به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محسن مهاجرنیا، 27 تیرماه در اولین نشست از هفتمین دوره سلسله نشستهای دورهای کرسیهای آزاداندیشی که با موضوع «فرایند تحقق انقلاب اسلامی» به همت دانشگاه طلوع مهر و مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری در قم به صورت مجازی برگزار میشود، گفت: در فرآیند پنجگانه «انقلاب»، «نظامسازی»، «دولتسازی»، «جامعهسازی» و «تمدنسازی»، مرحله نظامسازی از همه مراحل مهمتر است، چون هیچ انقلابی بدون «نظامسازی» نمیتواند دستاوردهای خود را تثبیت و حفظ کند. در این مرحله بود که همه بنیادها و آرمانها و اصول و ساختارها به مثابه «فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی» نظامسازی و نهادسازی و الگوسازی شد.
استاد حوزه و دانشگاه افزود: یکی از چارچوبهایی که با آن فرایند انقلاب اسلامی را میتوان مطرح کرد، چارچوب فلسفی و منطقی «علل اربعه» است. از طریق تبیین «علت فاعلی» نقش مردم و رهبری در شکلگیری انقلاب اسلامی قابل تحلیل و فهم میشود و اهداف الهی و انسانی انقلاب در قالب تبیین «علت غائی» روشن میشود. در نشستهای دوره گذشته، سه موضوع «مبادی»، «مبانی» و «اصول» انقلاب اسلامی به مثابه «علت مادی» انقلاب اسلامی تبیین شد.
وی با بیان اینکه «نظامسازی» در فرآیند تحقق انقلاب اسلامی، در قالب همین علت صوری قابل ارائه و تبیین است، تصریح کرد: در ادبیات سیاسی، «نظام» و «نظامسازی» در چهار معنا به کار رفته است. گاهی آن را به معنای «حکومت» یا «دولت» استفاده میکنند. ایجاد نظام یا اسقاط نظام به معنای ایجاد یا اسقاط دولت و حکومت به کار رفته است. گاهی نظام به مجموعه عناصر به هم پیوسته و همهدف اطلاق میشود که در هر زمینهای معنای خاص خود را دارد. برخی نظام را به معنای عامل پیونددهنده میان عناصر معطوف به هدف گرفتهاند.
مهاجرنیا بیان کرد: نظام در این رهیافت معنایی همانند رشته مروارید و نخ تسبیح میماند که مهرهها را به نظم درمیآورد. معنای چهارم که مدّنظر ماست، اعم از معنای قبلی است. نظام و «نظامسازی» به معنای الگوسازی و نهادسازی برای ارائه «فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی» است. ما معتقدیم انقلاب اسلامی بلافاصله بعد از پیروزی توانست کلیات «فلسفه سیاسی» خود را در قالب الگوی «قانون اساسی» با تصویب و رفراندوم مردمی به ثبت برساند.
استاد علوم سیاسی در تبیین اهمیت نظامسازی بعد از پیروزی انقلاب گفت: در فرآیند پنجگانه «انقلاب»، «نظامسازی»، «دولتسازی»، «جامعهسازی» و «تمدنسازی» مرحله نظامسازی از همه مراحل مهمتر است چون هیچ انقلابی بدون «نظامسازی» نمیتواند دستاوردهای خود را تثبیت و حفظ کند. در این مرحله بود که همه بنیادها و آرمانها و اصول و ساختارها به مثابه «فلسفه سیاسی انقلاب اسلامی» نظامسازی و نهادسازی و الگوسازی شدند. در این نظامسازی، ملت ایران موفق شد همه خرده نظامهای تربیتی، معرفتی، اخلاقی و نظامات اجتماعی شامل نظامهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، حقوقی و قضایی و دفاعی و نظام خانواده را نهادینه کند.
مهاجرنیا در ادامه به پیشفرضها و مبانی نظامسازی اسلامی پرداخت و گفت: پیشفرض قطعی و کلان نظریه انقلاب اسلامی آن است که بدون نظم و نظام و بدون داشتن یک فلسفه سیاسی الهامبخش زندگی، نمیتوان در دنیای جدید زندگی کرد. انقلاب اسلامی توانست بر اساس این پیشفرضها، بنیادهای اعتقادی و مشروعیت بخش خود را پایه نظامسازی قرار دهد. در یک نظام دینی برای سامان دادن به نظم طبیعی و عقلی و قراردادی، نیازمند «نظم وحیانی» هستیم. رهبران انقلاب اسلامی و تئوریسینهای آن توانستند با تمسک به محورها و اصول بنیادین همچون «جامعیت دین»، «کمال اسلام»، «فطری بودن اسلام» و «عقلی بودن آن»، مشروعیت نظام جدید را مطابق با اراده ملی و خواست همگانی توجیه و تفسیر و تصویب کنند.
