حجتالاسلام مجتبی سپاهی، عضو هیئت علمی گروه معارف اسلامی دانشگاه اصفهان در گفتوگو با ایکنا، درباره شرایط دوران حیات و امامت امام رضا(ع)، اظهار کرد: دوران حیات امام از سال ۱۴۸ تا حدود سال ۲۰۰ هجری قمری بود و دوران امامت ایشان در خلافت هارونالرشید و دو پسرش امین و مأمون قرار گرفت. در واقع دوران امام رضا(ع) به جریان خاصی مربوط میشود که از دوران امام باقر(ع)، امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) شروع شده بود. بعد از حادثه کربلا، سبک و سیاق مبارزات ائمه(ع) متفاوت شد. امام سجاد(ع) نیروسازی مفصلی را شروع کردند و امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بیشتر به نظاممند کردن تفکرات شیعه پرداختند تا در میان فرقههای مختلف کاملاً مشخص باشد. آنها در دورانی زندگی میکردند که ابتدا بنیامیه حاکم بودند و سپس عباسیان جایگزین آنها شدند و همه اینها مدعی دروغین خلافت رسولالله بودند و اسلام ناب محمدی نزد اهلبیت(ع) بود.
وی افزود: به نظر میرسد اهلبیت(ع) از این دوران به این نتیجه رسیدند که تفکرات شیعه باید نظامسازی شود و تشکیلات خاصی میان مردم اشاعه پیدا کند. این موضوع در دوران امام صادق(ع) کاملاً نهادینه شده و فقها و شاگردان بزرگ تربیت شدند. شاید یک علت اینکه دوران امام کاظم(ع) دچار نوعی قبض شد و عباسیان برخورد سخت و شدید داشتند، این بود که پی برده بودند این حرکت تشکیلاتی ممکن است دردسرهای جدی ایجاد کند.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان اضافه کرد: همین مسئله در ارتباط با امام رضا(ع) نیز اتفاق افتاد. زمانی که هارون برای فتح خراسان به سمت ایران حرکت کرد، با توجه به اینکه امام رضا(ع) در مدینه جایگاه ویژهای داشتند و اهلبیت(ع) و پیروانشان مخالف عباسیان بودند، ترس عجیبی وجود داشت که امام از پایگاه اجتماعی خود استفاده و در مدینه قیام کنند. این ترس به همراه سیاستمداریای که هارون به خرج داد و به خصوص در دوره مأمون نیز ادامه پیدا کرد، باعث شد تا زمینه انتقال امام از مدینه فراهم شود.
حجتالاسلام سپاهی ادامه داد: وقتی عباسیان ایران را فتح کردند، قصد داشتند بعد از تثبیت اوضاع به مرکز اصلی حکومت خود یعنی بغداد برگردند و برای اینکه خیل عظیم طرفداران خود در ایران را از دست ندهند، مدتی در ایران ماندگار شدند. از طرف دیگر، این ترس را داشتند که امام رضا(ع) با توجه به جایگاه خود در مدینه علیه آنها قیام کند؛ بنابراین لازم دیدند که امام را به طوس نزد خودشان منتقل کنند. آمدن امام رضا(ع) به ایران نوعی جریانسازی تشکیلاتی را رقم زد. در واقع امام از فرصت انتقال به طوس و پیشنهاد ولایتعهدی استفاده کرده و در مسیر آمدن به ایران جریانی انقلابی را راه انداختند و بسیاری از اصحاب گمنام خود را از نزدیک ملاقات کردند. یعنی در قالب سفر به ایران، حضور خود را در همه جا آشکار ساختند و بسیاری از شیعیان در ایران توانستند خطمشی اصلی را از ایشان دریافت کنند. البته اگر امام از مسیر دیگری میآمدند یا ایشان را به اجبار میآوردند، طبیعتاً این اتفاقها نمیافتاد، ولی امام در یک سیر طبیعی وارد ایران شدند.
