مسئولیتپذیری اجتماعی لازمه حفظ و تداوم زندگی فردی و اجتماعی است که توجه وافر به آن نه فقط سبب رشد و تقویت سرمایههای اجتماعی میشود، بلکه عامل و زمینهساز رشد و توسعه جامعه در شئون مختلف است. علاوه بر این، مسئولیتگریزی اجتماعی نه فقط سرمایههای اجتماعی را زائل میکند، بلکه اعتماد عمومی و همبستگی جامعه را نیز خدشهدار میسازد. خبرنگار ایکنا اصفهان، در همین رابطه گفتوگویی با علی صاحبی، روانشناس بالینی و مدرس سابق دانشگاه سیدنی استرالیا و مربی ارشد موسسه واقعیت درمانی گلسر داشته است. علی صاحبی متولد سال ۱۳۴۳ در گرگان، دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در دانشگاه تهران گذراند و در سال ۱۳۷۵ در رشته روانشناسی بالینی از دانشگاه نیوساوت ولزِ سیدنی درجه دکتری گرفت و در ۱۳۷۷ موفق به دریافت درجه فوق دکترا در اختلالات وسواس از کلینیک اختلالات اضطرابی دانشگاه سیدنی شد. از قلم این روانشناس و پژوهشگر، تاکنون کتابهای متعددی منتشر شده که تازهترین آن «مسئولیتپذیری فضیلت گمشده» است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
ایکنا ـ آیا ما در حوزه زندگی فردی و اجتماعی، شهروندانی مسئولیتپذیر هستیم؟
ما ایرانیها در یک اجتماع بزرگ، یعنی در محیط جغرافیایی ایران زندگی میکنیم، برخی نیز در جغرافیای فرهنگی ایرانزمین زندگی میکنند، یعنی حتی ایرانیانی که در نیویورک، سیدنی و استکهلم زندگی میکنند، باز هم ایرانی هستند و به شیوه ایرانیها میاندیشند و با فرهنگ ایرانی زندگی میکنند. بنابراین اگر بپرسیم آیا کسانی که هویت خودشان را ایرانی میدانند، مسئولیتپذیر و یا مسئولیتگریز هستند، در جواب باید بگوییم که هر دو مورد موضوعیت پیدا میکند، در واقع برخی ایرانیها بسیار مسئولیتپذیر هستند، یعنی نه فقط به مسئولیت فردی متعهدند، بلکه در زندگی اجتماعی نیز مسئولیت اجتماعی بسیار خوبی را ایفا میکنند.
تمامی کسانی که در NGOها برای توانمندسازی زنان بهویژه زنان بدسرپرست و زنان سرپرست خانوار فعالیت میکنند، افرادی که از بچههای خیابانی حمایت میکنند، کسانی که در نهضتهای مدرسهسازی شرکت میکنند و... دارای مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی هستند. بسیاری از سیاسیون، منظورم کسانی نیستند که در قدرت یعنی در مجلس و یا دولت حضور دارند، بلکه کسانی که دلمشغولی سیاسی و اجتماعی دارند و در زندگی ریسک کرده و اظهار نظر میکنند، مانند بسیاری از خبرنگاران و اهالی رسانه که ریسکهای بزرگ میکنند و مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود را برای برهنه کردن فساد در دستگاههای دولتی و غیردولتی نشان میدهند و پای بسیاری از آنها نیز به دادگاه کشیده و با پیامدهای بدی هم مواجه میشوند، در واقع مسئولیت خود را فراموش نمیکنند. بسیاری از معلمان و کارمندان نیز مسئولیتهای اجتماعی خود را به نحو احسن انجام میدهند.
