه سعی کنم منی در این وسط نباشد و تمام تلاش من نویسنده این باشد که آن حقیقت نورانی را به بیان امروز ارائه کنم؛ مثل یک آیینه باشم که بله اندازه خودم نور خورشید را بازتاب دهم.
اگر این اتفاق بیفتد، همان کلام امام رضا(ع) اتفاق میافتد که فرمودند «مردم را با محاسن کلام ما آشنا کنید که اگر این کار را انجام دهید، مردم ما را دوست خواهند داشت.» زیرا آن حقیقت نورانی و پاک اهل بیت(ع) معرفی میشود.
امیدوارم بنده با این کتاب قدمی در مسیر برداشته باشم.
همه این انوار پاک آسمانی قدسی هستند و سراغ هر کدام از ایشان که برویم یک جذابیت عجیب در زندگیشان هست که در جای دیگر نیست اما یک تفاوتی بین حضرت زهرا(س) و دیگر حضرات معصوم(ع) وجود دارد و آن بار عطوفت و عاطفهای است که در شخصیت و سیره زندگی حضرت زهرا(س) است که حقیقتا درجه آن بسیار بالاتر از زندگی و وجود سایر اهل بیت(ع) است.
این عطوفتی که از مادر بودن حضرت زهرا(س) منشعب میشود، چیزی است که اگر سراغ زندگی ایشان برویم و آن را روایت کنیم، انگار صدی است که نودها در آن نهفته و گویی اصل مسئله را در حضرت زهرا(س) پیدا کرده است.
گفتوگو از مطهره میرشکاری
انتهای پیام