همه ما در اطرافمان کارآفرینانی را میشناسیم که در برابر همه سختیها و ناملایمات مقاومت کرده و باعث شروع کسب و کاری برای خود و اطرافیانشان بودهاند؛ کسب و کاری که امیدی را زنده میکند و سرپرست خانواری را سربلند میکند.
اینکه زنان این سرزمین کارآفرینی را در زندگی خود مرور کنند و چندین خانواده را به رزق حلال برسانند، به معنای رشد ارتقای این کشور است. مانند سه خواهر در خراسانجنوبی که دست روی پای خود گذاشته و پس از هفت سال آنان را کارآفرین نمونه و موفق در حوزه لباس ایرانی _ اسلامی کرده است، خواهرانی که امید، توکل و خودباوری دینی را که اسلام در وجودشان به ودیعه گذاشته رمز موفقیت خود میدانند.
این سه خواهر با بررسی نیاز بازار و با نظرسنجی از بانوانی که در بازار هرچه میجستند لباس مناسب اسلامی پیدا نمیکردند تصمیم میگیرند دست به کاری بزنند تا این نیاز برطرف شود. در این راه مشکلات و سنگهای بسیاری جلوی پایشان است اما آنان را از هدفشان بازنمیدارد.
کبری ماژانی که پدرش در تصادف آسیب میبیند، برای تأمین معاش خانواده تصمیم میگیرد کاری را آغاز کند و در این راه خواهرانش را نیز همراه خود میکند تا بتواند چندین خانواده را منتفع کند. ابتدا با مخالفت و ساز ناکوک اطرافیان مواجه میشود اما تصمیم خود را میگیرد و سعی میکند کارش را با تمام سختیهایی که از آن اطلاع دارد، آغاز کند.
کبری که از کودکی علاقه بسیاری به خیاطی و طراحی لباس داشت و از طرفی همواره در بازار نمیتوانست طرحهای زیبا که حجاب نیز داشته باشد پیدا کند بنابراین تلاش میکند از همین ذوق و علاقهاش و استعدادی که در این راه دارد بهره ببرد و کاری را آغاز کند که در ابتدا بتواند طرحی نو در مد و لباس اسلامی دراندازد و در مرحله بعد خانوادهاش را تامین کند.
وی در گفتوگو با ایکنا از خراسانجنوبی اظهار کرد: پس از تصمیم به شروع کار به کمیته امداد خوسف مراجعه کرده و با اخذ تسهیلات توانستم مزون لباس عروس راهاندازی کنم و طراحیهای لباسها را خود انجام میدادم.
او امسال در جشنواره دانشجویی خانه بسیج به عنوان کارآفرین نمونه معرفی شده است و برای دختری که توانسته درس را نیز در کنار کارش ادامه دهد این بزرگترین هدیه است که آن را از جانب خداوند و دعای پدر و مادرش میداند.
وی دست خواهرانش را میگیرد و اکنون دو مزون لباس عروس در معصومیه بیرجند و روستای فخرآباد تقاب دارد و سعی میکند از طراحی تا دوخت و فروش را به همراه خواهرانش خود انجام دهد.
میگوید: کار کردن و روی پای خود ایستادن آن هم برای یک زن بسیار سخت است، اما با شروع کار کردن خداوند قدرتی به فرد عطا میکند که انگار انرژیش هیچگاه تمام نمیشود.
وی اظهار میکند: در هر کسب و کاری فراز و فرود وجود دارد؛ به خصوص زمانی که بخواهی طرحی جدید را دراندازی، اما مهم این است که من و خواهرانم هیچگاه از رحمت خداوند ناامید نشدیم و پس از هر بار شکست دوباره بلند شدیم و پرقدرت تر ادامه دادیم.
خدیجه خواهر دیگری است که همراه دو خواهر دیگرش شده تا اشتغالی نو بیافریند. وی در گفتوگو با ایکنا از خراسانجنوبی میگوید: کار خیاطی را از سال ۹۰ آغاز کردم و پس از اخذ پروانه کسب به صورت مستقل خیاطی را پی گرفتم؛ در سال ۹۳ از کمیته امداد تسهیلات خوداشتغالی و چهار سال بعد تسهیلات کارفرمایی برای ارتقای خیاطی به کارگاه اخذ کردم.
