به گزارش ایکنا، نشست «چالشهای کاربردی سازی مطالعات قرآنی» چهارشنبه 4 دیماه از سوی مرکز مطالعات میانرشتهای قرآن کریم با حضور کریم دولتی، معاون پژوهش و برنامهریزی شورای عالی قرآن برگزار شد. در ادامه متن سخنان کریم دولتی را میخوانید:
بنده بنا دارم به چهار چالش که موضوع این جلسه است اشاره کنم که شامل «چالشهای پیش روی کاربردی شدن در رشته علوم قرآن از حیث محتوا و منابع»، «چالشهای پیش روی کاربردی شدن در رشته علوم قرآن از حیث روششناسی»، «چالشهای پیش روی کاربردی شدن در رشته علوم قرآن از حیث نگرش و مبانی معرفتی» و «چالشهای پیش روی کاربردی شدن در رشته علوم قرآن از حیث نظام آموزشی» است.
گاهی مباحث در رشته قرآن و حدیث با نگرش و رویکرد کاملاً تخصصی در این حوزه و گاهی به شکل عامتر مطرح میشود که بنده اسم آن را مطالعات قرآنی گذاشتهام؛ یعنی نه تنها در مراکز دانشگاهی و حوزه علمیه بلکه مطالعات قرآنی میتواند برای تمامی علاقهمندان به قرآن کریم که ممکن است رشته تخصصی و حوزه فعالیت آن نیز این رشته نباشد مفید فایده باشد. براساس بررسیهایی که بنده داشتم اگر بخواهیم حوزههای محتوایی مطالعات قرآنی را تقسیم کنیم بنده آنها را به سه دسته تقسیم میکنم که شامل مطالعات تخصصی، کاربردی خاص و در نهایت کاربردی عام است.
مطالعات تخصصی یعنی اینکه در حوزه مطالب تخصصی علوم قرآنی، صرف نظر از اینکه بنیادی یا کاربردی است یا به گذشتهها مربوط میشود صرفاً در حوزه تخصصی مطالعات قرآنی به آنها پرداخته شود که از جمله آنها خیلی از مباحث علوم قرآن و حتی برخی از مطالب تفسیری است که در دانشگاهها و حوزههای ما مورد توجه قرار میگیرد. در تفسیر نیز گاهی برخی از مطالعات داریم که صرفاً تخصصی هستند و اصلاً نباید توقع داشت این مطالعات در سطح جامعه یا حتی در سطح مراکز نیمه تخصصی مطرح شوند چراکه مخاطبی در آن سطوح نیست اما در حوزههای تخصصی دانشهای قرآن، چنین مخاطبی وجود دارد.
منظور از مطالعات کاربردی خاص این است که برخی از مطالعات کاربرد قابل توجهی هم دارد اما این کاربرد برای عموم نیست بلکه برای افراد خاصی است که در این حوزه به پژوهش و مطالعه و... میپردازند؛ مثلاً در این مطالعات به یک واژهشناسی عمیق و بحثِ مفرداتی پرداخته میشود که تأثیر آن در تفسیر معلوم شود. خود این بحث مفرداتی میتواند در تفاسیر عام مطرح شود اما آن چیزی که در این حوزه مورد توجه قرار میگیرد آن لایهای است که یک کار تخصصی مفرداتی و معارفی در آن انجام میشود. این سطح میتواند مخاطبان بیشتری پیدا کند. دسته سوم، مطالعات کاربردی عام است. شاید بیشتر افراد در مطالعاتی که دارند دنبال این هستند که این پژوهش برای یک خانم خانهدار چه خروجی دارد و در واقع مصرف کننده نهایی از این بحث ما چه استفادهای میکند.
بدون اغراق میتوان گفت که ما در حوزه محتوا، در زمینه علوم قرآنی آکادمیک کار زیادی انجام دادهایم و انجام میدهیم و احتمالاً هم انجام خواهد شد. در بخش آکادمیک و سنتی در حوزه مطالعات قرآنی، کارهای زیادی انجام شده و در حال انجام است و اتفاقاً در مباحث آموزشی ما هم آن نگاه سنتی کاملاً حاکم است. حال سؤال این است که آیا آن نگاه سنتی توانسته به کاربردی شدن منجر شود یا خیر؟ در این زمینه دو نکته لازم به ذکر است؛ نکته اول اینکه ما به آنچه که در جامعه امروزی به آن نیاز داریم باید در مطالعات قرآنی توجه کنیم.
