تقریری بر جایگاه فقه در پیروزی انقلاب اسلامی/ توجه امام خمینی(ره) به جنبه عقلانیت در مبارزه
کد خبر: 3996720
تاریخ انتشار : ۲۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۰

تقریری بر جایگاه فقه در پیروزی انقلاب اسلامی/ توجه امام خمینی(ره) به جنبه عقلانیت در مبارزه

حجت‌الاسلام والمسلمین حسنعلی علی‌اکبریان به طرح بحث در زمینه جایگاه فقه در جریان پیروزی انقلاب و شکل‌گیری ساختار جمهوری اسلامی پرداخت و بیان کرد: امام بیش از اینکه پیش از انقلاب از مبانی فقهی سخن گفته باشد، به جنبه‌های عقلانی توجه داده و در آستانه پیروزی انقلاب و پس از استقرار نظام اسلامی، مبانی فقهی خود در باب ولایت فقیه را به صورت شفاف‌تر مطرح کردند.

به گزارش ایکنا؛ نشست «جایگاه فقه در جریان پیروزی انقلاب و شکل‌گیری ساختار جمهوری اسلامی»، امروز 20 شهریورماه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین حسنعلی علی‌اکبریان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

موضوع اصلی بحث ما این است که فقه در جریان پیروزی انقلاب و شکل‌گیری ساختار نظام اسلامی چه جایگاهی دارد. در خصوص پیروزی جریان انقلاب، چند مسئله را مطرح می‌کنم و سپس به تبیین مبانی آن می‌پردازم و شواهدی را نیز از سخنان امام و دیگران مطرح می‌کنم. از جمله این مسائل می‌توان به نقش مبنای اطلاق در ولایت فقیه، نقش سایر مبانی در ولایت فقیه؛ مانند مبنای حسبه که مبنای مشهوری در باب ولایت فقیه است یا مبنای انتخاب در مقابل مبنای نصب که مبنای امام نصب است، اما مبنای دیگری نیز به معنای انتخاب داریم، نقش مبنای امر به معروف و نهی از منکر و نقش مبنای اجتهاد و تقلید اشاره کرد.

دو مبنای مشهور در مورد ولایت فقیه

در باب مسئله نخست باید بگویم در باب ولایت فقیه کسانی که قائل به ولایت فقیه هستند، دو مبنای مشهور دارند؛ یکی مبنای قلمرو ولایت حسبه یعنی ولایت فقیه در اموری است که شارع راضی به ترک آنها نیست و شارع می‌خواهد آنها در جامعه محقق شود و متولی خاصی هم ندارد و فقیه در آن قلمرو ولایت دارد. ولایت در امور حسبه به دو نظریه تقسیم می‌شود؛ مضیق و موسع. حسبه مضیق؛ یعنی مثلاً اگر یتیمی بدون سرپرست باشد یا مالی گمشده باشد یا ارث بلاوارث باشد، محدوده ولایت فقیه در این موارد است. اما در موسع اینطور است که برخی می‌گویند امور حکومت نیز اموری است که فقیه در آن می‌تواند ولایت داشته باشد. یک مبنا هم در مقابل حسبه است و آن مبنای اطلاق است؛ یعنی مقید به حسبه نیست و فقیه مطلقاً ولایت دارد. این اصطلاحات در فقه ما رایج است. البته بعدها این اصلاحات به ولایت در احکام مباح، الزامی، وضعی و ... تغییر اصطلاح دادند که به آنها کاری نداریم.

اکنون می‌خواهیم ببینیم مبنای اطلاق در ولایت فقیه که مبنای امام است، چه نقشی در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است. در ابتدای حرکت انقلاب، مبنای فقهی امام راحل همان مبنای اطلاق در ولایت فقیه است، اما نمی‌بینیم که این مبنای اطلاق در ولایت فقیه یک حضور فعالی در جریان انقلاب در آن روزگاران داشته باشد. مثلاً امام مبانی فقهی خود را در درس خارج فقه خود در بهمن‌ماه 1348 در نجف آغاز می‌کنند و کتاب ولایت فقیهی که چاپ شده نیز برای آن زمان است. البته نه اینکه ایشان مبدع ولایت مطلقه بوده باشند، اما من جریان امام را تبیین می‌کنم. در سخنانی که در جریان انقلاب می‌بینیم که امام داشتند، حضوری از ولایت مطلقه نمی‌بینیم و حتی حضوری از ولایت فقیه هم در سخنان ایشان نیست و ایشان بیشتر جنبه عقلایی و مردمی مبارزه با فساد در انقلاب را مطرح می‌کردند.

