به گزارش ایکنا، وبینار علمی - تخصصی «زن در نگاه اندیشمندان معاصر»، امروز، 14 بهمنماه با سخنرانی جمعی از اساتید دانشگاه برگزار شد. در ادامه متن سخنان صدیقه قاسمی، پژوهشگر و مدرس حوزه را میخوانید؛
نحوه نگاه امام موسی صدر به زن و مسائل زنان، نیازمند یک بررسی دقیق است. مسائلی که در مورد زنان و مشکلات آنها وجود دارد نیز جدید نیست و ریشههای تاریخی دارد و اینکه چطور به اینها پاسخ داده شود و چطور در جستوجوی پاسخ به اینها باشیم، مسئله مهمی است. اگر بخواهیم با یک نگاه جهانی به این مقوله بپردازیم و بعد مسائل جامعه خود را مد نظر قرار دهیم و بعد به سراغ اندیشه امام موسی صدر برویم، باید بخشی از مشکلات که در دو قرن اخیر در غرب پیرامون زنان مطرح بوده و نظراتی که مطرح بوده را مطرح کنم و بعد باید ببینیم امام موسی صدر به عنوان یک عالم شیعی در نزدیک به 40 سال قبل، چطور به این مسائل که جامعه به آنها مبتلا است، توجه کرده است و شاید تفاوت شیوه پاسخگویی ایشان با دیگر عالمان شیعه، برای ما قابل توجه باشد.
مسائلی که تحت عنوان جنبشهای زنان در غرب مطرح بوده، ناشی از آسیبهایی نسبت به حقوق زنان بوده است. برای نمونه، محدودیتهای علمی، خانوادگی، حقوقی، حضور اجتماعی و ... ، برای زنان در نظر گرفته بودند و اینها علم را نیز برای زنان محکوم میکردند و میگفتند، علم مردانه است. وقتی از آنان سوال میشد که مشکل زنان چیست؟ میگفتند مشکل آنها مردان هستند. یا در جای دیگر، برخی از فمینیستها میگویند زن دنباله مرد است و یک اراده آزاد نیست و هدف این است که هویتیابی جنسیتی و طبقاتی برای خود داشته باشند و یا شخصیت دیگری وقتی در بحث دو جنس سخن میگوید، چنین مطرح میکند که مرد است که خود را سوژه میکند و زن ابژه است و زن موجود ثانویه محسوب میشود و مرد موجود اصلی. یکی از مسائلی که برای زن وجود دارد و او را در نگاه این نظریهپردازان غربی موجود ثانویه میکند نیز عبارت از بچهدار شدن است.
وقتی که نظر آنها را در زمینه ازدواج میپرسیم و زنها از دردها میگویند، چنین مطرح میکنند که ازدواج، نهادی است که زن را پایبست به اقتدار مردها میکند و میگویند باید زنها را از وابستگی به کلیسا، دولت، خانه و خانواده نجات دهیم. البته رنجهایی که اینها کشیدهاند، سبب شده این پاسخها داده شود و نگاه اینها به خانواده چنین است که زن مانند یک طبقه زیردست است و استثمار میشود، لذا باید زن را از این محیط خارج کنیم. اینها میخواهند انترناسیونالیسم زنانه را ایجاد کنند و میگویند باید بیاییم و فرهنگ مونثی را ایجادکنیم. اینها نشاندهنده خلأ و مشکلاتی است که قدرت سلطه و دولت در محیط خانواده و رویکرد پدرسالار در غرب برای زنان به وجود آورده است.
دیدگاه برخی از فمینیستها این است که عشق، محدودکننده آزادی انسان است و عشق به مرد، باعث اسارت زن میشود و میگویند، وقتی این عشق به تشکیل خانواده منجر میشود، منشأ تجاوز به حقوق زن خواهد شد. همچنین، ناراحتکنندهتر از اینها، رنجهایی هستند که بر زنان روا داشته میشود که میگویند ماندن در کنار کودک برای یک زن، موجب ملالت، آزار و اذیت است و تولد نوزاد، میتواند یک بحران باشد. مادر بودن و در خانواده بودن و ... ، سبب کاستی برای زن محسوب میشده و اینها رنج میکشیدند و در فشار زیادی قرار میگرفتند.
این مشکلات در غرب بوده و تلاش میکردند راه خروجی برای آنها پیدا کنند. جالب است برخی از فمینیستها به عنوان یک راهحل، بحث مادری عمومی را مطرح میکنند و میگویند اگر زنها در جامعه حضور داشته باشند و در فضای اجتماعی باشند، جهان تطهیر میشود و این تطهیر از طریق فضائل زنانه ممکن است. برای برخی از فمینیستها واژه لطیف خوشایند نیست، اما جالب است که برخی از آنان، از این واژه استفاده میکنند و منظورشان تأکید بر اوصاف زنانه است. پس خود آنها نیز دوست دارند که مادری کنند و این محرومیتهایی است که به آنها رسیده است.