مرحوم طبرسی در قرن ششم تفسیری نوشتند حال اگر کسی بخواهد امروز دوباره تفسیری با همان نگاه طبرسی بنویسد آیا توانسته است قرآن را در حوزه اجتماعی، زندگی، مسائل سیاسی و کاربردهای متداول و مرسومی که مردم دارند وارد کند؟ پاسخ بنده خیر است. معتقد نیستم آن کارها انجام نشود اما بحث این است که این کارها چگونه میتواند منجر به کاربردی شدن شود. یکی از کارها این است که نیازها را رصد و فرزند زمانه خود باشیم تا در نهایت منجر به کاربرد شود.
در حوزه و دانشگاه تولید علم جدید بسیار خوب است اما اگر قرار است توجه ما به کاربردی شدن باشد نمیتوانیم منقطع از جامعه باشیم. الان با کرونا مواجه هستیم که همه بشریت را درگیر کرده است اما آیا میتوانیم در این ایام از مطالعات قرآنی، نه از جهت پزشکی بلکه از منظر برون رفت از سایر مشکلاتی که برای جامعه ایجاد کرده است استفاده کنیم؟ بنابر این یک بخشی از کار این است که ببینیم این مطالعات تا چه اندازه به نیازها سوق پیدا کرده است. بحث دیگر درباره نگرشهای جدید است. ما برای کاربردی شدن نیاز داریم که در مطالعاتمان تجدیدهایی اتفاق بیفتد و این تجدیدها باعث میشود مطالعات در زندگی بشر انعکاس پیدا کند. بنابراین در حوزه محتوایی از یک طرف به نیازسنجی و از سوی دیگر به تجدید دیدگاه نیازمندیم.
بنده به عنوانی یک پژوهشگر، سالها پیش در یکی از مجموعههای قرآنی بحث میکردیم که آیا یک ترجمه خوب میتواند نیاز یک مخاطب عام برای فهم و برداشت از قرآن کفایت کند که پاسخ منفی بود لذا تألیف مجلداتی را با عنوان قرآن حکیم شروع کردیم که میتوانم این ادعا را داشته باشم در برههای توانست در حوزه ارتباط عموم مردم با قرآن کریم نقشآفرینی کند. ما در حوزه مطالعات قرآنی شاید از ارائه نظریات جدید به ویژه آنها که کاربردی باشد یا ابا داریم یا از آن میترسیم. این در حالی است که برخی افراد در این زمینه دارای استعداد نیز هستند اما به دلیل ترس از هجمهها، در لاکِ بسته بودن باقی ماندهاند.
چالش دومی که باید توجه کنیم روششناسی است. کاربردیسازی بدون اینکه روشها تفاوت کند قطعاً اتفاق نمیافتد پس اگر بخواهیم مطلب جدید و کاربردی ارائه دهیم باید روشهای جدید نیز به کار بگیریم. در این زمینه باید گفت برخلاف تصوری که بسیاری از ما پیدا کردهایم بنده معتقدم روشهای متقدمان در حوزه مطالعات قرآنی بسیار متنوع بوده است که از جمله آنها ابن جوزی در کتاب «فنون الافنان» است که ظاهرا اولین کسی است که علوم قرآن را به عنوان اصطلاح برای علوم قرآنی که ما میشناسیم به کار برد. نفر دیگر سیوطی و نفر دیگر زرکشی است.
بنده با بررسیهایی که داشتم روش این سه عالم را نامگذاری کردم و گفتهام روش ابن جوزی در مطالعات قرآنی عموماً گزارشی است. این روشی است که در بسیاری از مواقع آن را به کار میبریم و شاید پررنگترین روش در مطالعات قرآنی است. روش دوم را بنده گزارشی – توصیفی یا به طور خلاصه توصیفی نامگذاری کردهام که میتوان با روش سیوطی انطباق داد که بالاتر از روش ابن جوزی است. اما در این مطالعات روش زرکشی را در کتاب «البرهان» داریم. زرکشی با اینکه قبل از سیوطی بوده اما روشی به روزتر و کاملاً تحلیلی است؛ هرچند که اجتهاد نیز به میزان اندکی در آن وجود دارد اما برگ برنده همان تحلیلی بودن آن است. البته منظور به نسبت کلیت و حجم است وگرنه در کتاب سیوطی هم تحلیل وجود دارد.