وی افزود: وقتی امام رضا(ع) وارد این جریان شدند، از همه امکانات خلافت استفاده و جریانسازی و تشکیلات شیعیان را تقویت کردند. این تقویت از یک طرف، کمکهایی بود که امام بهعنوان ولیعهد به آنها میرساند، هر چند عباسیان بر این تصور بودند که پذیرش ولایتعهدی از جانب امام رضا(ع) به معنای خلع سلاح کردن ایشان و شیعیان است. از طرف دیگر، وقتی امام ولایتعهدی را پذیرفتند، معنایش این بود که اولاً خود بنیعباس نیز اقرار میکنند که خلافت یا ولایتعهدی حق ایشان است و ثانیاً مسئولیت اصلی به دوش خلیفه بود و امام بهعنوان ولیعهد کمکهای زیادی به اصحاب خود ارائه داده و از نفوذ خود استفاده میکردند. البته در اعمال زشتی که حکومت انجام میداد، دخالتی نداشتند، یعنی هم حضور داشتند و هم حضور نداشتند و سعی میکردند تشکیلات اصلی تشیع را تقویت کنند.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه مناظرات امام رضا(ع) به لحاظ علمی در تاریخ جای بحث دارد، گفت: مأمون فردی زیرک و اهل علم بود و تلاش میکرد در جلسات علمی، امام رضا(ع) را تحریم کند و در مناظراتی که تشکیل میداد، از عالمترین افراد ادیان دیگر دعوت میکرد. این افراد مناظرات جدی انجام میدادند و مناظرات نیز در حضور مأمون انجام میشد. مأمون بعد از مدتی به این نتیجه رسید که اگرچه میخواست این مناظرات موجب شکست امام شود، ولی روند مناظرات برخلاف خواسته او پیش میرود. امام رضا(ع) به پشتوانه علم خداوندی در همه مناظرات غلبه پیدا میکرد و این موضوع حاوی چند نکته بود. اولاً یاران امام در اطراف و اکناف وقتی از این اتفاقات باخبر میشدند، روحیه میگرفتند. ثانیاً بسیاری از علمایی که مورد حمایت حکومت بودند، ولی امام رضا(ع) را از نزدیک نمیشناختند و فکر میکردند با تکیه بر علم خود میتوانند در این جلسات پیروز شوند، از نزدیک با امام آشنا شدند و اگرچه در ظاهر به دلیل ترس از حکومت چیزی را اعلام نمیکردند، ولی در باطن خود به حقیقت واقف بودند. امام رضا(ع) به لطف خداوند و با احاطه علمی که داشتند، در تمام مناظرات پیروز میشدند و در پایان، مأمون به این نتیجه رسید که چقدر این جلسات به ضرر خودش تمام شد.
وی تصریح کرد: مناظرات جزء حرکتهای بسیار مهمی بود که امام رضا(ع) انجام دادند. اولاً با فرهنگ علم و تعلیم و تعلم، گفتوگو و مناظره را رواج داده و نشان دادند که منطقشان آنقدر قوی است که میتوانند در تمام جلسات بر اساس آن منطق صحبت کرده و پیش بروند. از طرف دیگر، با این مناظرات حق اهلبیت(ع) روشن میشد و منطق محکم آنها را نشان میداد، چون تبلیغات شدیدی علیه ایشان وجود داشت که تصویر نادرستی از آنها به نمایش میگذاشت. امام رضا(ع) میدانستند که تفکر انتظامبخش امام صادق(ع) فقط از یک طریق تقویت میشود و آن اینکه، این تفکر در میان اهل علم به مناظره گذاشته شود و مورد گفتوگو قرار گیرد. در دوره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نیز مناظرات وجود داشت، ولی نه به شکل مناظرات امام رضا(ع) که شیوع داشته باشد. امام باقر(ع) و امام صادق(ع) یاران خود را میفرستادند تا با افراد مختلف مناظره کنند، ولی در دوره امام رضا(ع) خلیفه بسیار قدرتمندی مثل مأمون با قدرت و امکانات خود مجلسی پرهیمنه با حضور افراد صاحبمنصب و عالمان تشکیل میداد و تلاشش این بود که امام در این جلسات به فردی منزوی از لحاظ علمی تبدیل شود، ولی به لطف خداوند و با احاطه علمی امام، ایشان توانستند در یک جریان مناظره منطقی و محکم و مبتنی بر استدلالهای قرآنی و روایی، به زیباترین شکل پیروز شود.
حجتالاسلام سپاهی ادامه داد: مأمون که تلاش میکرد با تکیه بر منطق و علم عالمان، امام رضا(ع) را خلع سلاح کند، بعداً متوجه شد اهلبیت(ع) خاندانی هستند که اگر وارد مباحث علمی شوند، خود او را تحریم خواهند کرد. به همین دلیل بعد از امام رضا(ع)، تمام خلفای عباسی تلاش کردند که ائمه(ع) را از صحنه اجتماع حذف کنند تا اینکه زمینه غیبت امام زمان(عج) فراهم شد.
انتهای پیام