ریشه جود و سخا، در سخن مجتباست
کد خبر: 3967783
تاریخ انتشار : ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۹
میلاد کریم اهل بیت(ع) در شعر شاعران/

ریشه جود و سخا، در سخن مجتباست

نیمه ماه مبارک رمضان به نام حضرت کریم اهل بیت(ع) مزین شده است، روزی که در کلام منظوم شاعران آئینی هم جلوه‌ای دیگر دارد.

ریشه جود و سخا، در سخن مجتباستبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ نیمه ماه مبارک رمضان خود شاهد تولد ماه دیگری است، میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع). این روز فرخنده در شعر شاعران آئینی هم جلوه‌گری می‌کند. 
 
علی کمیل قزلباش، استاد زبان و ادبیات فارسی و اردو در دانشگاه علامه ‌اقبال پاکستان یکی از شاعرانی است در تازه‌ترین شعر خود در وصف کریم اهل بیت(ع) سروده است؛
 
خوشا به وضع بهاران که گل شکفت امروز
حدیث بارش گل می‌توان شنفت امروز
 
گرفته است پیمبر گلی در آغوشش
اذان صبر مگر گفته است در گوشش؟
 
حسن به حُسن جهان رنگ نور بخشیده 
مدینه را همه عطر حضور بخشیده 
 
نماد سبزی و سبزآوری به دین آمد 
به پیشواز حسین آن شه یقین آمد 
 
علی که شیر خدا بود شیرتر شده است
تمام عرش از این راز باخبر شده است 
 
ز یمن ماہ علی، چشم آسمان روشن 
زمین ستارہ ستارہ، دل زمان روشن 
 
بهشت بوی گل حیدری گرفت امروز 
مدینه تاج سر از سروری گرفت امروز 
 
زمین بلندتر از سقف آسمان شده است 
زمان وسیع‌تر از هرچه لامکان شده است
 
سوار مرکب حق حضرت حسن آمد
دوباره حضرت داوود در سخن آمد
 
حسن رسید که تا صاحب زمان برسد
که نخل سبز محمد به آسمان برسد
 
افشین علا
 
نفحه باغ بهشت، عطر تن مجتباست
محفل کروبیان، انجمن مجتباست
 
در همه جا، بوی عشق گر رسد از کوی عشق
نافه آهوی عشق از ختن مجتباست
 
خرمی از خوی اوست، رنگ گل از روی اوست
بوی سمن گر نکوست، از چمن مجتباست
 
جمله اهل وفا، ریزه خورِ خوانِ او
ریشه جود و سخا، در سخن مجتباست
 
تاب فراق رسول، مرهم داغ بتول
در شب تار علی پیرهن مجتباست
 
کاش فلک کور بود تا که نبیند به غم
آن همه تیرِ ستم بر بدن مجتباست
 
شاه شهیدان حسین، تشنه لب و بی کفن
در صدد بوسه‌ای بر کفن مجتباست
 
جای قَرَن، از بقیع کاش نسیمی رسد
زان که اویس دلم در یمن مجتباست
 
در تن دین، جان از اوست رونق احسان از اوست
گرمی بازار حُسن، از حسن مجتباست
 
مصطفی دسترنج
 
رمضان سفره احسان خودش را انداخت
سفره را با قدم یوسف زهرا انداخت
 
تازه از نیمه ماه است سرآغاز کرم
پس حسن سفره اکرام به هر جا انداخت
 
آمد و شهر مدینه نفسی تازه گرفت
شور و حال دگری بر دل شیدا انداخت
 
با نگاهش دل زهراست که آرام شده.
چون نظر در نظر حضرت زهرا انداخت
 
مصطفی بوسه گرفت از رخ همچون عسلش
اینچنین بر رخ او یک گل زیبا انداخت
 
ماه تصویر خودش را به دو چشمانش دید
بعد از آن سوی حسن چشم تماشا انداخت
 
آن طرف خیره به رویش شده خورشید افق
این طرف زهره نظر بر قد و بالا انداخت
 
از دمش بوده اگر حضرت عیسی زنده است
او نفس را به دمِ گرمِ مسیحا انداخت
 