سوال این است که چقدر از روش گزارشی فاصله گفته و وارد روش توصیفی یا تحلیلی شدهایم واقعیت این است که بسیاری از مقالات ما امروز این موضوع مشاهده نمیشود یا بسیار کم رنگ است در حالیکه به این نوع از نظریهپردازیها و البته روشهای اجتهادی نیاز داریم. درباره روش مستشرقان هم باید گفت که برخی از اندیشمندان ما نگاهی کاملاً انفعالی پیدا کردهاند و تا یک عنوان معناشناسی مطرح میشود میخواهند آن را در همه جا ساری و جاری کنند.
البته نمیگوییم کار مستشرقان بیاهمیت است اما آیا ما باید انفعالی عمل کرده و در نهایت پیرو آنها شویم. البته برخی نیز دیدهام که در مقابل مستشرقان کاملا تقابلی یا تدافعی عمل کردهاند. معتقدم چه بخواهیم و چه نخواهیم باید مطالعات قرآنی ما معطوف به حوزههایی همانند اقتصاد، جامعه شناسی، روانشناسی و.. باشد وگرنه دچار عقب ماندگی و مشکل خواهیم شد.
سؤال بعد درباره چالشهای مطالعات قرآنی در حوزه نگرش و مبانی معرفتی بود. معتقدم شاید یکی از مهمترین چالشهایی که با آن مواجه هستیم همین حوزه نگرشی و معرفتی است. گاهی گفته میشود که قرآن اثری مربوط به هزار و چهارصد سال پیش است و اکنون صرفاً برخی از حرفهای آن قابل استفاده است و دیگر برای زندگی بشر امروزی حرف و ایدهای ندارد این نگرشی است که برخی از محققان ما دارند اما در حرف و ادعا اینچنین نیستند ولی کارهای آنها دقیقاً بر اساس چنین دیدگاهی است اما اگر بگوییم قرآن برای امروز هم حرف دارد و زندگی بشر را هدایت و راهنمایی میکند همین موضوع یکی از نکات اساسی در کاربردی سازی مطالعات قرآنی است لذا باید به سمت قرآن برویم و از دل آن چیزهایی استخراج کنیم که ما را به این سمت ببرد و در این زمینه باید نیازسنجی کنیم.
اگر یک مفسر یا عالم علوم قرآنی، در را به روی خود بسته باشد و با جامعه، فضای مجازی، مردم، رسانهها، اقتصاد و ... سر و کار نداشته باشد و بخواهد حرف قرآن را برای امروز بیان کند معلوم است که این حرف حتی اگر درست هم باشد نمیتواند اثرگذاری خود را در نسل امروز بگذارد. باید یک عالم قرآنی کاملاً همه چیز را بشناسد و ارتباطات لازم را داشته و همه آنچه در فضای امروز عالم وجود دارد را بشناسد و از آن اطلاع پیدا کند تا وقتی که سراغ قرآن میرود حرفی را از دل قرآن بیرون بیاورد که به نیازها پاسخ دهد.
نکته دیگر اینکه ما در ورود به چنین عرصه بسیار مهمی نیاز به شجاعت داریم یعنی با ترس و دست لرزان داشتن در پژوهشها و مطالعات نمیتوانیم به خروجی و نتیجه مطلوب برسیم بلکه باید بتوانیم برخی از قالبها را تغییر دهیم و برخی از راهها را بیازماییم. امروزه بعضی از مترجمان قرآن به این نتیجه رسیدهاند که دیگر ترجمه سنتی قرآن و ترجمه لفظ به لفظ نمیتواند نیاز یک نوجوان یا جوان امروزی را در فهم قرآن کریم برآورده کند لذا قالبهای جدید ایجاد کردهاند. البته نمیخواهم بگویم درست یا غلط است بلکه همین که شجاعت داشتهاند به قالبهای جدید روی بیاورند اقدامی مثبت و قابل تحسین است. البته باید کم و کاستیهای آن برطرف شود که اینها به مرور زمان اتفاق میافتد.