بنابراین در پاسخ به این سؤال که آیا ما ایرانیها در حوزه زندگی فردی و اجتماعی، شهروندانی مسئولیتپذیر هستیم؟ باید گفت بله، قشری از مردم ایران مسئولیتپذیر هستند و در عین حال قشری نیز مسئولیتپذیر نیستند، ولی تعداد انسانهایی که در ایران مسئولیتگریزی میکنند، چه در سطح مسئولان و چه در سطح مردم عادی و در شغلها و نقشهای مختلف، بسیار بیشتر از سطح متوسط جهانی است، یعنی میانگین مسئولیتگریزی در جامعه ایرانی بسیار بالاست. مثلاً وقتی تیم فوتبالی از طرف مقابل شکست میخورد، مربی تیم شکستخورده حاضر نمیشود مسئولیت شکست را بپذیرد و بگوید بد بازی کردیم و طرف مقابل خوب بازی کرد و یا استراتژی من جواب نداد، به همین دلیل همیشه به دنبال عوامل و دلایل دیگری برای توجیه شکست خود میرود. این موضوع درباره مسئولان نیز صدق میکند. بنابراین مسئولیتگریزی اجتماعی در جامعه به عنوان یک پدیده مشهود و گسترده دیده میشود، یعنی در جامعه ایران مسئولیتگریزی در تمام اقشار جامعه بسیار به چشم میخورد.
به نظر میرسد که مسئولیتپذیری به عنوان یک الگو باید در خانواده، محیط کار و اجتماع آموزش داده شود. در خانواده، والدین باید نقش و الگوی مسئولیتپذیری اجتماعی را ایفا کنند. در محیط کار، ابتدا مدیران باید مسئولیتپذیر باشند، در سطح اجتماع نیز ابتدا مسئولان ارشد مثل رئیسجمهور، رؤسای قوا، وزرا، نمایندگان مجلس و دیگر مسئولان باید مسئولیتپذیرانه رفتار کنند تا این مسئولیتپذیری به بخشهای مختلف جامعه سرایت کند و سپس، از مردم بخواهیم که در زندگی فردی و اجتماعی خود مسئولیتپذیر باشند. به طور کلی در جامعه، انسانهای مسئولیتپذیر فردی و اجتماعی حضور دارند که باید به وجود آنها افتخار کرد، چون جامعه را به حرکت در میآورند، ولی در عین حال در این جامعه شاهد مسئولیتگریزی اجتماعی از سطح کودکی تا نوجوانی و دوره بزرگسالی و در دیگر مسئولیتها نیز هستیم.
ایکنا ـ بین مسئولیتپذیری اجتماعی و اخلاق چه رابطه و نسبتی وجود دارد؟ آیا افول مسئولیتپذیری اجتماعی ناشی از انحطاط و زوال اخلاق در جامعه است؟
اگر بخواهیم از منظر روانشناسی تحول یعنی براساس رشد انسان به این موضوع توجه کنیم، باید گفت موجود آدمی وقتی به دنیا میآید، فقط یک ژن است و هیچ چیز نمیداند، یعنی به حق و مسئولیت خود واقف نیست. یک نوزاد تازه به دنیا آمده فقط یک معده دارد که باید پر شود تا گرسنه نشود و درد نداشته باشد. خالق بشر و خالق جهان در ژن حیوانات، رفتاری را که باید از آنها برای تغذیه کردن، بزرگ شدن و بچهدار شدن سر بزند نوشته است، اما در ژن آدمی چیزی ننوشته است، بلکه آدمی باید در چارچوب خانواده، اینها را یاد بگیرد. بنابراین به لحاظ تحولی، کودک وقتی رشد جسمی پیدا میکند، به رشد شناختی هم میرسد، یعنی آرام آرام سیاه و سفید، سرما و گرما و ... را میفهمد. به موازات همین رشد شناختی که کودک میتواند بین سطح، وزن، اندازه و مقدار تمایز قائل شود، یک رشد اخلاقی هم در وجود او رقم میخورد.
