به گزارش کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ، مژگان طباخی، حافظ و مدرس قرآن کریم، کارمند دانشگاه علوم بهزیستی و دارای سه فرزند است، وی از دوران جوانی و در شرایطی دشوار به دلیل علاقهای که به قرآن کریم داشت، به حفظ قرآن اقدام میکند، او که با تأخیر در کلاسهای حفظ قرآن ثبتنام و شرکت کرده بود، به دلیل اینکه از دیگران عقبتر بود، با تلاش وافر در جلسه اول 50 آیه اول سوره بقره را حفظ میکند.
ندای قرآن مرا به سوی خود بردمژگان طباخی، مدرس قرآن کریم، در گفتوگو با کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ، از چگونگی ورود به وادی قرآن بیان کرد: وادی قرآن واقعاً نورعلینور است و نمیدانم چطور وارد این وادی شدم، فقط میدانم قرآن مرا صدا زد، ابتدا فرزندانم را در کلاسهای حفظ قرآن ثبتنام کردم و خودم نیز مشتاق شدم و به دنبال کلاسهای حفظ گشتم، بعد از مدتی متوجه شدم مسجد محل از طرف واحد تبلیغات سپاه پاسداران پایگاه شمیرانات، از تابستان کلاسهای حفظ برگزار کرده و من، پاییز متوجه این امر شدم، وقتی به کلاسها رفتم، قرآنآموزان آیه 70 سوره بقره بودند و آنقدر مشتاق بودم که در یک جلسه 50 آیه ابتدای سوره بقره را حفظ کردم که خود استاد نیز متحیر شده بود، واقعاً مانند کسی که تشنه باشد و به یک چشمه زلال رسیده باشد، بودم، لذا پشت سرهم آیات را حفظ کردم و از همه زودتر قرآن را کامل حفظ کردم، شاید خود قرآن آدم را صدا میزند.
طباخی در رابطه با موقعیت و سختیهای زمان حفظ قرآن گفت: در راه حفظ قرآن، بسیار سختی کشیدم و موقعیت خوبی نداشتم چراکه صاحب سه فرزند پشت سرهم و خردسال بودم و پسر کوچکم بسیار بازیگوش بود و من در آن شرایط قرآن را حفظ کردم، از استراحت و خواب دست کشیده بودم و در کنار خانهداری، قرآن را حفظ میکردم و نمیدانم چرا به حفظ قرآن اقدام کردم، واقعاً شاید قرآن مرا صدا زد، میتوانم بگویم؛ توفیق ندادند بزرگان همه کس را، تا یار که را خواهد و میلش به که آید.
تشویقهایی که باعث پیشرفت میشدوی مشوق اصلی خود را همسرش خواند و افزود: بیشتر از همه همسرم مرا تشویق میکرد بهطوری که به همه میگفت که من قرآن حفظ میکنم، همچنین مادر همسرم نیز مرا تشویق میکرد، چون قرآن حفظ میکردم برایم یک لباس دوخت و به من هدیه داد، مرحوم پدر و مادرم مرا تشویق میکردند، مشوقهای زیادی داشتم، وقتی حافظ کل شدم برایم هدیه آوردند و این برایم خوشآیند و مهم بود.
برکت قرآن مرا به لیسانس رساندوی افزود: وقتی ازدواج کردم 16 ساله بودم و فرصت دانشگاه رفتن را نداشتم، از آنجا که حافظان کل میتوانند در کنکور کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث شرکت کنند و به شرط قبولی 70 درصد به بالا مدرک لیسانس دریافت کنند، به اینترتیب من نیز بدون رفتن به دانشگاه از این طریق توانستم لیسانس علوم قرآن و حدیث دریافت کنم و قصد دارم در کنکور فوق لیسانس شرکت کنم.
حادثهای که به لطف قرآن رفع شدطباخی به اتفاقی که رخ داد و منجربه فراموش کردن آیات قرآن شد اشاره کرد و گفت: دو سال پیش دچار سکته شدید مغزی شدم و بخشی از حافظهام را از دست دادم، از تمام حفظیاتم همین برایم باقی مانده بود که قرآن را بدون غلط قرائت میکردم، دوباره با سختکوشی شروع به حفظ کردم تا اینکه یک شب قرآن دوباره به حافظه من بازگشت و از این بابت بسیار خوشحال شدم و اکنون مانند حافظی هستم که یک سال قرآن را نخوانده باشد و حدود 15 جزء قرآن را دوباره بازگرداندهام، شاید همین حفظ قرآن مرا از آن سکته و فراموشیها نجات داده باشد.
آیات قرآن در مسائله هر روزاین استاد قرآن، از تأثیراتی که قرآن بر زندگی او داشته است اینچنین بیان کرد: یک حافظ قرآن مانند کسی است که قانون اساسی حکومت کشور را حفظ است و آن را موبهمو اجرا میکنم، من نیز اکنون قرآن را موبهمو اجرا میکنم و بعضی اوقات، وقتی گناهی را میبینم آیه مربوط به آن در ذهن من نقش میبندد و یا وقتی کار خوبی میبینم نیز آیه مربوط به آن را مجسم میکنم، از آنجا که قرآن همیشه تازه است، مسائلی که در کشور نیز رخ میدهد را با قرآن تطبیق میدهم، مثلاً در جریان فتنه 88 آیات مربوطه به آن را میدانستم و فکر میکردم که آن آیات برای چنین جریاناتی نازل شده است، من در جریان زندگی، تربیت فرزندان و همسرداری همیشه مسائل را با قرآن تطبیق میدهم.