اذن او بوده که دریا شده بر موسی باز
دست او بوده عصا در دل دریا انداخت
 
آمد و در دل دلداده‌ی خود گرمی عشق
بر دل دشمن خود وحشت سرما انداخت
 
در جمل هم پسر فاطمه با یک ضربه
شتر قائله را، شادیِ مولا انداخت
 
صلح او اولِ پیروزی عاشورا بود
صلح او عایشه را از نفس حتی انداخت
 
هم به ارباب خودش ذکر حسن را آموخت
هم خودش حرزِ حسن گردنِ سقا انداخت
 
تا که گفتیم حسن حاجت ما را دادند
کار ما را نشد اصلاً که به فردا انداخت
 
خوش به حال دل آن شاعر دلسوخته که
بر عبای کرمش دست تمنا انداخت
 
آمدم ملتمس کوی حسن جان باشم
قرعه شعر به نام مَنِ رسوا انداخت
 
حمید حمزه‌نژاد
 
سخت است، ولی وقت خود باشی و بعد
هم عصر و زمانه‌ات تو را نشناسد
 
بالاتر از این نیست غم غربت آه
که محرم خانه‌ات تو را نشناسد
 
خورشید درون آسمانی، اما
پهنای کرانه ات تو را نشناسد
 
تو، چون نخ تسبیح و مریدان به طواف
افسوس که دانه ات تو را نشناسد
 
بار عمل خلق به دوشت، اما
سنگینی شانه ات تو را نشناسد
 
از نور محمد به دلت آیت‌هاست
دنیا به نشانه ات تو را نشناسد
 
این شاعر درمانده که ابیاتی را
گفته به بهانه‌ات تو را نشناسد
 
زهرا میریان کرمی
 
حسن حُسن خدادادست و پیغمبر نشان باشد
به قلب خانه زهرا چو ماه آسمان باشد
 
کریم خاندان عصمت و فرمانده عشق است 
 حسن مصداق نوری از بهشت جاودان باشد 
 
نماد مهربانی‌ها و نیکی‌ها و عصمت هاست 
زمین خوشبوست از عطرش، ولی جنت مکان باشد 
 
صبا از حُسن او صد‌ها نشان درخُلق خود دارد 
نسیم عصمت از صبح وجود او عیان باشد
 
حدیث حسن او را هرکسی این گونه می‌گوید 
حسن پرورده دست امیر مومنان باشد 
 
شباب اهل جنت را چه توصیفی از این بهتر
حسن لطف خدا بر قلب‌های شیعیان باشد
 
فاطمه نانی‌زاد
 
در کوچه می‌وزند به شوقش نسیم‌ها
گل می‌کنند در نفس او شمیم‌ها
 
در دست‌هاش یاس و انار و کبوتر است
وقتی که می‌رسند کنارش یتیم‌ها
 
بر شانه آسمان اجابت نشانده است
پر می‌زنند دور و برش یاکریم‌ها
 
غلتانده است آن شتر سرخ را به خون
تا بیش از این شکسته نگردد حریم‌ها
 
از کوچه‌ها و خاطره هایش گریز نیست
خونین دل است خاطر او از قدیم‌ها
 
شیرین‌تر از عسل به لب قاسمش رسید
وقتی که کشته شد به بلایی عظیم‌ها!
 
نغمه مستشار نظامی
 
ماه مبارک، ماه حُسن نامکرر‌ها
‎آمد به دامان عزیز فخر مادر‌ها
 
‎خیل ملائک خوشه چینِ اشک و لبخندش
‎جاروکشان مقدم حُسنش کبوتر‌ها
 
‎شرح کرم یک جرعه از باغ کراماتش
‎وصفش نمی‌گنجد به باور‌ها و دفتر‌ها
 
‎نور حَسَن (ع) بر حضرت خاتم مبارک باد
‎حصن حصینش جایگاه نیک اختر‌ها
 
‎گنج رسالت را امامت پاس می‌دارد
‎بعد از علی خالی نمی‌مانند منبر‌ها
 
‎چشم انتظارش بوده خاک تشنه از آغاز
‎دنیاست عمری شرمسار این برادر‌ها
 
‎گاهی شرنگ شوکران در جام ایشان بود
‎گاهی فراز نیزه غوغا بوده از سر‌ها
 
‎از زخم‌های بی نشان حرفی نشاید گفت
‎بگذار شرح روضه را با آه خواهر‌ها
 
‎ماییم و اشک و خنده‌های توامان‌ ای وای
‎شادی کنید‌ ای بیت‌ها در جشن ساغرها
انتهای پیام
captcha