اخلاق یعنی دیگری، در روانشناسی تحول، اخلاق یعنی دیگری، در نظر گرفتن و ملاحظه داشتن دیگری، احساس کردن دیگری. بنابراین آدمی باید رشد اخلاقی هم پیدا کند، یعنی بتواند قضاوت اخلاقی کند و تشخیص دهد که چه چیزی از آن اوست و چه چیزی از آن دیگری، اینکه او چه وظیفه و حقی دارد و دیگری از چه وظیفه و حقی برخوردار است.
به موازاتی که آدمی به لحاظ شناختی، سن عقلی و هوش تحول پیدا میکند، قضاوت اخلاقی هم باید به همان میزان رشد کند. رفتار اخلاقی از درون قضاوت اخلاقی زاییده میشود. به موازات رشد اخلاقی، رشد احساسی و هیجانی را شاهد هستیم. رشد هیجانی یعنی اینکه انسان احساس ترس، نگرانی، تهدید و خطر را تشخیص دهد و بتواند خشم، ترس و غم را مدیریت کند و یا بتواند دیگران را دوست بدارد و عاشق شود و عشق را به خوبی کانالیزه کند. به چنین رشدی، رشد هیجانی گفته میشود. بنابراین با سه نوع رشد جسمی، اخلاقی و هیجانی مواجه هستیم که اینها باید به موازات یکدیگر حرکت کنند.
متأسفانه در برخی از خانوادهها و مدارس، فشار فقط بر رشد عقلی و رشد شناختی فرد است. برخی خانوادهها فرزندان خود را به مدارس نمونه، ویژه و یا تیزهوشان میبرند که در آنجا به آنها پیانو، زبان انگلیسی و شطرنج آموزش میدهند، ولی در مدارس میزان توجه به رشد اخلاقی فرزندان و اینکه دیگری را مدنظر داشته باشند، بسیار اندک است و والدین و مدارس به این موضوع بیتوجهاند. بنابراین وقتی این فرزندان در اجتماع وارد میشوند، هر کسی برای خودش چانهزنی میکند و دیگری را مدنظر قرار نمیدهد. رشد اخلاقی با مسئولیتپذیری برابر است و اصلاً اخلاق به معنی مسئولیتپذیری است. مسئولیتپذیری یعنی اینکه آدمی مسئولیت نیازها، خواستهها، افکار و عقاید خود را بپذیرد و دیگری را نیز به رسمیت بشناسد و بداند او هم از حق و حقوقی برخوردار است.
مسئولیتپذیری در دل اخلاق است و نمیتوانیم بگوییم چون اخلاق افول و یا زوال پیدا کرده، مسئولیتگریزی وجود دارد، زیرا اخلاق با مسئولیتپذیری یکسان و برابر است. وقتی آدمی رشد اخلاقی ندارد و توقع دارد دیگری نیازهای او را فراهم کند، این یعنی چنین انسانی تحول اخلاقی پیدا نکرده است. بنابراین اخلاق و مسئولیتپذیری در دل یکدیگرند و از هم جدا نیستند. در فرایند تحول آدمی، هیچ بخشی وجود ندارد که در آن فقط مسئولیتپذیری رشد پیدا کند. بنابراین انحطاط اخلاق یعنی انحطاط مسئولیتپذیری و انحطاط مسئولیتپذیری به معنی انحطاط اخلاق است.
ایکنا ـ چه عوامل و زمینههایی باعث افزایش و در عین حال کاهش میزان مسئولیتپذیری اجتماعی میشود؟
مسئولیتپذیری در ژن موجود آدمی نیست. عامل اساسی مسئولیتپذیری، واگذاری مسئولیت به فرزندان، دانشآموزان، کارمندان و بازخواست مسئولیت از آنهاست. مسئولیتپذیری مثل موی صورت نیست که با بزرگ شدن آدمی رشد پیدا کند، یا مثل غدد جنسی نیست که در زمان بلوغ شروع به فعالیت کند، بلکه مسئولیتپذیری شامل آموزشهای مستقیم و تعیین پیامد برای رعایت نکردن آنهاست. باید به فرزندانمان از کودکی آموزش دهیم که مسئولیت رفتارشان را برعهده گیرند، مسئولیت بخشی از امور خانه را به آنها واگذار کنیم و از آنها بخواهیم که آن کار را انجام دهند، چون دیگران نیز در درون خانه سهم دارند. بعد از آن باید در سطح مدرسه، مسئولیتپذیری را آموزش دهیم.
