به گزارش ایکنا، نشست علمی «نقش سنت در تفسیر قرآن» شامگاه سوم اسفندماه در بنیاد امامت برگزار شد.
در ابتدای این نشست، عبدالمجید اعتصامی، دبیر علمی این جلسه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در سخنانی با اشاره به دو مبنای مختلف در تفسیر قرآن به قرآن، گفت: یک مبنا در تفسیر قرآن به قرآن این است که آیات قرآن برای تفسیر و تبیین خود نیازمند هیچ مبینی در خارج حتی سنت نیستند، چون اولا قرآن تبیان لکل شیء است و چیزی که بیانگر همه چیز و نور است مبین خودش هم هست و برای روشنایی نیازمند نور دیگری نیست. ثانیا سنت خودش در حجیت خود وامدار قرآن است و اگر آیات قرآن از قبل برای ما روشن نباشد چگونه میتوانیم برای اثبات سنت به آن تمسک کنیم به تعبیر دیگر، سنتی که حجیت خود را از قرآن میگیرد چگونه میتواند مبین قرآن باشد.
اعتصامی افزود: بر این اساس ظاهر قرآن بدون مراجعه به سنت روشن و قابل فهم است البته این منافات ندارد با اینکه ما در فهم جزئیات و احکام نیاز به سنت داشته باشیم؛ علامه طباطبایی و شاگرد ایشان، آیتالله جوادی آملی مدافع این نظریه هستند.
دبیر علمی نشست گفت: مبنای دیگر این است که تبیین سنت حتی برای تفسیر قرآن به قرآن هم لازم است چرا که قرآن با الگوی معلم و مبین، تبیان برای همه چیز است ضمن اینکه حجیت سنت در رتبه نخست برخاسته از عصمت است و ما چنانچه آیات قرآن را از زبان یک معصوم میپذیریم به عنوان مبین هم از آنان بهره میبریم و نور و مبین بودن قرآن منافاتی با روشنگری خود قرآن ندارد پس حجیت قرآن، استقلالی است ولی نیازمند سنت هم هست.
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین مرتضی واعظ جوادی، استاد حوزه و رئیس موسسه اسرا گفت: بنده معتقدم اگر صورتبندی جدیدی از بحث ارائه دهیم بسیاری از مطالب و بیاناتی که متعارض و مغایر به نظر میرسند به وحدت و تقریب نزدیکتر خواهند شد و تشتت ذهنی که در این فضا ایجاد شده را برطرف خواهد کرد.
وی افزود: فصل اول این صورتبندی این است که خود دین یک منبع هستی و یک منبع معرفتی دارد؛ منبع هستی دین همان اراده تشریعی خداوند است همانطور که خداوند با اراده تکوینی خود هستی را ایجاد کرد و عالم هستی خلق شد؛ در عالم تشریع هم بر مبنای اراده تشریعی خداوند، دین شکل میگیرد و احدی در این مسئله دخالت ندارد و پیامبر(ص) هم در این مسئله فرد تسلیمشده و تابع اراده خداست چه رسد به مقربان و ملائکه؛ البته آنها در حد اندک در انزال و تنزیل دخالت دارند ولی در خلقت تکوینی و تشریعی نقشی ندارند.
جوادی آملی بیان کرد: منبع دیگر دین، منبع معرفتی است یعنی وقتی دین با اراده خدا ایجاد شد، در قالب معرفت و شناخت و برای انبیاء در قالب وحی تبیین و روشن میشود، پس وحی تنها منبع معرفتی دین است؛ این وحی گاهی در ملا اعلی است و به تعبیر اهل معرفت، عقل معقول توان فهم آن را ندارد؛ نشئه، نشئه شهود است که در آیه 6 سوره نمل، فرمود: وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ (نفرمود من عند...)؛ قرآن در این نشئه است که هیچ چیزی به وزن عقل بشری در نمیآید و همتراز آن نیست، اما وقتی به صورت وحی منزل دیده شود جلوه دیگری دارد.
وی ادامه داد: همین وحی وقتی تنزیل و تنزل یافت به دو چهره در میآید، یکی همین که با قرآن از او یاد میشود و صورت دیگری عترت یا سنت که این دو ظهور همان وحی هستند. بعد از اینکه ما منبع هستی دین و منبع معرفتی را شناختیم در فصل سوم بحث میکنیم که وحی به چه صورتی ظاهر میشود؛ در مرحله ملا اعلی تفکیکی بین عترت و قرآن وجود ندارد و پیامبر در این نشئه با وحی، عینیت دارد نه در حد عین الیقین بلکه در حد حق الیقین. اینطور نیست که گفته شود در عرش، انسانی هست و قرآنی هست و قرآن برای انسان است بلکه این دو یکی هستند.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: البته در مرحله بعدی که این حقیقت به نشئه طبیعت میآید قالبها از حیث وحدت به کثرت تبدیل میشود و یکی کتاب و دیگری عترت خواهد شد. حال نسبت بین این دو چیست؟ در این صورت به جهت قابلیتی که در نشئه طبیعت وجود دارد این حقیقت واحد به دو پاره تقسیم میشود؛ به لحاظ معرفتی همه جان پیامبر(ص) را حقیقت گرفته است زیرا قرآن تبیان برای همه چیز است و او براساس حقیقت قرآن، هستی را میبیند، ولی وقتی وارد عالم طبیعت شد به اقتضاء این عالم به دو چهره سنت و قرآن در میآید. در بیانات ائمه(ع) هست که وقتی انسان کامل بخواهد به صورت کتاب در آید قرآن میشود و وقتی قرآن بخواهد به صورت انسان درآید میشود انسان کامل.
