به گزارش ایکنا از خراسان رضوی، منصور معتمدی، دانشیار گروه آموزشی ادیان و عرفان تطبیقی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد و منتقد کتاب «در دفاع از خدا» به نویسندگی کارن آرمسترانگ، امروز چهارم شهریورماه در نشست نقد و بررسی این کتاب که با حضور مترجم این اثر در محل کافه کتاب آفتاب مشهد برگزار شد، اظهار کرد: در ابتدا باید بگویم که بسیاری از آثار آرمسترانگ به زبان فارسی ترجمه شده و برخی از آثار ایشان نیز به ۴۵ زبان دنیا ترجمه شده است، لذا آرمسرانگ را میتوان شخصیتی دانست که آثار پر خوانندهای دارد.
وی خاطرنشان کرد: در واقع اگر یکی از محورهای اصلی آرمسترانگ در طول مدت 1984 تا کنون که فعالیتهای زیادی را انجام داده و منتشر کرده است را در نظر بگیریم، بیگمان یکی از دغدغههای اصلی ایشان خداست که اما باز هم محدود به این نمیشود.
این منتقد ادبی خاطرنشان کرد: من در چند محور بنا دارم که مطالب خود را در این نشست بیان کنم. محورهای من در این نشست شامل مولفه، طرح سیر فکری و اندیشهای، ساختار کتاب، ارکان اندیشهای آرمسترانگ، نقد متن و کار ترجمه میشود.
معتمدی بیان کرد: البته باید دقت داشت که آرمسترانگ نظریه پرداز نیست بلکه ایشان یک مولف است، از اینرو به نوعی میتوان ایشان را مقنی و ایجاد کننده قنات دانست، زیرا مطالب بسیار زیادی را از چشمههای مختلف میگیرد و در جویهای دیگری به دست دیگران میرساند و به عبارتی نیز میتوان ایشان را مروج هم دانست، زیرا در کتابهای خود تنها به منابع انگلیسی اشاره دارد و ارجاع میدهد و ما هیچگاه در آثار ایشان اثری از منابع فرانسوی، عربی و... را مشاهده نمیکنیم.
این منتقد ادبی اضافه کرد: در واقع ارجاعاتی که آرمسترانگ در کتب خود استفاده میکند بسیار زیاد است چون موضوعات که در حوزه خدا و دین باشد رشته دانشگاهی او نیست اما دغدغه چنین موضوعاتی را دارد و همواره سعی میکند که متناسب با این موضوعات و مسائل روز جامعه نیز کتاب میخواند و در نهایت هم مینویسد و در حقیقت به موضوعاتی میپردازد که متنابه جامعه است و همین امر باعث میشود که بتواند با مخاطب ارتباط بیشتری برقرار کند.
معتمدی در خصوص سیر اندیشهای آرمسترانگ بیان کرد: این کتاب به لحاظ ساختاری نیز به گونهای است که به نظر میرسد با توجه به اینکه از آثار دیگران بهرهمند میشود اما این کار او قابل تأمل است. ساختار کتاب دو بخش است که بخش اول آن تحت عنوان «خدای ناشناخته از پیش از 30 هزار سال پیش از میلاد تا 1900 میلادی» است و بخش دوم نیز تحت عنوان «خدای مدرن از سال 1900 میلادی تاکنون» است.
وی خاطرنشان کرد: در واقع آرمسترانگ این نوع تقسیمبندی که در این کتاب آورده به نوعی سیر تاریخی را دنبال کرده است و بر خلاف کتاب خداباوری که یکی دیگر از آثار اوست و به نوعی کتابی موضوعی است، در این کتاب به صورت تاریخی این موضوع را بیان میکند.
دانشیار گروه آموزشی ادیان و عرفان تطبیقی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: در حقیقت ما در طول تاری آثار مختلفی از نقاشان را داریم که متعلق به عصر شکار هستند و علت اینکه آرمسترانگ نیز این اثر خود را از این عصر آغاز کرده این است که در عصر شکار یکی از مفاهیم عمدهای که از نظر اسطوره شناسان با خداوند ارتباط دارد؛ آسمان و ارتفاع است و لذا به این سبب است که آرمسترانگ در کتاب خود را از 30 هزار سال قبل تا کنون سخن میگوید.
معتمدی در خصوص مؤلفههای اندیشهای آرمسترانگ عنوان کرد: در واقع جزئیات این کتاب را بیان کردن، زمان بسیاری میطلبد و به نوعی یک دایرةالمعارفی است اما یکی از ارکان اندیشهای آرمسترانگ در این کتاب، مسئله اسطوره است. در حقیقت اسطوره مانند هنر است، زیرا وقتی آثار هنری را میبینیم به هیچ وجه با حقیقت داشتن و یا نداشتن آن اثر توجه نداریم بلکه به این موضوع توجه داریم که یک اثر چگونه بر روی آدمی اثر میگذارد و از نظر آرمسترانگ، اسطوره نیز اینگونه است.