برای نمونه امام می‌گویند شاه باید برود، نظام سلطنتی باید برچیده شود و نظام حکومت اسلامی برپا شود. اما مهم‌ترین بحث این است که نظام سلطنتی برچیده شود. امام در سخنان خود که می‌گوید نظام سلطنتی باطل است و نمی‌گویند حکومت باید به دست فقیه باشد و ولایت برای فقیه است و هیچ نشانه‌ای در این سخنان در این زمینه نمی‌بینیم، بلکه امام می‌گویند یکی هم قضیه اصل دوم است که اصل رژیم سلطنتی بی‌ربط است. رژیم سلطنتی رژیم کهنه ارتجاعی است و بی‌ربط بوده است. سلطنت اگر چنانچه در وقت خودش هم چیزی بوده، حالا دیگر سلطنت یک مسئله ارتجاعی است، لکن سلطنت از اول چیز مزخرفی بوده است. بحث اینکه نصب از ناحیه خدا نبوده و ... مطرح نیست، بلکه امام به صورت عقلایی بحث می‌کنند. همچنین می‌گویند اصل رژیم سلطنتی بی‌ربط است و اختیار باید دست مردم باشد و هر عاقلی این را قبول دارد که مقدرات هر کسی باید به دست خودش باشد.

تأکید امام خمینی بر جنبه‌های عقلانی مبارزه علیه فساد

همچنین می‌گویند ما حکومت اسلامی می‌خواهیم؛ یعنی یک جمهوری اسلامی که به آرای مردم رجوع می‌کند. اما امام از این شرایط چیزی نمی‌گویند. هرکجا هم قرار است حکومت سلطنتی را نفی کند، از مفاسد حکومت سلطنتی سخن می‌گوید و اینطور نیست که بگویند این حکومت منتسب به خدا نیست و ... . بنابراین شواهد زیادی در سخنان امام وجود دارد که ایشان روی مسئله عقلانی تأکید دارند و وقتی قرار است مفاسد حکومت پهلوی طرح شود، مبنا روی عقل است. از این‌رو مبنای اطلاق در ولایت فقیه در جریان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یک مبنای پنهان بوده و امام سعی کردند جنبه‌های عقلایی و مردمی را در مبارزه با فساد بروز دهند.

علت هم این بود که اصولاً ادبیاتی که فقها برای مباحث فقهی خود دارند و در ادبیاتی که در ارتباط با مردم و دنیا دارند، یک ادبیات متفاوتی است؛ یعنی وقتی مباحث فقهی است، جان کلام مطرح می‌شود، اما وقتی با مردم سخن می‌گویند و مخاطب عوام هستند یا وقتی با جامعه بین‌الملل صحبت می‌کنند، یک تغییر ادبیات می‌دهند تا یک زبان مشترک ایجاد شود.

اما در روزهایی که نزدیک به پیرزوی انقلاب می‌شویم، وجهه اطلاق در ولایت فقیه و ولایت از ناحیه خدا پررنگ می‌شود و پس از پیروزی انقلاب نیز مرتب این تصریح به اطلاق در ولایت فقیه آشکارتر می‌شود. مثلاً در قانون اساسی و در مقدمه آن آمده است: طرح حکومت اسلامی بر پایه ولایت فقیه است که در اوج خفقان و اختناق رژیم استبدادی از سوی امام خمینی ارائه شد ... . در اصل پنجم نیز آمده است در زمان غیبت حضرت ولیعصر(عج) در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و باتقوا است. یکی دیگر از مواضعی که به ولایت تصریح می‌شود، تشکیل مجمع تشخیص مصلحت بود که پیش از تعیین آن شورای نگهبان باید امور مربوط به مصحلت‌اندیشی را رعایت کند. در آنجا از امام سوالی شده و امام در پاسخ فرموده‌اند: آنچه در حفظ نظام جمهوری اسلامی دخالت دارد که فعل یا ترک آن موجب اختلال نظام می‌شود و آنچه ضرورت دارد که ترک یا فعل آن مستلزم فساد است و آنچه فعل و ترک آن مستلزم حرج است، پس از تشخیص موضوع به وسیله اکثریت وکلای مجلس شورای اسلامی با تصریح به موقت بودن آن مادامی که موضوع محقق است و پس از رفع موضوع، خود به خود لغو می‌شود، مجازند در تصویب و اجرای آن و باید تصریح شود که هریک از متصدیان اجرا از حقوق مقرر تجاوز نمود، مجرم شناخته می‌شود و تعقیب قانونی و تعزیر شرعی می‌شود. در اینجا امام اعمال ولایت می‌کند و آرام‌آرام ولایت آشکار می‌شود.

