به گزارش ایکنا از خوزستانف محمدرضا سنگری، مؤلف کتاب «آیینهدارن آفتاب» و پژوهشگر عاشورایی، شب گذشته، 9 مردادماه در دومین برنامه سخنرانی خود در مؤسسه فرهنگ عاشورا به تبیین سخنان امام حسین(ع) در حوزه سبک زندگی و پاسخ به سؤال «در چه بکوشیم» از نگاه حضرت اباعبدالله(ع) پرداخت. متن سخنان وی به شرح زیر است:
روز قبل درباره این موضوع سخن گفتیم که براساس سبک زندگی حضرت اباعبدالله(ع) چه بنوشیم؟ چه بنوشانیم؟ چه بپوشیم و چه بپوشانیم؟ چه بنیوشیم (بشنویم) ؟ در چه بکوشیم؟ بر که بخروشیم و چه چیز بفروشیم؟ این دست بحثها در فرصتهای محرم کمی غریبه به نظر میرسد چون عادت ما نبوده است، به این مسائل در محرم بپردازیم، اما شناخت سبک زندگی حضرت اباعبدالله(ع) نیاز جدی و اساسی ما است. لازم است این قلمروهای ناکاویده و بحثهای نگفته و نهفته را بیشتر مطرح کنیم تا دریابیم اگر میگوییم حسین(ع) چراغ هدایت است، برای زدودن تاریکیهای زندگی ما چه پیشنهادهایی دارد و اگر سفینه نجات است چگونه و با کدام آموزهها ما را از بحرانها عبور میدهد و به ساحل امن آرامش میرساند.
در این جلسه سخنان امام حسین(ع) را در پاسخ به سؤال «در چه بکوشیم و چه نوع کوشش و عملی داشته باشیم» بررسی میکنیم. معادل این بحث در قرآن کریم، خاستگاه عمل صالح است که بر ایمان تکیه دارد.
حضرت اباعبدالله(ع) میفرمایند: «لاتتناول الاّ ما رأيت نفسك له اهلا» این توصیه، توصیه بزرگی است و در نظام حکومتی ما، در نظام خانوادگی و روابط اجتماعی ما، نقش کلیدی میتواند داشته باشد. امام میفرماید: جز آنچه خود را سزاوار و اهل آن میدانی، عهدهدار مشو. گاهی غرور ما باعث میشود کاری را بپذیریم و ادعایی کنیم و بعد میبینیم از عهده آن برنمیآییم. نمونه آن افرادی هستند که در رشتههایی تحصیل میکنند که از عهده آن برنمیآیند و مدتی بعد مجبور میشوند آن را ترک میکنند. متأسفانه پدر و مادرها گاهی با فشار تمام، فرزندان خود را مجبور به تحصیل در برخی رشتهها میکنند. فرزندان گاهی قربانیان آرزوها و ناکامیهایی هستند که ما در زندگی داریم.
طبق فرمایش امام چیزی که تخصص تو نیست، نپذیر. چرا برآیند دقیقی از توان خود نداری و دست به کاری میزنی؟ پیشنهاد حضرت اباعبدالله(ع) این است که سعی کنید مسئولیتی که اهلیت آن را دارید، بپذیرید. قولی ندهید که نتوانید آن را عملی کنید. ما گاهی به همسر و فرزندان خود قولهایی میدهیم که در ظرفیت ما نیست. واقعیت خود را با خانواده مطرح کنید، پنهان نکنید و دروغ نگویید.
یکی دیگر از نکاتی که حضرت به آن تأکید میکنند این است که اصلاح ذاتالبین انجام دهیم. اولین اقدام در اصلاح ذاتالبین، تغییر ذهنیتها است. ما تا ذهنیت درستی از طرف مقابل نداشته باشیم نمیتوانیم در این زمینه موفق باشیم. خیلی از اختلافات در زندگی مشترک به جهت این است که آقایان و خانمها همدیگر را درست نمیشناسند، ذهنیت درستی از یکدیگر ندارند.
نمونه تغییر ذهنیتها را در کربلا از مواجهه امام حسین(ع) با حر میتوانیم ببینیم. وقتی حر نزد امام میآید سرش پایین و شرمسار است. حضرت به او میفرماید: «إرفع رأسکَ» سرت را بلند کن، تو با ما که آمدی به سرافرازی رسیدی. امام حسین(ع) حتی یک بار از گذشته با او سخن نگفت و برایش آغوش باز کرد. رسم امام حسین(ع) بود که وقتی به کسی میرسید از دور برای او آغوش میگشود. پدر و مادرها برای فرزندان خود آغوش باز کنید. امام حسین(ع) با خانوادهاش همین گونه رفتار میکرد.
