به گزارش خبرنگار ایکنا، حسن پلارک، عضو هیئتمدیره ستاد بازسازی عتبات عالیات و همرزم شهید سلیمانی، ۱۳ دی، در وبینار بینالمللی «عزت، امنیت، آزادی در مکتب شهید سلیمانی» که از سوی این خبرگزاری برگزار شد، درباره ویژگیهای رفتاریهای سردار دلها اظهار کرد: من ابتدا شهادت سردار سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس را تسلیت عرض میکنم و همچنین جا دارد شهادت کسانی که با شهید سلیمانی بودند را هم تسلیت بگویم مانند شهید پورجعفری، شهید زمانینیا و شهید طارمی که محافظان شهید سلیمانی بودند که در موج حاج قاسم یک مقداری به فراموشی سپرده شدند. این عزیزان واقعاً جانفدای حاج قاسم بودند. البته حاج قاسم تمایلی به این نداشت که کسی محافظ او باشد ولی به هرحال اینها همراه او بودند.
وی افزود: روز سیزدهم دی ماه روز تلخی در تاریخ انقلاب اسلامی ایران محسوب میشود. ما روزهای تلخ و شیرین بسیاری در طول ایام انقلاب اسلامی داشتیم و در این مقطع یکی از روزهای تلخ روزی است حاج قاسم شهید شد.
همرزم شهید سلیمانی با بیان اینکه حاج قاسم فردی روستازاده بود و از روستا رشد کرده بود، گفت: بعد از اینکه به شهر میآید به شغلی ساده مانند کنتورخوانی سازمان آب مشغول میشود. همچنین او از عشایر بود که عمده درآمدشان از دامداری تأمین میشد. شهید سلیمانی در خانواده پرجمعیت زندگی میکرد و علاوه بر تأمین هزینههای تحصیل و زندگی خود، کمک خرج خانواده هم بود.
پلارک ادامه داد: یک سری از ویژگیهایی وجود دارد که در جبین بعضی از آدمهاست، یعنی حاج قاسم انسانی بود که علیرغم همه گرفتاریها به پرورش اندام و سلامت جسمانی خود اهمیت میداد و در اوج شرایط انقلاب اسلامی که در کل کشور حاکم بود حاج قاسم با مباحث بیحجابی مشکل داشت و وقتی زنهای بیحجاب را میدید نه اینکه بخواهد با آنها برخورد کند ولی به نوعی مخالفت میکرد و به قول معروف آن حس دینی در ایشان آنقدر قوی بوده که خیلیها با او همراهی کردند.
وی با بیان کرد: هستند از دوستانی که پیش از انقلاب موجه نبودند ولی انقلاب آنها را متحول کرد ولی انقلاب حاج قاسم را متحول نکرد بلکه قبل از انقلاب هم روحیه پاکی و نجابت در وجودش بود.
همرزم شهید سلیمانی با بیان اینکه بعد از انقلاب بسیاری جذب سپاه میشوند، یادآور شد: در آن زمان کمیتههای مردمی تشکیل شد و سپس کمیته انقلاب و سپاه پاسداران و حاج قاسم وارد طیف سپاه شد و چندماهی نگذشته بود که بحث غائله کردستان و دیگر غائلهها در سطح کشور به وجود آمد و برای مقابله با هریک از اینها و براساس حکم جهادی که امام راحل داده بودند، نیروهای داوطلب جذب سپاه شدند و حاج قاسم با توجه به ورزیدگی و چالاکی به عنوان مربی آموزشی انتخاب میشود و به پادگان امام علی(ع) تهران اعزام میشود. حاج قاسم مربی جسور و بافکری بود.
پلارک ادامه داد: در آن زمان من به کردستان اعزام شدم و چهارماه طول کشید تا از کردستان بازگردم و تا آن زمان که پاسدار ذخیره بودم به من گفتند برای جذب در سپاه باید پاسدار رسمی شوم و برای تبدیل شدن به پاسدار رسمی باید مجدداً در دورههای آموزشی شرکت میکردم و هرچقدر گفتم ما چهار ماه در کردستان جنگ کردیم، آموزش چرا؟ گفتند نمیشود و دستورالعمل است. به هرحال وارد دوره آموزشی شدم که حاج قاسم در آن مربی بود و این دوره یعنی در سال 59 شروع ارتباط من و حاج قاسم بود.
وی افزود: حاج قاسم در حوزه تئوری آموزش دیده بود و مربی سلاح و تاکتیک بود ولی من عملاً با سلاح کار کرده بودم و من که شاگرد او بودم از لحاظ عملی از خود استاد کار با سلاح را بیشتر میدانستم و در همان جلسه میان من و حاج قاسم بگومگویی اتفاق افتاد و همین باعث شد کلید رفاقت من و حاج قاسم زده شود از آن زمان همراه حاج قاسم بودم تا آخرین ملاقات من با او که سه روز قبل از شهادتش بود.