وی خاطرنشان کرد: با توجه به اینکه اسطوره همان قصه و داستان است اما واقعیت این است که از اواخر قرن ۱۹و اوایل قرن 20 افرادی چون«ماکس وبر» با بررسیهای مختلفی که انجام دادند باعث شد که اسطوره از جایگاه والایی برخوردار شود و همین امر باعث میشود که فردی مانند آرمسترانگ به این پیشینه نظر داشته باشد و در آثار خود نیز به این پیشینه توجه کند.
این منتقد ادبی اظهار کرد: مولفه دیگری که آثار آرمسترانگ در این کتاب به آن اشاره میکند، مسئله شفقت است و همواره بر روی این موضوع نیز تاکید بسیاری دارد. در سال ۲۰۰۸ ایشان به دلیل همین نگاه و اینکه میتوان از تاریخ ادیان برای ترویج و توسعه اخلاق، همدلی و شفقت در جهان جدید استفاده کرد، «تد» از ایشان دعوت و به همین سبب جایزهای را هم دریافت کرد. در حقیقت ایشان ایده شفقت در جهان را مطرح کرد و در کشورهای مختلف به آموزش پرداخت و حتی از بزرگان ادیان درخواست کرد که با ایشان همکاری کنند.
معتمدی اظهار کرد: یکی از نکاتی که در این کتاب به آن توجه میشود این است که افراد سعی کنند از خود فارغ شوند و تنها خود را نبییند و همدلی با شفقت را با دیگران داشته باشند و لذا تأکید ایشان بر همکاری نیز در این کتاب به چشم میخورد.
وی خاطرنشان کرد: همچنین یکی از مؤلفههای اصلی اندیشه ایشان باور ستیزی ایشان است، بدین منظور که با جزمیات مخالف است و با مطلق گرایی باور سر سازگاری ندارد و بیشتر معتقد به تحولات درونی است و بر این باور است که دین یک نوع سبک زندگی است مجموعهای از آموزهها و باورهایی که افراد به یکدیگر القا میکنند و بیشتر ورزیدن است نه یک کار فکری.
دانشیار گروه آموزشی ادیان و عرفان تطبیقی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد عنوان کرد: یکی دیگر از مولفههایی که آرمسترانگ در این کتاب به آن اشاره میکند؛ مولفه الهیات سلبی است. همچنین آرمسترانگ در این کتاب با علم ستیز ندارد اما بحران معنوی را انحراف از معنویت میداند که در طی این سالها وجود داشته است.
معتمدی با بیان اینکه در حقیقت آنچه که در این کتاب مورد تأکید آرمسترانگ است، راست کرداری است نه الزاما راست پنداری و راست باوری، بیان کرد: همچنین یکی دیگر از مولفههای استفاده شده در این کتاب، مصادره به مطلوب است. بدین منظور که موارد مطلوب را میبیند و به موارد نقض توجهی ندارد و اینگون مصادره به مطلوب میکند.
وی خاطرنشان کرد: با توجه به حجم زیادی که کتاب دارد، باید گفت که این کتاب به خوبی ترجمه شده و دغدغه نویسنده نیز به خوبی بیان شده است و همچنین از صفحهآرایی، صحافی و... نیز بسیار قوی است اما نکتهای که باید به آن اشاره داشت این است که سالهای تولد و وفات اشخاص مهم است که در متن آورده شود که در این کتاب در قسمت پاورقی آورده شده است.
مسعود سنجرانی، مترجم کتاب «در دفاع از خدا» در ادامه این نشست خاطرنشان کرد: یکی از آرزوهای من از دوران دبیرستادن این بوده که در حوزه کتاب فعالیت داشته باشم و این آروز تقریبا 30 سال طول کشید تا محقق شود و در حقیقت یکی از دلایلی که این آرزو دیرتر تحقق پیدا کرد بحث تمهیدات و گذران زندگی است و در حقیقت این یک معضلی است که وجود دارد و همین معضل گذران زندگی نیز باعث شده که بسیاری از مترجمانی که به این کار میپردازند و به نوعی روانشناس هم هستند زندگی خود را از مسیر ترجمه متونی که به رشته خود مرتبط نیست میگذارنند.
وی عنوان کرد: با توجه به علاقه و توانایی که از ابتدا داشتهام، بنا داشتم که به ترجمه متون تئوریک بپردازم و اکثر مقالاتی هم که در مجلات نوشتهام نیز در حوزه علم و دین بوده است و در همین راستا نیز سعی داشتهام تا متونی که انتخاب میکنم نیز متون قدرتمند و دارای استحکامی باشد.
این نویسنده خاطرنشان کرد: من در سالهای گذشته یکی از آثار آرمسترانگ را خواندم و در این اثر مهم او به نوعی با پروژه فکری ایشان آشنا شدم و متوجه شدم که در چه راستایی قرار دارد و این بار هم که نگاهی اجمالی به این کتاب داشتم متوجه شدم که از جذابیت و استحکام بسیار خوبی برخوردار است و از تعداد رفرنسهایی که در این کتاب نیز استفاده شده است بسیار متعجب شدم.
