تشابه الگوی امنیت‌سازی در عرصه بیرونی و باطنی در قرآن کریم
کد خبر: 3983124
تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱۴۰۰ - ۱۶:۴۸

تشابه الگوی امنیت‌سازی در عرصه بیرونی و باطنی در قرآن کریم

حجت‌الاسلام والمسلمین نجف لک‌زایی بیان کرد: از نگاه قرآن کریم، الگوی امنیت‌سازی در عرصه بیرونی این است شما به قدری خود را قوی کنید که دشمن جرئت نکند به شما تعرض کند و این همان راهی است که برای امنیت‌سازی در باطن وجود دارد.

به گزارش ایکنا، جلسه هشتاد و نهم از سلسله جلسات علمی «حکمرانی در قرآن»، امروز 19 تیرماه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین نجف لک‌زایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد که در ادامه متن آن را می‌خوانید؛

در ذیل حکمرانی رسول خدا(ص) به دنبال کشف الگوی حکمرانی نبوی در عرصه امنیت هستیم. جمع‌بندی مباحث را بر اساس نسبت‌سنجی میان تقوا و امنیت انجام دادیم که هم بحث تکمیلی نسبت به حکمرانی در قرآن داشته باشیم و هم مباحثی که تاکنون گفته‌ایم در قالب یک الگوی حکمرانی امنیتی جمع‌بندی کنیم. طبق هفت بحثی که داشتیم، بحث هفتم راهبرد اصلی است. با توجه به اینکه ثقل بحث در عرصه مباحث حکمرانی امنیتی، امنیت نظامی است و کمتر به دیگر انواع آن پرداختیم و محور هفتم نیز کمتر بحث شد، این بحث را مطرح می‌کنیم تا جمع‌بندی جامع‌تری نیز داشته باشیم.

در رویکرد عمده و استراتژیک، پرسش مهم این است که نسبت و موضع قرآن کریم نسبت به جنگ و وجود دشمن چیست؟ آیا نگرش اسلام نگرش ضرورت جنگ و ضرورت منفی بودن یا مثبت بودن جنگ است یا خیر؟ قرآن کریم نه با دیدگاه‌هایی که بر ضرورت جنگ تأکید دارند، همراه است و نه با دیدگاه‌هایی که بر منفی بودن مطلق جنگ تأکید دارند، همراهی می‌کند. از نگاه قرآن کریم، جنگ به طور مطلق و به خودی خود و بدون هیچ قیدی نه مثبت است و نه منفی. چیزی که در قرآن کریم داریم، واژه حرب نیست، بلکه واژه جهاد است و واژه حرب و محاربه و مشتقات آن به معنای مثبتی به کار نرفته و عمدتاً واژه جهاد برای مواردی که جنگ مورد تأیید است، استفاده می‌شود.

از این‌رو مدعای بنده این است که در قرآن خود جنگ دو نوع است؛ یکی بر اساس حق و دومی بر اساس باطل. جنگ بر اساس حق مثبت است و جنگ بر اساس باطل، منفی. بنابراین جنگ، قید می‌خورد و اگر برحق باشد، مطلوب است. الگویی که در فضای عینی در بحث جنگ و صلح مطرح می‌شود، همان الگویی است که در فضای باطنی و درونی مطرح می‌شود. در قرآن کریم به انسان گفته می‌شود که تو یک دشمن درونی به نام ابلیس و شیطان داری که اینها از طرف مختلف تو را وسوسه می‌کنند و تشویق می‌کنند که به سمت گناه بروی. خداوند در آیات مختلف، شیطان را به عنوان عدو انسان معرفی کرده است.

راهکار مبارزه با این دشمن درونی چیست؟ آیا ما باید به جنگ این دشمن برویم؟ دقیقا باید چه کار کنیم؟ راهکار لباس التقوی است. یعنی خدای متعال از ما می‌خواهد که شیطان را به عنوان دشمن به رسمیت بشناسیم و می‌گوید او را دشمن بگیرید؛ چون دشمن شما است. حال تکلیف چیست؟ می‌گوید باید از طریق تقوا نسبت به این دشمن در وجود خودتان مصونیت ایجاد کنید و باید خود را از این دشمن حفظ کنید و این کار با تقویت قوایی میسر می‌شود که در وجود انسان است. پس مبارزه با شیطان یک مبارزه‌ای نیست که به حذف شیطان منجر شود. ما تا در دنیا هستیم، یک دشمنی به نام شیطان هم وجود دارد و حتی از وجود رسول خدا(ص) نقل شده که از ایشان سوال شد شما نیز شیطان دارید؟ فرمود بله و شیطان من به دست من ایمان آورده است. بنابراین شیطان هست و انسان باید خودش را به لحاظ معنوی تقویت کند.

