به گزارش ایکنا، در متن این یادداشت آمده است؛
«سخنانی که باعث احتمال اقتدارگرایی اسلام نمیشود، تا چه برسد به اثبات»
جناب دکتر عبدالکریم سروش در سخنرانی اخیرشان با ارائه چند آیه تقطیعشده از قرآن کریم و پارهای روایاتِ غیرمستند، اسلام، قرآن و پیامبر(ص) را به «قدرت و خشیت و خشونت» مرتبط نمودهاند.
چند نکته اجمالی و کوتاه تقدیم میشود؛
اول اینکه چگونه صاحب ایده «قبض و بسط» به محدویت معرفتی دینی رسیده؟
دوم، چرا ایشان برای اثبات مدعای خود به چند آیه تقطیعشده و بدون ارائه آیات قبل و بعد آن، تمسک جسته است؟
به عنوان نمونه؛ آیه ۵۶ سوره مائده: «كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا ...» را مطرح نموده، در حالی که این آیه درباره یهودیانی است که آرامش زندگی را از دیگر شهروندان گرفته و سلب امنیت کرده بودند! و یا آیه ۳۱ الحاقه: «ثمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ ...»، را مطرح کرده که درباره ثروتمندان و قدرتمندان ظالمی است که لگد بر گردن مظلومان گذاشته و ذرهای رحم ندارند!
قطعاً ایشان براساس ادعاهای سالیان طولانیاش نمیتواند در برابر جنایت و ظلم و قدرت استبدادی و خشونتبار، مدافع ممانعت از ظلم باشد. شگفتی در اینجاست که ایشان اصلاً متذکر تابلوی تمامرخ رسولالله(ص) در قرآن که به رحمت موصوف است، نمیشود که فرمود: «و َما أَرسَلناكَ إِلا رَحمَةً لِلْعالَمِين»(انبیاء/۱۰۷) و نیز آیه ۱۵۹ سوره آلعمران که در واقع تبیین مصداقی آیه بالا است که فرمود اگر در اخلاق ملائم نبودی و نماد رحمت نبودی، کسی اطراف شما جمع نمیشد: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ».
سوم آنکه ایشان با ذکر چند روایت غیرمستند، مجهول یا مردود، حکم کلی بر کل آیین اسلام بار میکند که اسلام دنبال قدرت بوده و قدرت به وسیله خشونت و خشیت به دست آورده و ماندگار کرده! آیا آن روایات اگر درست هم میبود، میتوانست به عنوان «موجبه جزئیه» منشاء صدور حکم کلی در «حد موجبه کلیه» شود؟ مثلاً حدیث منسوب به پیامبر(ص) که ایشان بر او تکیه میکند که پیامبر(ص) فرموده باشد: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، فَإِذَا قَالُوهَا عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إِلَّا بِحَقِّهَا»؛ من مأمور هستم تا با مردم بجنگم، تا اینکه بگویند: لااله الاالله. وقتی گفتند، جان و مالشان از ناحیه من محفوظ است. مگر اینکه خودشان مستحق قتل و تصاحب اموال باشند، نقلی است که اضافه بر اینکه مرسل است و غیرقابل اعتنا و راویاش ابن عمر و ابوهریره است، طبق دیدگاه برخی اهل فن؛ ساخته و پرداخته «یهود» است که قصد مخدوشیت چهره اسلام را داشتند!
جالب است در نظریهپردازی برخی اهل سنت، تصریح شده که این روایت بعد از خلافت ابوبکر مطرح شد تا از مخالفتها جلوگیری شود. وقتی پیامبر(ص) از دنیا رفت و ابوبکر خلیفه شد، تعداد زیادی از مردم عرب، کافر شدند! (سنن ترمزی ج ۵ص۳) و در روایت دیگری عمر با اینکه آدم خشنی بود، آدمکشی به اسم اسلام را برنمیتابید.
این متن را ملاحظه کنید: عمر در مورد کشتن مانعین زکات از سوی ابوبکر، به او اشکال کرد و گفت: چگونه مردم را میکشی، در حالی که پیغمبر(ص) فرمود: من مأمور هستم که با مردم بجنگم تا اینکه بگویند: لا اله الا الله. وقتی گفتند، خون و مالشان از طرف من محفوظ است. جواب ابوبکر این بود: زکات از حقوق لا اله الا الله است و به خدا قسم اگر کسی عقالی از زکات را که به پیغمبر(ص) پرداخت میکرده، به من پرداخت نکند، با آنها خواهم جنگید. اینها نمونهای است بر اینکه واقعیاتِ اسلام حتی از نگاه مانند عمر، غیر از خشونت و خونریزی است. روایت دیگری که ایشان تمسک میجوید، «من بدل دینه فاقتلوه»، سرنوشتی مشابه با روایت قبل دارد! که برای عدم تطویل از آن گذر میکنیم.
چهارم اینکه، بیاعتنایی جناب سروش به روایات در تمام گفتار و نوشتارشان هویدا است، تا جایی که در یک سخنرانی تصریح نمودند «درمورد روایات، اصل بر دروغ بودن و جعل است»! حال چگونه برای اثبات یک مدعای بسیار سست به روایات، آن هم از نوع صد درصد مجعول یا مجهول تمسک میجویند که نهایت مآخذ آن «سیره ابن هشام» است که تصریح اهل فن، مشوب از اسرائیلیات (جعلیاتی که یهود برای تضعیف اسلام و یا تقویت خودشان ساختهاند) میباشد و از انبوهی روایات که اثبات رحمت و مودت دارد گذر میکند!
شگفتی از ایشان است که دهها سال است بر اسلام رحمانی و محوریت محبت و حق و اخلاق در مناسبات دینی - اجتماعی و سیاسی گام نهاده، اتهام خشونت و قدرتطلبی و خشیتپروری به اسلام زند! تردیدی نیست چنانچه نواقص مشهود و ناصواب و غیرمنصفانه این گفتار جبران نشود، در دوستان و علاقهمندان ایشان جابجایی وسیعی صورت خواهد گرفت.
انتهای پیام