امام حسین(ع) برای اصلاح ذاتالبین در اختلافها پیشنهادهایی دارند. اول اینکه در هنگام اختلاف دقت کنید قهرمان اختلافافکنی نباشید. گاهی ما پرسشهایی مطرح میکنیم که زمینه اختلافافکنی را فراهم میکند. «راستی چرا شوهرت اینطور است؟ چرا زنت اینطور لباس میپوشد؟» این دست پرسشها، افراد را حساس میکند. خداوند در قرآن میفرماید از چیزهایی که آگاهی به آنها مشکلساز است، نپرسید. خیلی وقتها ما سؤالهای بیربط از یکدیگر میپرسیم. «شما چقدر حقوق میگیرید؟ علت اختلاف فلانی و فلانی چه بود؟ و ...» در مسائل شخصی و پنهان دیگران دخالت نکنیم. طرف مقابل را وادار به دروغ گفتن نکنید.
برخی افراد اختلافساز نیستند، اما اختلاف را تشدید میکنند. سعی کنید عنصر دخالتکننده نباشید. مثلاً بحثی بین دو نفر پیش میآید، نفر سوم میگوید: «چرا جوابش را ندادی؟» این سخن آتش اختلاف را برمیافروزد و تحریک میکند. سعی کنید ترمیم کنید و آرامش به وجود بیاورید. پیشنهاد امام حسین(ع) این است که «إذا أحَبَّ أحَدُكُم أخاهُ فَليُعلِمهُ ؛ فَإِنَّهُ أصلَحُ لِذاتِ البَينِ» اگر کسی را دوست دارید به او نشان دهید و به او اعلام کنید. چرا که این به اصلاح ذات بین نزدیکتر است.
هرکه میخواهد ببیند خدا دوستش دارد راهش این است که ببیند آیا توانسته اصلاح ذات بین کند و اختلاف بین افراد را از بین ببرد؟ بهترین کلمات را برای ارتباط با دیگران مطرح کنید. پیش از رسیدن به منزل، اولین جملاتی که قرار است بگویید، را تمرین کنید. در اولین دقایق ورود به منزل چه جملاتی خطاب به همسر و فرزندانم بگویم که آنها را خوشحال سازم؟ همسران بهترین جملات خود را برای یکدیگر بفرستند. فرزندان بهترین جملات خود را برای پدر و مادر بفرستند.
یک توصیه دیگر امام حسین(ع) این است اگر از دوستی نزد تو بد گفتند، تو از او دفاع کن. روایات ما در این باره تکاندهنده است و متأسفانه ما با منش امام حسین(ع) دریغا فاصله داریم. امام میفرماید(که این حدیث در اصول کافی نقل شده است) اگر کسی سخنی بر ضد یک مؤمن نقل کند و قصدش زشت کردن چهره و شکستن وجهه اجتماعی او باشد، خداوند او را از ولایت خود خارج میکند و او را تحت سرپرستی شیطان قرار میدهد و شیطان هم او را نمیپذیرد. گوشیهای ما پر از اینگونه سخنان است.
اگر چیزی دیدی آن را به اشتراک نگذار. در روایات آمده است: «كَذِّبْ سَمعَكَ و بَصَرَكَ عن أخيكَ و إن شَهِدَ عِندَكَ خَمسونَ قَسامَةً و قالَ لكَ قَولاً فَصَدِّقْهُ» گوش و چشم خود را نسبت به برادرت تکذیب کن و اگر پنجاه نفر با سوگند بر کار بد برادرت شهادت دارند، اما او سخن دیگری بگوید، حرف او را تصدیق کن» ببینید چقدر حیثیت و آبروی مؤمن مهم است. در قالب شوخی به هم اهانت نکنید. ما گاهی در شوخیها، یکدیگر را تحقیر میکنیم و بعد میگوییم «شوخی کردم.» شوخی، نوعی دشنام کوچک است و یکی از کارهایی است که باید از آن بپرهیزیم.