سنجرانی بیان کرد: آرمسترانگ در این کتاب به نوعی بر این نظر است که من کاری به رد یا تایید خدا باری ندارم و سعی هم ندارم این موضوع را به مخاطبم القا کنم. این نظریه او به نوعی یک نگاه پدیدار شناسانهای به خدای که موجود نیست دارد، زیرا در این کتاب تاریخ بشر را از 30 هزار سال پیش از میلاد تا کنون را بیان میکند و همواره به این موضوع که آنچه که ما خدا مینامیم چه نقشی در تاریخ بشر و به ویژه 3000 سال اخیر که تاریخ مکتوبی از آن داریم؛ ایفا میکند که این سیری که آرمسترانگ در این کتاب بیان میکند یک سیر جالب و البته جذابی است.
وی عنوان کرد: با وجود اینکه آرمسترانگ یک فرد مسیحی است، در صومعه بزرگ شده و دورههای کاتولیک را نیز گذارنده و حتی به اندیشههای ضد خدایی هم روی میآورد اما مجددا به حوزه دین ورود پیدا میکند و به این موضوعات بپردازد و مطالب فوقالعادهای را بیان کند به گونهای که حتی در سالهای بعد به عنوان نماینده سازمان بینالملل در ادیان انتخاب میشود.
مترجم کتاب «در دفاع از خدا» بیان کرد: با وجود چنین جذابیتهایی که در این کتاب مشاهده کردم، تصمیم گرفتم که آن را ترجمه کنم و که در حقیقت ترجمه این کتاب به مدت سه سال طول کشید و دلیل این طولانی بودن نیز همان سخت بودن این کتاب بود، چرا که به نوعی این کتاب را میتوان یک دایرةالمعارف بیان کرد، چرا که وازگان بسیار زیادی در این کتاب آورده شده است، اما با این وجود باید بگویم که با توجه به سخت بودن آثار آرمسترانگ اما این آثار بسیار خوشخوان هستند و با مخاطب ارتباط خوبی برقرار میکنند.
سنجرانی اظهار کرد: قطعاً ترجمه این کتاب دارای لغزشهایی بوده است و به دلیل اینکه این کتاب با رشته تخصصی من نیز مطابقات ندارد و به همین دلیل به خود اجازه ندادم که وارد منظومههای اندیشهای ایشان شوم اما به نظر من کاری که آرمسترانگ انجام داده است یک کار بزرگی بوده که با وجود اینکه یک فرد مسیحی بوده اما چنین مجموعه ارزشمندی را گردآوری کرده و به همین دلیل نیز میتوان این روایت را یک روایت سکولار دانست اما آرمسترانگ به نوعی در این کتاب بر قلهای ایستاده و چراغی را به تاریخ بشریت میتاباند و در این کتاب بیان میکند که در طول این 30 هزار سال چه بر سر خدا، دین، جامعه و بشریت آمده است.
وی با اشاره به تجربه خود از ترجمه این کتاب عنوان کرد: همانگونه که گفتم گرایش من بیشتر به سمت متون تئوریک بوده و این متون هم به جهت گستردگی و وسعتی که دارند، کار مترجم را به نوعی دشوار و سخت میکند اما به هر جهت من به دلیل اینکه این کتاب برایم بسیار جذاب بود تصمیم گرفتم آن را ترجمه کنم و در کنار اینکه آن را ترجمه میکردم ناچار بودم که به تحقیق و پزوهش هم بپرازم تا کارم را با کمترین اشکال انجام دهم و همچنین در کنار ترجمه نیز سعی داشتم که صرفا ترجمه نکنم و در کنار مولف مطالب زیادی را میآموختم و در حین ترجمه نیز لذت برم و گاهی نیز تحت تاثیر مطالب آن قرار میگرفتم.
این نویسنده بیان کرد: اگر بخواهم یکی از ویژگیهای این کتاب اشاره کنم باید بگویم که آرمسترانگ یک تبیین گر بسیار خوبی است و توانسته است مطالب را به خوبی به یکدیگر متصل کند و به همین دلیل از واژگان خاصی استفاده میکند. از اینرو به نظر من یکی از سختیهای کار ترجمه وجود واژگان تخصصی در کتب است که در این کتاب نیز استفاده از این واژگان بسیار زیاد بود، به گونهای که در این کتاب از 10 هزار کلمه استفاده شده و همین امر کار را برای من به عنوان یک مترجم به مراتب سختتر میکرد.
سنجرانی خاطرنشان کرد: آرمسترانگ به نوعی از طرفی به دین ستیزان حمله میکند و از طرفی هم ارتودکسیها را مورد حمله قرار میدهد و در این کتاب نیز بنا دارد که بگوید هر دو گروه معنا و مفهوم خدا را که به نوعی یک سبک زندگی است را درک نکردهاند.