مهاجرنیا به ارزیابی نتایج و آثار نظامسازی بعد از انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: «نظامسازی» دست کم سه نتیجه اساسی دارد: نتیجه اول آن تثبیت و تحکیم است. در مرحله آغازین انقلاب، برای سرنگونی نظام شاهنشاهی و مطالبه نظام اسلامی مردم خواستههای فراوانی داشتند. بر اساس یک فلسفه سیاسی دینی، شعارهایی همانند عدالت، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، را مطرح کردند. خواستههای مردم در مرحله نظامسازی تثبیت شد و به منزله نقشه راه و الگوی زندگی مؤمنانه در دنیای جدید مطرح شد.
وی افزود: دومین اثر نظامسازی نتیجه معرفتی آن است. شناخت عناصر کلیدی نظام سیاسی، معرفت نسبت به نقش تعیینکننده اسلام و پیوستگی و هدفمندی در سامانه نظم اجتماعی برای معنابخشی به زندگی از جمله نتایج معرفتی است.
مهاجرنیا اظهار کرد: سومین دستاورد «نظام سازی» اسلامی در دنیای مدرن این خواهد بود که در دنیای الگوها و فلسفهها، انقلاب اسلامی بتواند برجستگیها و امتیازات «فلسفه سیاسی» خود را در رقابت با «فلسفه سیاسی لیبرالیسم» و «فلسفه سیاسی سوسیالیسم» به رخ بکشد و مسیر صدور انقلاب و پذیرش ارادی آن را در ملت ها ایجاد بکند.
وی در پایان به پیشینه نظامسازی در دو دوره «سنت» و «مدرنیته» در ایران پرداخت و گفت: دوره سنت در ایران عجین با نظام پادشاهی و ارباب و رعیتی و رابطه امر و اطاعت است. در این دوره چیزی به عنوان «حقوق ملت»، «حق تعیین سرنوشت» و حتی «تکلیف تعیین سرنوشت» مطرح نیست. مردم هیچ نقشی در قدرت و نظم اجتماعی ندارند. هرگونه نقد و نقاش و اعتراض به قدرت حاکم به مثابه خروج از نظام و تعرض به «ظلّ الله» تلقی میشود. چیزی به عنوان مصالح عمومی مطرح نیست. همه امور بر مدار مصلحت شاهان میچرخد. فقدان تحرکت اجتماعی و سیاسی و عدم پویایی در سطح جامعه حکمفرما است. نسخه دینیای که مردم را وادار به تغییر نظام کند هم به صورت ملموس وجود ندارد و شرایط آن هم مهیا نیست. در چنین دورانی «نظامسازی» اصلاً معنا ندارد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اضافه کرد: عنصر فهم «نظامپردازی» بعد از عبور از دوره سنت و ورود ایران به دوران جدید شکل گرفت. اولین بار در مواجهه سنت با دنیای مدرن، جرقههای نظامپردازی در ایران مطرح شد. واقعیت تاریخی نشان میدهد که پیشقراولان عصر مواجهه، عالمان دینی بودهاند. در دوره مشروطه، علما در مخالفت با نظام سنتی پادشاهی قیام کردند، اما به دلیل ناسازگاریهای خوانش آنها از دین با مقتضیات جدید و عنصر زمان و مکان نتوانستند در مرحله «نظام سازی» موفق شوند.
وی تأکید کرد: در فرآیند انقلاب اسلامی با قرائت امام خمینی(ره) از اسلام و تقسیم اصول و قوانین و احکام دین به «ثوابت» و «متغیّرات»، مسیر همواری برای مانور در سطح متغیّرات ایجاد شد و در این سطح، سنگربندی با سازههای اقتضایی و ساختارسازی بر اساس نیازها و اقتضائات جدید پدید آمد. رهآورد انقلاب اسلامی «آشتی دین با نظام سیاسی»، پذیرش «حق تعیین سرنوشت» برای مردم، «پذیرش حقوق شهروندی»، «پذیرش نظم مردم سالارانه»، «پذیرش پیوستگی حق و تکلیف» و بلند کردن علم «فلسفه سیاسی اسلام سیاسی» بود که در مرحله «نظامسازی» همه آنها را در قالب بی نظیرترین متن سرنوشتساز سیاسی یعنی «قانون اساسی جمهوری اسلامی» تدوین شد.
انتهای پیام