از اهانت کردن بپرهیزیم. اهانت کردن و حرمت شکستن یکی از اتفاقاتی بود که در کربلا بسیار اتفاق افتاد. ما چند نوع اهانت داریم. یک نوع، اهانت گفتاری است، یعنی سخنی را به طنز یا جدی یا کنایه مطرح کنیم. گاهی ما میگوییم «توهین کدام است؟ حقیقت را گفتم.» ما بسیاری اوقات نام عمل خود را عوض میکنیم و اجازه ارتکاب به خودمان میدهیم. اهانت دیگر، اهانت رفتاری است. به این معنا که رفتار ما توهینآمیز است. مثلاً پشت به کسی مینشینیم. گاهی افراد متدین در برخورد با افرادی که ظاهرشان متفاوت است از این رفتارها نشان میدهند در حالی که متوجه نیستیم. روی برگرداندن، سر تکان دادن، لبخند تمسخرآمیز زدن، مشغول شدن با گوشی در جمع نوعی اهانت است. اهانت حالتی هم داریم. یعنی حالت چشمهای ما نشان میدهد که مثلاً از غذا خوشمان نیامده است. اهانت نوشتاری هم داریم که امروز خیلی رایج است.
ما به کسی که حتی گناه کرده است، حق نداریم اهانت کنیم. این را از علی(ع) یاد میگیریم. او که حتی در دقایق پایانی عمر اجازه توهین به قاتلش را نداد:
به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست، اکنون به اسیر کن مدارا
حتی اگر کسی، بدی کرده یا بد شده باشد باید در رفتار با او ملاحظاتی را رعایت کنیم. نوع دیگر اهانت، اهانت به خود است. شما حق ندارید به خودتان اهانت کنید. تعبیراتی مثل «منِ نفهم»، «منِ ابله» و ... حق ندارید به خودتان بگویید. این در روشهای دینی ما نیست.
اهانت به دیگران، نوع دیگر اهانت است که گاهی فردی و گاهی جمعی مرتکب میشویم. مثلاً اهانت به قومیتها که متأسفانه رایج است. اهانت به پدر و مادر، اهانت به موجودات، پدیدهها و حیوانات. حق ندارید حیوان را بزنید. در روایات داریم که به صورت حیوان نزنید. هیچ پدیدهای را بد خطاب نکنید.
در روایات آمده است: «إنَّ اللّه َ تَبارَكَ وتعالى فَوَّضَ إلى المؤمنِ كُلَّ شيءٍ إلّا إذلالَ نَفسِهِ» خداوند تبارک و تعالى اختيار هر كارى را به مؤمن داده است، اما اختيار خوار كردن خويشتن را به او نداد. پیش دیگران خود را تحقیر نکنید، گردن کج نکنید و خود را فرو نکاهید.
در کربلا، جبهه عمرسعد، جبهه اهانت است. هر کس حسین(ع) را دوست دارد اهانت نمیکند. دشمنان هر چه نزدیکتر میشدند بیشتر ناسزا میگفتند. شمر بارها نزدیک خیمه امام حسین(ع) آمد و به حضرت توهین کرد. در کربلا، کوفه و شام تسمخر و طعنه و تکهپراکنی فراوان است. پیرمردی به امام سجاد(ع) در کوفه گفت: «اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي فَضَحَکُم وَ قَتَلَکُم وَ اَکْذَبَ اُحْدُوثَتَکُم» خدا را شکر که شما را رسوا کرد و کذب افسانه شما را نشان داد. امام به او فرمود آیا تو قرآن خواندهای؟ آیا خواندهای «قل لا أسألُکُم علیهِ أَجراً إِلاّ المَوَدَّةَ فیِ القُربی» آن قربی ما هستیم. شخصی به نام عصام بن مصطلق نیز از شام نزد امام حسین(ع) میآید و تا توانست به امام و خانوادهاش توهین کرد. امام سکوت کرد و بعد از آنکه توهینهای مرد تمام شد به او فرمود: گویا از راه دوری آمدهای، امشب مهمان ما باش و در ادامه سخنان محبت آمیزی به او فرمودند و مرد پس از دیدن برخورد امام گفت: تا پیش از این، حسین(ع) نزد من منفورترین شخص بود و الان محبوبترین. نمونه این رفتارها در بین اهلبیت(ع) زیاد است.
در جنگ جمل صحنههای شگفتانگیزی از این رفتارها از سوی حضرت علی(ع) دیدیم که در برخورد با برخی از افراد در جنگ جمل، میفرمود تو انسان بخشندهای بودی. حیف شد. تو خیلی خوب تفسیر میکردی. روایت است زمانی که شمشیر زبیر را برای امام آوردند، بسیار گریه کرد و فرمود این شمشیری است که رنجهای حضرت رسول(ص) را از او دور میکرد. این از عجیبترین صحنهها در جنگ جمل است که امام پس از مرگ دشمن، خوبیهایش را مطرح میکند. سخن پایانی اینکه امام حسین(ع) فرمود: «لَكُمْ فِي أُسْوَةٌ» حسین(ع) برای ما اسوه هستند. وجه اسوه بودن حسین(ع) را کمتر مطرح کردهایم.
انتهای پیام