همرزم شهید پلارک گفت: آخرین ملاقات من با حاج قاسم ساعت 6 صبح بود و قرار بر این بود که او ساعت 9 صبح به سمت بغداد سفر کند و در آن روز با آقای ابومهدی تلفنی صحبت میکرد و ابومهدی اصرار داشت که حاج قاسم این سفر را انجام ندهد، چون شرایط بغداد مساعد نبود و به سفارت آمریکا حمله شده بود و آمریکاییها شب قبلش القائم در مرز سوریه و عراق و مقر حشدالشعبی را بمباران کرده بودند و در آن حمله تعداد 12 نفر از نیروهای حشدالشعبی به شهادت رسیدند و آمریکاییها از اینکه سفارتشان در بغداد دوباره تهدید به حمله نظامی شده بود خشمگین بودند. حاج قاسم برای رفع اختلافات در رابطه با انتخاب نخستوزیر عراق میخواست به بغداد سفر کند و من به او گفتم وقتی ابومهدی میگوید این سفر را انجام ندهید شما هم گوش فرا دهید ولی او میگفت من را از چه میترسانند؟ من از او جدا شدم و بعد با شهید پورجعفری تماس گرفتم و گفت که این سفر انجام نمیشود اما بعدازظهر همان روز سفر انجام شد و ابتدا به دمشق سفر کرد و شب را در دمشق ماند و فردایش به لبنان رفت و ملاقاتی با سیدحسن نصرالله انجام داد و شبانه دوباره به دمشق سفر کرد و با پرواز دمشق وارد بغداد شد و بعد آن اتفاق به وجود آمد، لذا آخرین ملاقات من با او سه روز قبل از شهادتش بود.
پلارک با اشاره به نقش حاج قاسم در ایجاد وفاق و انسجام ملی اظهار کرد: ما مکتبی داریم به نام اسلام که در آن دستورات دین و سیرههای علوی و نبوی لحاظ شده و خط و خطوطهایی در آنها ترسیم شده و عامل به عمل بودن به این دستورات خیلی مهم است. در یک کلام حاج قاسم عامل بود به اجرای دستورات مکتب دینی ما در همه ابعاد. خداوند این توفیق را به او داده بود که عامل به عمل همه دستورات دینی باشد. شناخت این تکالیف خیلی مهم است و حاج قاسم این تکالیف را خوب میشناخت و یکی از دلایلش هم این است که مطالعات بسیار زیادی داشت.
وی با بیان اینکه شهید سلیمانی فرصت کوتاه را هم غنیمت میشمرد و مطالعه میکرد، ادامه داد: در خودرو و در مسیر مدام قرآن را به همراه ترجمه میخواند و عزمش را جزم کرده بود که قرآن را حفظ کند و خیلی از آیات قرآن را هم حفظ کرده بود. حاج قاسم به طور جدی به مستحبات میپرداخت و شاید سه ماه از سال را روزه بود و علاوه بر ماه رمضان، ماههای شعبان و رجب را هم روزه میگرفت و حاج قاسم خضوع و خشوع داشت.
همرزم شهید سلیمانی با اشاره به نحوه آشکار شدن نام شهید سلیمانی در میان مردم گفت: از سال 76 که حاج قاسم وارد نیروی قدس شد تا 89 و 90 خیلی آشکار نبود. او از زمانی آشکار شد که اسرائیلیها و آمریکاییها سردار سلیمانی را تهدید کرده بودند و رهبر معظم انقلاب در آن زمان در خطبههای نماز جمعه از حاج قاسم اسم بردند و فرمودند که شما سردار عزیز ما را تهدید میکنید و ما را از چه میترسانید؟ از شهادت میترسانید؟ تقریباً در آنجا دیگر حاج قاسم آشکار شد و پس از آن و بعد از حضور داعش الزاماً و اجباراً حاج قاسم مطرح شد.
پلارک بیان کرد: در زمان جنگ با داعش، مردم به خوبی حاج قاسم را شناختند. مردم ایران در همه ابعاد مردم فهیم و با معنویتی هستند. مردم در این چند سال متوجه شدند که یک فردی با تمام این ویژگیها دارد با تمام وجود از این ملت و کشور دفاع میکند. البته این موضوع به خوبی تبیین شده و خودشان هم خوب درک کردند که خطر داعش خاص عراق و سوریه نیست بلکه در راستای طرح خاورمیانه جدید آمریکاییهاست که اگر این اتفاق میافتاد آشوب بزرگی در منطقه رقم میخورد. در این بین حاج قاسم با روحیه نترس خود توانست با داعش مبارزه کند.
