به گزارش ایکنا؛ رضا اسماعیلی، شاعر پیشکسوت و پژوهشگر ادبیات آیینی در یادداشتی تأملی اجمالی در یک پدیده ادبی - آیینی به مناسبت ۲۸ صفر داشته و با انتقاد از تقلید صرف برخی شاعران گفت: متأسفانه برخی به جای تکثیر صدای خود، حنجرههای خویش را وقف بازتولید لحن و صدای آقاسی کردند. مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید:
در عالم شعر و شاعری گاهی شاهد ظهور پدیدههایی هستیم که در آغاز در هیئت یک فرصت خودنمایی میکنند، اما در ادامه به دلیل عدم بهرهبرداری هوشمندانه از آنها، به یک تهدید و آسیب دلآزار تبدیل میشوند. برای مثال گاهی یک شاعر با نبوغ و خلاقیت ذاتی خود به سبکی خاص در خوانش و اجرای شعر دست پیدا میکند که مورد اقبال و استقبال طیف وسیعی از جامعه قرار میگیرد. بخشی از جامعه ادبی، اما به جای بهرهبرداری هوشمندانه از این فرصت، با کپیبرداری، تکرار و تقلید ناشیانه از سبک خوانش و اجرای شاعر مورد نظر، این فرصت طلایی را به یک تهدید تبدیل میکنند.
پدیده «آقاسیزدگی» از جمله آسیبهایی است که فضای شعر آیینی ما را در سالهای اخیر شدیداً تحت تأثیر خود قرار داده است. محمدرضا آقاسی از شاعران آیینی روزگار ما در زمان حیات خویش مُبدع سبکی حماسی در خوانش و اجرای شعر بود که شیوه ابتکاری او بسیار مورد استقبال قرار گرفت و باعث شهرت و محبوبیتی غیرقابل تصور برای او در میان مردم شد. بعد از درگذشت آقاسی، بسیاری از شاعران آیینی به سودای تکیه زدن بر کرسی شهرت و محبوبیت او، به جای تأمل در راز موفقیت این شاعر مردمی و الگوبرداری شایسته و خلاقانه از شیوه شعرخوانیاش، متأسفانه با کپی برداری و تقلید صرف، به بازتکثیر آقاسی پرداختند و به جای تکثیر صدای خود، حنجرههای خویش را وقف بازتولید لحن و صدای آقاسی کردند.
تب آقاسی شدن متأسفانه در سالهای اخیر شاعران بسیاری را از مسیر شاعرانگی به مسیر انحرافی «دلبری از خلق» کشانده است. شاعران یکدست و یکنواختی که جز ادا و ادعا و هیاهو چیز دیگری برای عرضه کردن ندارند و از مسیر خلاقیت ادبی دور افتادهاند. شاعران از خود بیگانهای که بیهیچ خلاقیتی آقاسی را ناشیانه تقلید میکنند و روز به روز از ذات شاعرانه خود دور میشوند. دقیقهای که از نظر این شاعران آقاسیزده به دور مانده، این است که هیچ گاه فتوکپی برابر اصل نمیشود.
به شهادت تاریخ، مردم برای هنرمندی کلاه خویش را از سر بر میدارند که جوهره هنرش «صداقت» باشد. هنرمندی که عریان و بینقاب در مقابل مردم بایستد و به قول سهراب «دانههای دلش» از ورای جان زلالش پیدا باشد. رمز موفقیت آقاسی نیز این بود که سیمای خودش را در آیینه شعرش به تماشا گذاشت و ذات شاعرانه خودش را روایت کرد. آقاسی در مقابل مردم بینقاب ایستاد و هرگز برای شهرت و محبوبیت ادا و شکلک در نیاورد. این دقیقهای است که مقلدان آقاسی باید بیشتر به آن بیاندیشند.
جان کلام آنکه با تقلید و تکرار هرگز نمیتوان به جایی رسید. باید آیینه بود و آیینگی خود را به تماشا گذاشت تا در حافظه روزگار «حافظ» شد – اینچنین باد.
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
انتهای پیام