البته عامل اساسی مسئولیتپذیری در جامعه، الگوپذیری و یادگیری مشاهدهای و نیابتی است. یعنی من کودک و نوجوان باید ببینم وقتی تیم مربی فوتبالی شکست میخورد، آن مربی مسئولیت شکست را پذیرفته است. من نوعی باید ببینم اگر در جایی عملی انجام شده و برای آن هزینه شده است، وزیری، نماینده مجلسی و یا رئیس سازمانی از مردم عذرخواهی کنند و بگویند ما نتوانستیم مسئولیتمان را به نحو احسن انجام دهیم و بعد هم کنارهگیری کنند، نه اینکه بخواهند آن اشتباه را توجیه کنند. هرگاه حادثه و رخدادی در کشور مثل سیل، خارج شدن قطار از ریل و یا سقوط هواپیما بر اثر نقص فنی به وجود میآید، هر مسئولی میخواهد اشتباه خود را توجیه کند. چند حادثه در کشور ما رخ داده که بعد از آن مسئولان بگویند ما نتوانستیم وظایف و مسئولیتهای خودمان را به درستی انجام دهیم و بعد هم عذرخواهی و از مسئولیت خود کنارهگیری کنند؟ «خشک ابری که بود ز آب تهی/ ناید از وی صفت آب دهی».
به طور طبیعی کودک و نوجوان ما باید شاهد مسئولیتپذیری والدین و دیگران باشند. عامل اصلی کاهش مسئولیتپذیری در مردم، عدم مسئولیتپذیری مسئولان و یا صاحبان قدرت و جایگاه و پست و مقام است. این مسئولان هستند که باید هرگاه کاری اشتباه انجام دادند یا نتوانستند کاری انجام دهند، از سمت خود کنارهگیری کنند و پیامدش را بپذیرند.بنابراین عامل اصلی کاهش مسئولیتپذیری، ابتدا الگوهای خانوادگی است، یعنی وقتی پدر و مادری مسئولیتپذیری ندارند و مسئولیت خطاها و اشتباهات خود را نمیپذیرند و از فرزند خود عذرخواهی نمیکنند، چگونه انتظار داریم که فرزند آن خانواده مسئولیتپذیر باشد؟ یا وقتی معلم و مدیر مدرسه و یا مدیر و مسئول اداره و سازمانی مسئولیتپذیر نیستند، چگونه انتظار داریم که دانشآموزان و کارمندان مسئولیتپذیر باشند؟
به نظر میرسد الگوها در جامعه افول کردهاند. در عرصه سیاست، اگر به گذشته نگاهی بیندازیم، میبینیم که مثلاً مصدق انسان مسئولیتپذیری بود و تمام وزرای او به تبع مصدق، مسئولیتپذیر بودند. شما نمیتوانید یک مورد دزدی در دولت مصدق پیدا کنید. نخستوزیری که 28 ماه حکومت میکند و یک ریال حقوق نمیگیرد و هیچکدام از اقوام او نمیتوانند کوچکترین سوءاستفادهای انجام دهند و هیچ بهرهای از نخستوزیری او نمیبرند، چگونه وزیر و یا مدیرکل دولت او بخواهند و بتوانند مسئولیتگریز باشند؟
دولت مصدق پاکدستترین دولت بوده است، زیرا هیچ سند فسادی درباره آن نمیتوان پیدا کرد. البته مصدق برخی اشتباهات استراتژیک در مواجهه با غرب و به خصوص آمریکا داشت تا کاری کند که کودتا انجام نشود. این در جای خودش قابل بحث است، من راجع به مشی سیاسی و اخلاقی مصدق صحبت میکنم. در دولت اصلاحات نیز فساد مالی رخ نداد، ولی بعد از آن دولت، فسادهای اقتصادی زیادی رخ داد. مثلا وقتی رئیسجمهوری که دوره ریاستجمهوریاش تمام شده، چند صد ماشین را به نام دانشگاهی که خودش سهامدار آن است، ثبت میکند، چه انتظاری از زیردستان میرود؟ به گفته سعدی، «اگر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی/ برآورند غلامان او درخت از بیخ».