در جامعه خود ما نیز ممکن است سوالاتی وجود داشته باشد که شاید ریشه در این اندیشهها دارد. مثلا برخی بگویند مادری محدودکننده آزادیهای ما است، یا یک خانم ممکن است بگوید ممکن است ازدواج کنم، اما دوست ندارم هرچه شوهرم گفت را گوش کنم. در آموزههای دینی آمده است که «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» اما سوءاستفادههایی از این آیه قرآن میشود. لذا اینها برخی از مسائل زنان جامعه ما است و چهبسا برای آقایان نیز مطرح باشد که شاید بخواهند بدانند وظایف زنان در خانواده و جامعه چیست.
در غرب، شخصیتهایی بودند که بحث حضور عاطفی زن در خانواده را مطرح کردند و مرد را برای کارهای بیرونی مناسب دانستند، اما هنوز نتوانستهاند فمینیستها را قانع کنند و الگوی مناسبی را برای خانواده مطرح کنند. تلاشهایی صورت گرفته، اما ناقص بوده است و بعضاً به راههای غیراخلاقی منجر شده است. نکته قابل توجه این است که ما به تسلط مردانه معتقد نیستیم و مردها را ذاتا دارای چنین نگرشی نمیدانیم.
اما اکنون پرسش این است که چطور میتوانیم این مسائل را در جامعه حل کنیم؟ در اندیشههای امام موسی صدر، به عنوان یک عالم شیعی که مسئله را میشناخته میتوان پاسخهایی را پیدا کرد. نظرات ایشان در گفتوگو با خانمها و آقایانی در مجالس مختلف بوده که عالمان اهل سنت و ... نیز حضور داشتند و ایشان به آنها پاسخ میداده است و این میتواند به ما کمک کند تا مشخص شود که چه برنامهای را معین کنیم. باید از دیدگاه ایشان به این سوالات که در تفکر غرب و مسائلی که آنان داشتند پاسخ دهیم؛ اولین مسئله، تعریفی است که دین از زن میدهد و معتقد است زن از نظر اسلام، انسان کامل است، البته نه آنکه در مورد معصوم به کار میبریم، بلکه به این معنا که از مرد کمتر نیست. لذا هرگز ما با یک نگاه مردستیز جلو نمیرویم و زن در تربیت و بقای خانواده حق مشارکت دارد و اینطور نیست که یک عنصر خدمتکار و یا یک طبقه ضعیف باشد.
از حقوق کامل سیاسی و ... برخوردار است و در انسانیت، تفاوتی بین زن و مرد نیست. از لحاظ روحی و عاطفی، تواناییهای دارد که میتواند مادر باشد. یک مسئلهای که در تاریخ وجود داشته و در جامعه ما نیز هست، ضعیف دانستن زن است و ایشان میگویند هرچه بررسی کردم تا ببینم علتی که باعث شده نسبت به زنان این نگاه باشد، اینطور نبوده که از حیث فکر و اندیشه کاستی باشد، بلکه جسم زن چون ضعیفتر از مرد بوده و برخی مردها به عنوان کسانی که درست عمل نمیکردند و این اجازه را به خود میدادند که به زنها به عنوان یک موجود ناقص فکر کنند، چنین تفکری رواج یافته است. امام موسی صدر خانواده را یک فضای مقدس میداند و میگوید مانند مسجد است و دخالت در آن و خراب کردنش حرام است.
وقتی خانواده یک محیط مقدسی شد، نظام طبقاتی که در قرآن هست که فرمود: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» چنین برداشت نمیشود که مردان سلطه دارند، بلکه مسئولیت مشخص مردان را بیان میکند، نه اینکه نظام طبقاتی وجود داشته باشد، لذا مادر در این خانواده با احساس امنیت از محیطی که مقدس است، نقشآفرینی میکند. از اینرو، امام موسی صدر، میگوید زن، ادارهکننده خانواده است. این تعبیر برخلاف تصوری است که در جامعه وجود دارد که میگوییم زن باید تبعیت داشته باشد و رشد نکند. ایشان میگویند خانواده ماده اجتماع است و اداره یک خانواتده به دست زن است که میشود مادر، لذا خانوادهها تبدیل به جامعه میشوند. همچنین امام موسی صدر معتقد است که ازدواج توافقی است و نه از روی اجبار. همچنین اگر ازدواج به این صورت باشد، نقش زن طوری نیست که صرفا خدمتکارانه باشد. تعبیر زیبایی از امام موسی صدر داریم که با تعبیری که در ادبیات کهن ما نیز وجود دارد سازگار است و میگویند زن در خانواده باید پزشک، قاضی، معلم و روحانی باشد. اگر این پاسخها به خوبی تبیین میشد، فمینیستها نیز میتوانستند بهرهمند شوند.
انتهای پیام