همرزم شهید سلیمانی ادامه داد: شهید سلیمانی رک بود ولی تواضع داشت و در آنجایی که لازم میدید وارد کار دیپلماتیک میشد و اگر هم لازم بود عرف دیپلماتیک را کنار میگذاشت به طور کلی با کسی هیچ تعارفی نداشت. حاج قاسم در اقناعسازی رهبران کشورها مهارت داشت که در قضیه مبارزه با داعش همین بود. حتی او این روحیه و فکر را در رهبران کشورهای عربی به وجود آورد که میتوانند مقابل ارتش اسرائیل بایستند درصورتی که آنها فکر ایستادن در برابر ارتش اسرائیل را هم نمیکردند. حاج قاسم این نوع باور که ارتش اسرائیل یک ارتش رو به زوال و در حال شکست است را در ذهن همه اینها جا انداخت و این را هم عملاً انجام داد و با حداقل امکانات و با حداقل تلفات یک ارتش تا بن دندان مسلح را به شکست کشاند و این در منطقه امید ایجاد کرد و امیدواری داد که میتوان اسرائیل را شکست داد. من فکر میکنم اگر بخواهیم نقش حاج قاسم را فقط محدود به مبارزه با داعش کنیم در حق او ظلم کردهایم، چون مبارزه با داعش یک بخشی کوچک از فعالیتهای او بوده است. فکر، تلاش، جدیت و ادله محکمی که حاج قاسم داشت سبب شد تا در همه این باور را ایجاد کند که مقاومت حرف اول را در منطقه میزند و ترویج این باور در بین جوانان مسلمان کاری سختتر از مقابله با داعش بود، چون صرفاً با حرف و شعار و رسانه نمیشد این کار را انجام داد.
وی ادامه داد: حاج قاسم مرد میدان بود و بهترین لقبی که میشد به او داد همین بود و اعتقاد داشت تنها با ابزار رسانه نمیتوان به جنگ با داعش و اسرائیل رفت و در این بین خود او مستقیم به میدان رفت و ابزار رسانه را هم پشت خود آورد. سردار سلیمانی با حکم مرجعیت سریع وارد میدان نبرد با داعش شد و در یک ماه نیروها را آموزش داد و فوراً وارد میدان شدند. ظرف کمتر از یک ماه در عراق پادگانهای آموزشی دائر کرد و مستشاران ایرانی به آموزش نیروهای مردمی عراق پرداختند و حشد الشعبی تشکیل شد. به عبارتی سردار سلیمانی بنا به فرموده رهبر انقلاب با استفاده از ظرفیت خود کشورها نیروهای مردمی را تشکیل داد تا بتوانند داعش را زمینگیر کنند.
همرزم شهید سلیمانی با بیان اینکه تمام توطئههای منطقهای مانند طرح خاورمیانه بزرگ به خاطر زمینگیر کردن و نابودی جمهوری اسلامی طرح شدهاند، گفت: ولی امروز این آمریکاست که دیگر یکهتاز میدان نیست و خود او زمینگیر شده است.
پلارک جناجی نبودن سردار دلها را عامل محبوبیت او دانست و تأکید کرد: حاج قاسم با سیاسی بودن مخالف نبود منتها با جناحیبودن که جنبه نفسانی پیدا کند مشکل داشت، البته این بدان معنا نیست که او سیاسی نبود بلکه از هر فرد سیاسی، سیاسیتر هم بود ولی اهل هیچ جناحی نبود. اعتقاد داشت تا زمانی که نفسانیت در سیاسیون حاکم باشد، سیاسیون آفت هستند. متأسفانه سیاسیون قدرت تحمل یکدیگر را ندارند و منافع فردی و حزبی را به منافع ملی ترجیح میدهند و حاج قاسم میگفت سیاسیون به خاطر دستمال حاضر هستند قیصریه را به آتش بکشند.
وی افزود: حاج قاسم میگفت اگر میگوییم طیف چپ، این طیف چپ چه کسانی هستند و کاری به این نداشت برخی از این طیف منحرف شده بودند ولی میگفت همین طیف چپ در پیروزی انقلاب مؤثر بود و یا نسبت به طیف راست انتقاداتی وارد میدانست به طور کلی او سیاسی بود ولی اهل جناح نبود. همین امروز که مشکلات اقتصادی وجود دارد و با وجود اینکه دولت برای حل این مشکلات تلاش میکند ولی به دلیل تعصب حزبی که وجود دارد مشکلاتی بیشتر شده، درصورتی که دولت میتواند تعصب را کنار بگذارد و از مدیران باتجربه و کارآمد طیفهای دیگر هم استفاده کند.
همرزم شهید سلیمانی یکی از کارهای مثبتی که به دور از رفتار جناحی انجام شده و اثربخش بوده را راهاندازی ستاد بازسازی عتبات عالیات میداند و در این رابطه به نقل از سردار دلها گفت: حاج قاسم میگفت یکی از بهترین کارهایی که انجام شده راهاندازی ستاد بازسازی عتبات عالیات بود که در این ستاد از همه ظرفیتها بدون درنظر گرفتن جناح و طیفی استفاده شده است و در آن فقط یک خط قرمز به نام ولایت فقیه وجود دارد و کسانی که جانشان را برای ولایت میدهند چه چپ باشند و چه راست میتوانند عضو ستاد باشند و حاج قاسم یکی از عوامل موفقیت ستاد را استفاده از همه طیفها میدانست.
پلارک در پایان تأکید کرد: حاج قاسم از سر دلسوزی میگفت نباید بگوییم این حزب من است و او باحجاب است یا بیحجاب، البته این بدان معنا نیست که سردار سلیمانی موافق بیحجابی بود بلکه معتقد بود باید طوری اقناع کنیم که بانوان و دختران این سرزمین بدانند تکلیفشان چیست.
انتهای پیام