بخشی از مسئولیتپذیری ناشی از مشاهده و آموزش مستقیم و بخشی نیز ناشی از پیامد است. کدام یک از کسانی که خلاف کردهاند و مسئولیت فردی و اجتماعی خود را انجام ندادهاند، پیامد به سمت آنها رفته است؟ مثلاً عدهای وقتی پلیس آنها را جریمه میکند، میخواهند کاری کنند که پلیس را دور بزنند تا جریمه نشوند، بنابراین با پیامد رفتارشان روبرو نمیشوند تا مسئولیتپذیر شوند و پشت چراغ قرمز بایستند یا با سرعت بالا رانندگی نکنند. پیامدهای محکم و درست و در عین حال آموزش. بنابراین عدم آموزش و فقدان الگوهای مشاهدهای، عامل اساسی افت مسئولیتپذیری است.
ایکنا ـ نزدیک به یک سال است که کشور ما با بحران کرونا دستوپنجه نرم میکند. آیا میزان مسئولیتپذیری اجتماعی برای گذر از این بحران قابل قبول بوده است؟
نه اصلاً قابل قبول نبوده و روز به روز جامعه را به انحطاط میکشاند. برخی افراد مسئولیت فردی و اجتماعی خود را انجام ندادهاند و مسئولیتگریزی هم در سطح مسئولان، از ردههای بالا گرفته تا کسانی که قرار بوده سیاستها و پروتکلها را به مردم ابلاغ کرده و آموزش دهند، بسیار زیاد است. بسیاری از مردم مسئولیتپذیری فردی و اجتماعی نداشتهاند و به همین دلیل، هم خودشان گرفتار شدهاند و هم دیگران را گرفتار ساختهاند، آن هم وقتی که در این بحران مراسم عروسی برگزار میکنند. درست است که زندگی ادامه دارد و افراد باید ازدواج کنند، ولی مسئولیتپذیری خود را نیز باید مدنظر قرار دهند، نه اینکه از روی لج و لجبازی، هر مراسم و آیین و شعائری را برگزار کنند. اینکه دیگری خلاف میکند، باعث نمیشود که ما نیز همان کار را انجام دهیم. بنابراین در طول یک سال گذشته، جامعه همان الگوی مسئولیتگریزی خود را تکرار کرده است و نمیتوان انتظار داشت که به محض بروز یک بیماری، مردم یکباره مسئولیتپذیر شوند. باید مسئولیتپذیری را در میان مردم رواج و آموزش داد.
آمده است که پسری زیاد خرما میخورد، مادرش او را پیش رسولالله(ص) برد تا ایشان وی را نصیحت کند، پیامبر(ص) گفت بروید و فردا بیایید. فردا که آمدند، پیامبر(ص) به پسر گفت زیاد خرما نخور، برایت ضرر دارد. به ایشان گفتند همین نصیحت را دیروز میگفتید، پیامبر(ص) فرمودند من خودم دیروز خرما خورده بودم، آن وقت چگونه میتوانستم کسی را از کاری منع کنم که خودم آن را انجام داده بودم. این نوعی الگوی رفتاری است که باید یاد بگیریم. مردم را از چه کاری منع میکنیم؟ البته نکته دیگری که در خصوص بحران کرونا باید بگویم، این است که کشورهایی که مردم آنها با مسئولیتپذیری رفتار کردند، مسئولان آن کشورها بسیار مسئولانه رفتار کردهاند. وقتی به مردم میگوییم در خانههایتان بمانید و کاسبی نکنید، پس چگونه اجاره خانه خود را پرداخت کنند؟ چگونه خرج زندگی خودشان را درآورند؟ اول راهی پیش پای آنان بگذارید.