البته این کاربردی کردن را در حوزه ترجمه یا تفسیر تا حدودی شاهد بودهایم اما متأسفانه در حوزه علوم قرآنی مصطلح، تقریباً گامی برنداشتهایم. ما در تاریخ قرآن و علوم قرآنی، بحثی همانند نسخ را مطرح میکنیم اما نکته شاید به یک نکته کاربردی توجه نکردهایم که این نسخ، چه فایده و کاربردی دارد؟ آخرین چالش نیز کاربردیسازی مطالعات علوم قرآنی در نظام آموزشی است. وقتی از نظام آموزشی سخن میگوییم منظور ما نظام آموزش عالی است که قرار است به علوم قرآنی بپردازیم. در این زمینه دو اشکال وجود دارد؛ اشکال اول بحث حافظهمحوری است که تقریباً در تمام مقاطع تحصیلی تا دکترا وجود دارد.
بنده دانشجوی دوره کارشناسی را وادار کردهام که مطلبی را مطالعه و سپس نظر خود را به صورت درست یا نادرست بیان کند در واقع هدف اصلی بنده درک مطلب توسط دانشجو است. اشکال دیگر این است که به جای اینکه مطالب را از آبشخور اصلی بگیریم و استفاده کنیم همان حرفهای خودمان در نقل از فلان عالم یا فلان کتاب را مطرح کردهایم. سنتی که از گذشته در حوزههای علمیه رایج بوده متنخوانی بوده است اما در مطالعات قرآنی کمتر به این موضوع پرداختهایم لذا مجبور شدهایم آن چیزهایی که خودمان قبول داریم یا معتقدیم اولویت دارد را مطرح کنیم لذا دانشجو نمیداند چه میزان از آن چیزی که بنده به عنوان حرف سیوطی یا فلان محقق مطرح کردم متعلق به خودم است.
به همین دلیل فاصله از متون بسیار افزایش پیدا کرده است و در جاهایی حتی اگر متون را خواستهایم ارجاع دهیم به جای متن اصلی به ترجمهها ارجاع دادهایم. ما مخاطبان را ترغیب نکردهایم به جای ترجمهها، متون اصلی را بخوانند و نتیجه این شده که اطلاعات نه چندان کاملی از متون قدما در اختیار داریم بدون اینکه بین متن اصلی و برداشت و تجزیه و تحلیلف فاصله و تفاوتی قائل شده باشیم.
درباره اینکه در مواجهه با مخاطب عام موفق عمل کردهایم و چه چالشهایی در این زمینه وجود دارد باید گفت وظیفه شورای عالی قرآن، نظارت و راهبری تلاوت قرآن و نغمههای مذهبی در صدا و سیما است؛ هرچند شاید گاهی در حوزه فعالیتهای پژوهشی صدا و سیما وارد شده باشد اما بالاخره رسانهها نقش بسیار پررنگی در این زمینه دارند و ما باید برخی از زمینهها را نیز در جامعه ایجاد کنیم؛ مثلا در مدارس و سایر نهادهایی که به امر تعلیم و تربیت می پردازند چنین اقداماتی انجام شود و سپس رسانه وارد میدان شده و آن را تحکیم بخشد اما چه بسا فعالیت شایستهای در این حوزه نداشتهایم و شاید به عملکرد قرآنی رسانههای ما انتقاد وارد است اما اگر هم زمینهای فراهم شده کمتر قدرشناسی کرده و به آن پرداختهایم اما باید بدانیم هرچه از این مسیر فاصله بگیریم کارمان نیز سختتر خواهد شد. گاهی در یک فیلم یا سریال اشارهای غیر مستقیم به مباحث قرآنی وجود دارد و تأثیر آن نیز بسیار است لذا اگر قرار است برای چهل سال آینده برنامهریزی کنیم حتما باید رویکرد پژوهشی هم داشته و در اختیار مدیران مربوطه قرار دهند.
درباره تأکیدات رهبر انقلاب مبنی بر ترویج آموزههای قرآنی در سطح جامعه و در همه سیاستها باید بگویم یک موضوع در این زمینه، قرآن باوری است. اگر باور داشته باشیم قرآن برای همه زمینه حرف برای گفتن دارد و باید به آن جامه عمل بپوشانیم قطعاً بسیاری از مواردی که اشاره شد در جامعه اسلامی محقق میشود اما اگر باور نداشته باشیم که قرآن برای امروز حرف برای گفتن دارد نتیجه این میشود که به قرآن عمل نمیشود و این یکی از مهمترین چالشها پیش روی مطالعات قرآنی است؛ لذا باید در مطالعات کاربردی تلاش کنیم چگونه قرآنباوری را در میان نسل امروز جا بیندازیم.