وی افزود: پس از دریافت این تسهیلات چهار نیروی امداد را تحت پوشش قرار دادم، اما پس از شیوع کرونا کارم کمی افت کرد و اکنون با سه نیرو آن را ادامه میدهم و تولید ماسک و گان را به سفارش دانشگاه علوم پزشکی و بسیج متناسب با نیاز روز تامین میکنیم.
خدیجه به این سطح از کار بسنده نمیکند و به دنبال تولید لباس مردانه و پسرانه است که برای پا گرفتن این کار که حداقل سه نیروی دیگر را سر کار خواهد برد به تسهیلات نیاز دارد.
وی ادامه میدهد: اکنون کارآفرینان در شرایط سخت کرونا قرار دارند و بیش از همه نیازمند کمک هستند، کمکی که اگر صورت نگیرد به شکست کارهای تولیدی که امید را زنده کردهاند منجر خواهد شد.
خدیجه که در دهه 20 زندگیاش است و چون خواهران دیگرش زندگی و خانه داری را به تأسی از حضرت فاطمه(س) از یاد نبرده است، میگوید: متأسفانه در زمینه مد اسلامی هنوز در کشور جمهوری اسلامی به جایگاه مشخصی نرسیدهایم در حالی که نه تنها باید در کشور خودمان به این جایگاه شاخص برسیم؛ بلکه صادرکننده این نوع پوشش و فرهنگ باشیم که نیازمند ایجاد فکری نو در طراحی لباسها به صورت خودکفا هستیم.
مریم؛ خواهری دیگر است که رمز موفقیت خود و خواهرانش را توکل به خدا و همدل بودن میداند؛ رمزی که اگر نبود شاید موفقیتی نیز نبود.
وی افزود: در سال ۸۹ خیاطی را آغاز کردم و پس از چند سال که سفارشات بسیار داشتم تصمیم به راهاندازی کارگاه با کمک خواهرانم گرفتم.
او نیز تسهیلاتی از کمیته امداد گرفته و توانسته برای سه نفر کار ایجاد کند. تا قبل از شیوع کرونا پنج نیز به صورت مستقیم و غیرمستقیم با او کار میکردند، اما با شروع کرونا و تعطیلیها و پایین بودن سفارشات تنها دو نیرو به صورت ثابت با او همکاری دارند.
وی از روزهایی میگوید که سختی بسیار کشید و فکر میکرد کاری برایش مهیا نخواهد شد، اما ناگهان جرقهای به نام امید و توکل در ذهنش روشن میشود؛ خدا دستش را میگیرد و میتواند چند نفر را نیز سر کار آورد.
مریم از روزهای سخت این زمانه به دلیل شیوع کرونا میگوید که نفس کارآفرینی را تنگ کرده است؛ روزهایی که اگر دولت و مسئولان دست کارآفرینان را نگیرند اشتغال به بن بست میرسد و چندین خانواده بیکار.
او از مسئولان میخواهد همانگونه که در ابتدای کار دستشان را گرفتهاند اکنون که شیوع کرونا دست افراد را بسته است نیز تسهیلاتی ارائه کنند.
مریم از هم سن و سالانش میخواهد با یادگیری مهارتهای مورد علاقهشان و توکل به خدا کاری را آغاز کنند چراکه با بیکاری شیطان مهمان ذهنهایشان خواهد شد؛ او خود را ناجی خودش میداند و معتقد است تا انسان به جوهره وجودی که خداوند در درونش به ودیعه گذاشته پی نبرد و توجه نکند، موفقیتی در انتظارش نخواهد بود.
این سه خواهر تبلور توانستن و امید به خداوندی هستند که همواره دست گیرمان است؛ باید بلند شد، دست روی دست نگذاشت و دستهای امیدآفرین را به کار گرفت؛ شاید چندین نفر با همت دستهای تو امید را دوباره در زندگی بیابند.
انتهای پیام