رئیس مؤسسه بینالمللی علوم وحیانی اسراء گفت: به تعبیر ملاصدرا قرآن منازلی را طی میکند، که در این منازل، عترت و قرآن یک حقیقت دارند؛ در دنیا، مانند باران کثرت مییابد. بنابراین اگر ما از این زاویه به بحث نگاه کنیم نگاهمان در نسبتسنجی بین قرآن و عترت طور دیگری خواهد شد. یکی را راه و دیگری را راهنما؛ اگر تعابیری از ثقل اکبر و اصغر داریم از حیث نشئه دنیوی و طبیعی است وگرنه در عالم بالا یک حقیقت وجود دارد؛ بشر برای دستیابی به حقیقت، هم راه میخواهد و هم راهنما و ما باید نسبت این دو را تبیین کنیم؛ اگر توانستیم به درستی نسبت راه و راهنما را بشناسیم نسبت سنت و وحی را هم خواهیم شناخت.
وی تاکید کرد: علامه طباطبایی معتقدند که این هر دو به نوبه خود و در جایگاه خود تام و تمام هستند؛ این به معنای آن نیست که معرفت هر کدام به تنهایی میتواند معرفت دینی ایجاد کند، این دو راه و راهنما هستند؛ البته راه باید باقی بماند و اگر راهنمایی از دنیا رفت راهنمایی دیگر باید این راه را بنمایاند؛ حتی ثقل اصغر باید فدای ثقل اکبر شود و این فدایی، جسم است و نه روح لذا در مقام روح، آن حقیقت باقی است. این به آن معنا نیست که قرآن بدون راهنما میتواند فهم معرفت دینی صحیح را ایجاد کند؛ اینکه قرآن را به تنهایی در فهم دین کافی بدانیم خطای محض است، معتقدان به این موضوع دقیقا مانند کسانی هستند که میگویند ما راه داریم و راهنما میخواهیم چه کنیم؟
جوادی آملی بیان کرد: راه در راه بودن و راهنما در راهنمایی باید کامل باشد و هر دو نقشآفرینی کنند تا بشر به حقیقت معرفت دست یابد؛ علامه طباطبایی نسبت به قرآن معتقد است که راه هموار است و ما باید همواری این راه را با مطالعه و تفسیر به دست آوریم؛ از دید وی اگر تفسیر قرآن به قرآن مطرح است نه اینکه معرفت دین در تمام جهات از قرآن به دست میآید و نیازی به مبین و مفسر یعنی سنت ندارد؛ راه بین قم و تهران، یک آزادراه است ولی قدم به قدم تابلوهای راهنمایی و رانندگی داریم. علامه تلاش کرده تا بگوید قرآن با قطع نظر از آن چه از سنت میآید در فهم معنای خود بیان است.
جوادی آملی با بیان اینکه ما با سه مقوله بیان، تبیین و تفسیر مواجه هستیم، گفت: مرحوم علامه تلاش کرده تا قرآن را در بیان بودن به کمال برساند یعنی راهی که خدا جلوی بشر گذاشته در راه بودن هموار است و ابهام و اجمالی ندارد ولی به معنای بی نیازی از راهنما نیست. قرآن، بیان است و تبیین کار سنت و پیامبر(ص) و آل اوست. تفسیر هم برای عالمان دینی است. قرآن، نور و بیان است و تحدی هم کرده که اگر کسی میتواند مانند آن بیاورد، این شواهد نشان میدهد قرآن در بیان بودن خود بیان است ولی در باب تبیین نیازمند سنت و در تفسیر، عالمان دین نقش دارند که کار روی الفاظ و مفاهیم اولیه است.
رئیس مؤسسه اسراء تصریح کرد: تدبر هم برای فهم حقیقی است؛ برخی تدبر را در برابر تفسیر بیان میکنند، تدبر مانند تعقل و تفقه است و محصول تدبر، تفسیر است. مفسر تلاش میکند تا روش تدبر و تعقل و تفقه را با جهات دیگر هماهنگ کند بنابراین این دو در برابر هم قرار نمیگیرند. تدبر زمینه فکری است که جوشش ایجاد میکند تا مفسر به حقیقت قرآن دست یابد.
وی در پایان اضافه کرد: نوع روایات تفسیری هم برای واکاوی مدالیل الفاظ نیست بلکه آنچه از ایشان رسیده نقش تبیینی دارد و نه بیانی و تفسیری؛ علامه در دو سطح کار کرده است؛ اول تفسیری و دیگری تبیینی؛ او بیان قرآن را وضوح بخشیده و فرموده که در آن ابهامی وجود ندارد.
انتهای پیام