دانش روابط بینالملل در نخستین درسهای خود این مهم را میآموزاند که اصول و قواعد کلی بر جهان سیاست، همواره تابعی است از هنجارها، ارزشها و منافع قدرتهای قاعدهساز که نظم مسلط در نظام بینالمللی را تولید، حراست و بازسازی میکنند. از این منظر، روابط بینالملل عرصه اراده قدرتهای بزرگ است تا مانع از هرگونه ورودی آشوبساز به درون آن شوند و این مهم، یعنی تلاش برای حفظ توازن قدرت و ثبات سیستم، اصلی مشترک و محترم برای این قدرتها در خلال تمام تضاد و تعارض منافع میان ایشان است.
طبعا هرگونه تغییر فاحش در توازن قدرت میان اضلاع نظم حاکم، میتواند آغازی برای شکلگیری نظمی نوین باشد. بر همین اساس، رویدادهایی چون شکسته شدن دیوار برلین و پایان جنگ سرد و در ادامه، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به فقدان یک قطب قاعدهساز جهانی منجر شد و زمینه برای ظهور جهان تکقطبی فراهم گردید؛ جهانی که نیازمند یک بهانه برای تثبیت منویات و اعلان اصول و قواعد هنجاری جدید بود و طنین آن بهانه این بار از بغداد به جهان مخابره میشد: حمله نظامی تمام عیار رژیم بعث عراق به کویت و اشغال و ضمیمه کردن آن به خاک عراق!
خطای راهبردی صدام در حمله به کویت در هنگامه خلا قدرت در نظام بینالمللی، به یک اجماع چندجانبه به محوریت ایالات متحده منتهی شد تا اقتدار آمریکایی نظم جدید با تنبیه رژیم متجاوز صدام در قالب نظم نوین جهانی علنی گردد تا همپیمان سابق قطب جهان سوسیالیستی، امروز در بند و حصار نظم آمریکایی باشد. بر این مبنا، عراق نقطه آغاز جهان تک قطبی بر محوریت خوانش آمریکایی در قالب اقدام بر اساس منطق یکجانبهگرایی شد.
با این حال، سرعت تحولات در نظم جهانی مانع از تداوم نظم جدید شد به گونهای که یک دهه بعد، حوادث خونبار ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱، هشداری برای پایان نظم انحصاری آمریکایی بود؛ قدبرافراشتن «دیگران» همچون چین و روسیه و تقویت روندهای همگرایی در قالب ظهور اروپای متحد، قدرت و انحصار مطلق آمریکا بر نظم جهانی را به چالش جدی فراخواند. استمرار روند فروکاهشی قدرت هژمون آمریکا و افزایش سطح تنش میان بازیگران عمده جهانی، مانع عمدهای برای سیاست یکجانبهگرایی غرب به شمار میرفت. حال گاه آن بود تا مجدد بهانهای فراهم گردد ولی این بار نه برای پایهریزی نظمی جدید بلکه اقدامی عاجل برای کندکردن سرعت افول آمریکا در سیاست جهانی!
دیگر بار عراق آوردگاه این مبارزه شد. ائتلاف بینالمللی علیه رژیم بعثی به بهانه حمایت از تروریسم و تولید و تکثیر سلاحهای کشتار جمعی! اما سقوط رژیم بعث، بر خلاف تصورات معماران جنگ، به تقویت انگیزههای ضد غربی و روی کار آمدن نسلی از نخبگانی جدید با ترکیبی از تعهد به اسلام و همدل با گفتمان انقلاب اسلامی ایران منجر شد. نیروهایی که با بسط نفوذ خود در میان آحاد جامعه عراق، به تحکیم پایههای قدرت اجتماعی اسلامگرایی منتهی شد.
تحولات جدید نیازمند یک آنتی تز و خلق یک ورودی آشوبساز جدید بود تا توازن از دست رفته را بازگرداند؛ فتنه پیچیده دولت اسلامی عراق و شام، همان شکل توسعهیافته توطئه آمریکایی، عربی و عبری برای ایجاد صورتبندی نوینی از نظم در زیرسیستم امنیتی خاورمیانه و به تبع آن سیستم جهانی بود. با این همه، ناگاه آهنگ تحولات میدانی دگرگون گشت و با فتوای تاریخی مرجعیت شیعه، نیروی مقاومت مردمی ابتکار عمل را به دست گرفت و خط بطلانی بر نیات شوم آمریکایی کشید؛ رخدادی که یکبار دیگر یک نام آشنا را برای مردم ستمدیده منطقه و نیز محور شرارت پر بسامد کرد: «ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.»
عراق بار دیگر عرصه تهاجمی جدید شد ولی این مرتبه نه برای اعلان نظمی جدید که برای اعلان پایان نظم آمریکایی!
این بار آوردگاه عراق طنین شکسته شدن و ترک خوردن استخوانهای نظم آمریکایی را به جهان مخابره میکرد؛ خبر این بود: «ترور برجستهترین فرمانده بینالمللی مبارزه با افراطگرایی، خشونت و تروریسم در نزدیکی فرودگاه بغداد! به دستور رئیس جمهوری آمریکا»
آری! عراق دیگر بار آوردگاه تلاشی آمریکایی شد برای اثبات جایگاه ابرقدرتیاش! ولی غافل از آن که این صدا، طنین ناقوس مرگ اسطوره پوشالی فرعونیان سلطهگر زمانه ما بود.
«سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ»
محمد محمودیکیا
عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی
انتهای پیام