هر مقدار انسان از استحکام درونی برخوردار باشد و قدرت عقلانی خود را تقویت کند که این امر به وسیله تقوا میسر می‌شود، در این صورت بهتر می‌تواند از خودش در قبال شیطان حفاظت کند. بنابراین شیطان وجود دارد و ما باید کاری کنیم که او نتواند به ما ضربه بزند. ما باید خود را از حیث معنوی تقویت کنیم تا گرفتار وسوسه شیطان‌ها نشویم. عین این مسئله در مورد دشمن بیرونی هم هست. از نگاه قرآن کریم، الگوی امنیت‌سازی در عرصه بیرونی هم همین است. می‌گوید شما به قدری خود را قوی کنید که دشمن جرئت نکند به شما تعرض کند. پس راه برخورد با دشمنان بیرونی و راه امنیت‌سازی در ظاهر، همان راهی است که برای امنیت‌سازی در باطن وجود داشت.

فرمود اگر شما قوی شدید، هم شیطان نمی‌تواند شما را وسوسه کند و هم دشمن ظاهری جرئت حمله به شما را ندارد؛ چون شکست می‌خورد و اگر هم حمله کرد، شما جهاد کنید و از خود دفاع کنید. در مورد دشمن درونی نیز می‌گوید شما باید جهاد اکبر کنید و در برابر او بایستید و اینجا نیز می‌گوید به تناسب حمله دشمن شما نوع جهاد را روشن کنید، اما شما باید قوی باشید و خود را آماده کرده باشید. پس الگویی که در عرصه راهبردی امنیت‌سازی داریم، در بحث الگوی حکمرانی امنیتی، مبتنی است بر استحکام درونی و بیرونی قدرت فرد، خانواده، جامعه و دولت اسلامی. بر این اساس، می‌گوییم اسلام در جنگ پیش‌دستی نمی‌کند و می‌گوید جایی که ظلم می‌شود، آن را برطرف کنید.

در قرآن کریم، جنگ‌ها به جنگ‌های برحق و باطل تقسیم شده‌اند و برای جنگ‌های برحق قتال فی سبیل الله وارد شده و برای جنگ‌های باطل، قتال فی سبیل الطاغوت یاد شده است. در آیه 74 سوره نساء فرمود: «فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا»؛ یعنی کاملاً دو جبهه را مطرح می‌کند و قتال صورت می‌گیرد، اما مومنین در راه خدا قتال می‌کنند و کسانی که کافر شدند در راه طاغوت قتال می‌کنند. سپس می‌گوید ای مومنین شما با اولیای شیطان مبارزه کنید. اولیاء‌الله یک جبهه و اولیاء الشیطان در یک جبهه هستند و بعد می‌گوید طراحی‌های شیطان نسبت به طراحی‌های خدا ضعیف است و اگر شما متقی باشید و لباس تقوی در وجود شما باشد، می‌توانید بر وسوسه‌های درونی مقاومت کنید و این دشمن‌های بیرونی هم اولیاء الشیطان هستند و اگر مومن باشید و در راه خدا قتال کنید، بر آنها پیروز می‌شوید، چون طراحی آن‌ها ضعیف است و مراد از کید نیز طراحی مخفی است که اگر از ناحیه شیطان باشد معنای منفی می‌دهد و اگر از ناحیه خدا باشد، معنای مثبت دارد. پس یک مفهومی به نام فی سبیل الله و فی سبیل الطاغوت را داریم.

در آیه 120 توبه، 190 بقره، 154 بقره نیز این مباحث مطرح شده است و این بحث در مورد انفاق نیز وجود دارد که می‌گوید در راه خدا باشد؛ یعنی هر چیزی که عبادت باشد از جمله جهاد، باید قربه الی الله و در راه خدا انجام شود.

انتهای پیام
captcha