نقش خوانش‌های مختلف از ولایت فقیه در انقلاب اسلامی

اما اینطور نیست که همه انقلاب ما براساس ولایت مطلقه باشد، بلکه سایر مبانی در ولایت فقیه نیز در جریان انقلاب نقش داشتند. مثلا مبنای حسبه. دو جایگاه برای این مبنا قائل هستم؛ یکی مبنای حسبه کسانی است که قائل به ولایت مطلقه نیستند. حتی کسانی که قائل هستند که فقیه ولایت بر تشکیل حکومت ندارد و فقیه و غیرفقیه مساوی هستند و حتی بحث قدر متیقن را نیز مطرح نمی‌کنند، اما همه اعتقاد دارند اگر فقیه امور حسبه به معنای موسع را به دست گرفت و قائل به ولایت فقیه بود، بر سایر فقها و بر مردم لازم است که او را یاری کنند.

مبنای انتخاب هم نقش دارد. مبنای انتخاب مبنای مرحوم آقای منتظری است که در مقابل مبنای نصب است و مبنای نصب این است که ائمه(ع) فقها را به ولایت نصب کرده‌اند و اصلاً رأی مردم در مشروعیت دخالت ندارد و در بسط ید دخالت دارد. مبنای انتخاب می‌گوید انتخاب مردم در مشروعیت دخالت دارد و ائمه(ع)، فقها را کاندیدا کرده‌اند به مردم و مردم فقها را انتخاب می‌کنند و وقتی فقها انتخاب شدند، ولایت ثابت می‌شود. با این حال در جریان پیروزی انقلاب، امام بر آرای مردم تکیه داشتند با اینکه مبنای ایشان آرای مردم را نیز نمی‌خواهد. در قانون اساسی نیز می‌بینیم که انتخاب نقش اساسی در ولی فقیه دارد که ولی فقیه از سوی خبرنگان انتخاب می‌شود. بنابراین در جریان انقلاب و تنظیم قانون اساسی امام طوری حرکت نمی‌کند که سایر مبانی نادیده گرفته شوند. امام کاری می‌کنند که قائلین به مبنای انتخاب هم جریان او و قانون اساسی او را مشروع بدانند. اینها سیاست‌هایی است که امام در این زمینه داشتند.

اما مبنای دیگر، عبارت از مبنای امر به معروف و نهی از منکر است. امام در جریان حرکت مردمی قبل از انقلاب بر نهی از منکر تأکید می‌کردند. اما در اینجا باید چند نکته را تبیین کنم؛ یکی رویکرد انقلاب و جهاد در شرایط امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر یک واجب شرعی است، اما شرایطی دارد تا واجب شود و یکی از آنها علم به این است که چیزی که انجام می‌شود، منکر است. یکی از شرایط نیز احتمال تأثیر است. احتمال تأثیر یعنی من که می‌خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم، یقین بدانم امر و نهی من تأثیر ندارد که واجب نیست، چون شرط وجوب را ندارد، اما اگر احتمال دهم موثر باشد، اختلاف فتوی وجود دارد و برخی می‌گویند باید ظن به تأثیر باشد و ... . با وجود این، امام راحل می‌گویند اگر احتمال معتنابه عقلایی بدهد، تأثیر دارد، اما به همین مقدار بسنده نمی‌کند. امام به شرط قدرت نیز اشاره کرده‌اند. از شروط عامه تکلیف، بلوغ، عقل و قدرت است و شخص باید قادر باشد تا مکلف باشد.

اما شخص چه زمانی قادر است؟ امام که در سال 42 به هر کسی می‌گوید این رژیم را می‌خواهیم ساقط کنیم، حتی احتمال تأثیر هم نمی‌دهد، اما این احتمال تأثیر ضعیف مانع از امر به معروف و نهی از منکر امام نیست و امام معتقد است که این احتمال تأثیر را باید ایجاد کرد.

انتهای پیام
captcha