رشد از مسائل اساسی و از واژگان پرکاربرد دانشهایی چون روانشناسی و علوم تربیتی است. واژه رشد، تداعیکننده تغییر تدریجی، پیشرفت، گسترش، فزونی، شکوفایی، تکامل و تعالی است و در عرصههای گوناگون مادی، معنوی، جسمی، روحی، روانی، جنسی، عقلی، علمی، عاطفی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، اعتقادی، شغلی، هنری و...، در مفهومی تقریباً یکسان بهکار میرود. در کاربستهای قرآنی نیز رشد در معانی گوناگونی چون جسمی، روحی، عاطفی، عقلی، شناختی، بهکار رفته است؛ اما هدف یادداشت پیشرو تحلیل و تبیین رشدعاطفی است.
این مفهوم قرآنی رشد با تأکید بر آیه هفتم سوره حجرات بررسی میشود؛ در این آیه پنج ویژگی عاطفی برای رشدیافتگان بازگو شده است. رشد عاطفی، به مفهوم تحول و تعالی عواطف است که با دوست داشتن خوبیها و میل به انجام آن و نفرت از بدیها، در احساس، عواطف و رفتار انسان رشد یافته بروز پیدا میکند.
اساساً هدف نزول قرآن رسیدن به رشد عاطفی و تربیت قرآنی در حقیقت، فرایندی است که انسان را به رشد عاطفی میرساند؛ رشد عاطفی، خودشکوفایی فطرت اخلاقی در پرتو بندگی است. رشد متعالی، رشد معنوی، رشد اخلاقی و رشد قرآنی، جایگزینهای مناسبی برای رشد عاطفی هستند.
انسان همانند پدیدههای بیشمار جهان هستی همواره در حال تحول و تغییر است. در دانش روانشناسی، این تغییر پیوسته که از بدو تولد تا پایان زندگی مادی ادامه دارد رشد نامیده میشود؛ تعریف یاد شده از رشد در علوم طبیعی، دانش اخلاق، علوم تربیتی و بسیاری از دانشها، تعریفی پذیرفته است.
دستیابی به گستره معنایی واژه رشد، همواره از دلمشغولیهای فیلسوفان، مربیان اخلاق و تربیت، روانشناسان و مفسران بوده است.
یافتههای دانش روانشناسی، علوم تربیتی، علوم طبیعی و مدیریت در مقایسه با مطالعات قرآنی، پیرامون «رشد» با تفاوتهایی همراه است. براساس تعریف قرآن، گستره معنایی رشد، به جهان مادی و تغییرات فیزیولوژیکی محدود نمیشود. در حالی که در نظریههای روانشناسی هدف واپسین رشداخلاقی، دستیابی به زندگی مادی بهتر است و در این دانش «رشد»، با وصف بهنجار و نابهنجار توصیف میشود.
این محدودیت از آنرو است که روانشناسی معاصر بر روشهای تجربی و اثباتگرایی استوار شده است و در این روش، اساساً مفاهیم متافیزیکی و فرامادی، مفاهیمی اثباتناپذیر و بیمعنا بهشمار میآیند.
یکی از تفاوتهای مفهوم رشد قرآنی با رشد روانشناسی آن است که در تعریف دانش روانشناسی، رشد شامل هرگونه تغییری از جمله سقوط، زوال، فساد و انحطاط نیز میشود؛ اما در قرآن و منابع تربیتی و اخلاقی، اطلاق رشد بر تغییراتی که به افول، انحطاط، زوال، فساد و سقوط میانجامد، نادرست است.
توجه به مسئله رشد و ابعاد گوناگون آن، همواره در عرصه دانشهایی چون، فلسفه، تعلیم و تربیت، روانشناسی، اخلاق، در ابعاد مادی، معنوی، جسمی، روحی، مدار بررسی و مداقه بوده است؛ برخی آغاز مطالعات پیرامون رشد شناختی، اخلاقی و عقلانی را در آثار افلاطون پیجویی میکنند، افلاطون در این آثار به تبیین ماهيت رشد اخلاقى و ارتباط آن با رشد عقلانى پرداخته است.