اکنون در استرالیا، یک مورد ابتلای روزانه مشاهده نمیشود، چون بیماری کنترل شده است، یعنی دولت 40 روز کشور را واقعاً تعطیل کرد و از مردم خواست که در خانههای خود بمانند و در هر جایی کار میکردند، از همان جا همان میزان حقوق را در حساب خود دریافت کنند و هیچ کس برای کاسبی از خانه بیرون نیاید. بنابراین مردم از خانه بیرون نیامدند و اکنون نیز مورد ابتلا به کرونا ندارند و هیچ هزینهای هم بر دوششان نیست. هر کس به این کشور وارد میشود، دو هفته تمام در قرنطینه است و ورود به کشور محدود شده است. من برای ورود به استرالیا پنج ماه منتظر ماندم و زمانی هم که وارد شدم، دو هفته در قرنطینه بودم. دولت استرالیا تمام این کارها را انجام داد و اکنون مردم این کشور به راحتی زندگی میکنند و اقتصادشان میچرخد.
بنابراین مسئولیتپذیری مردم در بحران کرونا الگویی از مسئولیتگریزی مسئولان است. نمیخواهم بگویم مردم در سطح فردی مسئولیت ندارند، ولی چگونه میتوانند مسئولیت تأمین نیازهای فرزندان خود را بپذیرند و اگر شغل دولتی ندارند، از خانه هم بیرون نروند؟ این مکانیسم را دولت باید ایجاد کند، پس برای چه قدرت را به دست گرفته است؟ اگر قرار بوده مردم را به حال خودشان رها کنید، خود مردم بهتر میتوانستند مدیریت کنند.
در همین ایام کرونا یک روز سوار تاکسی شدم، راننده تاکسی گفت این اوضاع مثل وضعیت کار من است، سال گذشته تصمیم گرفتم بلدرچین پرورش بدهم، برای همین 500 جوجه بلدرچین خریدم و در مکان موردنظر نگهداری و از آنها مراقبت کردم، چند روز که گذشت، چندتایی از آنها تلف شدند. به مراقبت ادامه دادم، ولی تعداد بیشتری تلف شدند و در عرض یک هفته، 350 بلدرچین دیگر را از دست دادم. به دامپزشک مراجعه کردم تا مشکل را پیدا کند، او گفت نرخ مرگومیر در میان این 500 جوجه خیلی عجیب است، اصلاً لازم نبود از اینها مراقبت کنی، اگر آنها را در یک سالن یا باغچه رها میکردی و فقط برایشان دانه میپاشیدی، امکان نداشت 350 جوجه بمیرند، در نهایت 50 عدد تلف میشدند، ولی نوع مراقبت تو باعث شده است که این تعداد تلف شوند. بنابراین با نوع مراقبتی که مسئولان انجام میدهند، روزانه این تعداد در کشور ما بر اثر ابتلا به کرونا جان میدهند. شاید اگر مردم به حال خودشان رها شوند، بهتر کنترل شود. بنابراین بخشی از قصه کنترل کرونا به مسئولیت فردی و اجتماعی مردم برمیگردد و بخشی هم مسئولیت حرفهای، شغلی و اجتماعی مسئولی است که باید جامعه را اداره کند و برای اداره کردن جامعه، قدرت به او واگذار شده است. مردم و مسئولان هر دو باید طرز فکر خود را تغییر دهند و مسئولیتپذیری بیشتری را در این خصوص برعهده گیرند.
انتهای پیام