نظریههای رشد اخلاقی در حال حاضر با رویکردی همگرایانه، نقش شناخت و حالات روانی درونی را نیز مدار توجه قرار میدهد؛ نظریه شناختی ـ تحولی در ابعاد گوناگون از دیدگاههای مرحلهای کلبرگ تا چشماندازهای قلمرویی پیش رفته است. برای مثال، تأثیر والدین بر تحول اخلاقی، نقش تعاملات و تجارب اجتماعی و نقش فرهنگ را به برنامههای تحقیقات شناختی ـ تحولی، افزودهاند.
همچنین محققانی که تحت تأثیر توصیفات فرویدی در مورد احساس گناه درونی قرار داشتند، شناخت اخلاقی و روابط با همسالان، کـه زمانی شاخصه رویکرد ساختاری ـ تحولی بود، را واکاوی میکنند. همچنین مجموعهای از چشماندازهای نظری دیگر به گفتمان رایج در موضوع تحول اخلاقی تبدیل شدهاند.
کاربستهای قرآنی واژه رشد و مشتقات آن و نکتههای بازگو شده واژه شناسان در معنای رشد، اهمیت این موضوع را نشان میدهد؛ «رشد» در دانش روانشناسی در کنار مفاهیم بنیادی این دانش قرار گرفته و گرایش مستقلی را با نام «روانشناسی رشد» به خود اختصاص میدهد و تلاشهای چشمگیری در تبیین معنا، مراحل، مؤلفهها و مراحل رشد اخلاقی انجام شده است.
اما در نگاشتههای تفسیری و منابع اخلاقپژوهی مسلمانان، توجه درخوری به این موضوع نشده و کاوشهای انجام شده در تفاسیر، فاقد انسجام و پیوستگی لازم است. در شماری از منابع لغوی مانند مفردات، قاموس قرآن، التحقیق فی کلمات القرآن و نیز در تفاسیری چون المیزان، من هدی القرآن و تفسیر تسنیم، تأمل در معنای رشد، با ژرفاندیشی بیشتری همراه است.
در کتابی به نام «رشد»، نویسنده اهمیت مفهوم رشد، در منظومه معرفتهای قرآنی را یادآور شده و ضمن اشاره به آسیبهای روششناختی مطالعاتِ واژگان قرآنی، در پی پاسخ به این پرسش است که «هدف آفرینش انسان چیست؟».
وی پس از تحلیل سه واژه بنیادی رشد، خسران و تکامل، «رشد» را هدف اصلی آفرینش انسان و معنای قرآنی آن را جهتدهی استعدادهاى تکامل یافته، فزونی انسان، رهایی استعدادها از بنبست و نجات از خسران میداند.
برخی قرآنپژوهان معاصر با اذعان به اهمیت و ضرورت مفهوم بنیادی رشد و جایگاه خطیر آن در توسعه متوازن، قرآن را کتاب هدایت بهسوی رشد و سبک زندگی بالغ و پاکیزه میدانند.
در سالهای اخیر نیز واکاویهایی با هدف اصطیاد معنای رشد بهویژه رشد اخلاقی با ابتنا بر اصول و قواعد دانش نوپدید معناشناسی در قرآن تدوین شده است. برخی کوشیدهاند ضمن شناسایی مؤلفههای رشدیافتگی، الگویی مفهومی از فرایند رشد براساس آموزههای قرآنی ارائه دهند.
شماری از پژوهشها، به مثابه مطالعات میانرشتهای قرآن و روانشناسی، انجام گرفته است و در کتابی با نام «روانشناسی در قرآن» که در 9 فصل تنظیم شده، پنجمین فصل آن به «رشد از دیدگاه قرآن» اختصاص دارد؛ نویسنده در این فصل، از دو منظر روانشناختی و قرآنی به بررسی و تحلیل رشد پرداخته و از رشد متعالی سخن گفته است و نیز در جلد دوم، فصل بیستوپنجم بخش نهم، کتابی با نام روانشناسی رشد (با نگرش به منابع اسلامی) شاهد مطالعات تطبیقی درباره رشد در اسلام و روانشناسی هستیم. برخی نیز کوشیدهاند تا گستره معنایی رشد و نهاد روانشناختی آن را از آموزههای قرآنی اصطیاد کنند؛ با اینهمه زوایایی درباره مفهوم رشد و نشانههای رشدیافتگی در قرآن، ناکاویده و ناگفته است.
یادداشت از سیدعلیاکبر حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن کریم
انتهای پیام