خاطرات قرآنیخاطره شیرین او از حفظ قرآن این بود که توانست بدون آنکه چهار سال به دانشگاه برود و هشت ترم را پاس کند، لیسانس دریافت کند و تلخترین خاطره این سالهای او این بود که بعد از آن سکته، وقتی قرآن را باز کرد، هیچ چیزی از آیات نورانی کلامالله، به خاطر نداشت، این غصه او را به تنگ آورده بود و به خاطر داشت که برای حفظ قرآن چه تلاشها و سختیهایی کشیده بوده است و دوباره به حفظ قرآن رویآورد و بعد از کمی تلاش قرآن او را یاری داده و محفوظاتش دوباره بازگشتند، این خاطره هم تلخ است و هم شیرین.
سابقه تدریسطباخی در رابطه با سابقه تدریس قرآن خود، گفت: اولین جایی که برای آموزش حفظ قرآن فعالیت کردم، مدرسه پسرانه کوثر بود که شاگردان زیادی را تربیت کردم، مدرسه کوثر یک مدرسه قرآنی بود و دانشآموزان در کنار دروس خود، قرآن نیز یاد میگرفتند، من در آنجا تنها معلمی بودم که حافظ کل بود و بچهها بعد از اینکه حافظ کل میشدند، برای تثبیت نزد من میآمدند، مدتی هم در بانوامین، معلم بودم، تعدادی خانم نیز از شاگردان خصوصی من بودند و در حال حاضر نیز فقط کلاسهای تفسیر دارم.
بچهها را وارد وادی قرآن کنیم ولی اجبار نکنیماین استاد قرآن در رابطه با فعالیتهای قرآنی بچهها گفت: بچهها را وارد وادی حفظ کنیم اما برای حفظ آنها تصمیم نگیریم، حفظ قرآن مانند ازدواج، امری شخصی است، همیشه این را به مادران بچههای مدرسه کوثر میگفتم، بعضی از بچههای مدرسه کوثر به حفظ قرآن علاقهای نداشتند اما مادرانشان به آنها فشار میآوردند و این باعث دلزدگی و خستگی بچهها میشد، والدین باید بچهها را وارد وادی قرآن کنند اما اینکه آنها قصد ادامه حفظ را داشته باشند، با خود بچهها است، من نیز بچههایم را قبل از دبستان وارد وادی حفظ قرآن کردم و بچههای من نخواستند حفظ قرآن را ادامه دهند، مثلاً دخترم خواست در زمینه روخوانی و روانخوانی قرآن فعالیت کند و من نیز تصمیم را بر عهده خود او گذاشتم، لذا والدین بچهها را مجبور نکنند، بیشتر در زمینه تفسیر و ترجمه قرآن وارد شوند، در مدرسه کوثر شیوه حفظ موضوعی قرآن مطرح شده بود که من خیلی آن را میپسندم، این شیوه به این ترتیب بود که مثلاً آیهای را در مورد سلام و یا امام زمان(عج) آموزش میدادند، به نظر من این شیوه برای بچهها پسندیدهتر است که اگر بچه خواست برای حفظ عمومی قرآن اقدام کند راحتتر تصمیم بگیرد، اینکه از قرآنآموز یک روح خسته و ملول از قرآن بسازیم کار بسیار بدی است، این دغدغه من شده است؛ شما را به خدا، بچهها را به حفظ قرآن مجبور نکنید، حفظ یک تصمیم صددرصد شخصی است، من وقتی یاد خستگی قرآنآموزان خودم میافتم حالم بد میشود.
وی ادامه داد: من خود حافظ قرآن هستم و فرزندانم را مجبور به حفظ نکردم، همه قرار نیست حافظ قرآن باشند، حافظ شدن شرایط خاصی دارد و اینطور نیست که من تصمیم بگیرم تا فرزندم حافظ قرآن شود.
آرزوهای قرآنیطباخی از آرزوی خود گفت: آرزو دارم تا همگان حافظ قرآن باشند، چراکه در قیامت حافظان جایگاه ویژهای دارند و به آنها گفته میشود؛ بخوان و بالا برو و آنقدر بالا میرود که همه اهل قیامت به حال او غبطه میخورند.
وی خاطرنشان کرد: خواستهام این است که به حافظان قرآن بیشتر بها داده شود، شاید در آغاز به عشق حج، حفظ را آغاز کردم زیرا در آن زمان حافظان را به حج میبردند و من نیز آرزوی حج را داشتم، البته بعد از آن به حج رفتم اما دیگر عقیده من فقط حج نبود، یعنی قرآن مرا با خود برده بود، حرف من این است، اکنون این اتفاق برای حافظان قرآن رخ نمیدهد و تشویقی صورت نمیگیرد، با اینکه حکومت عربستان حق نیست اما ببینید چقدر به حافظان بها میدهد و چقدر حافظ قرآن دارند و کشور ما اینقدر اهمیت نمیدهد و این برای من خیلی ناراحت کننده است و آرزو دارم بیشتر اهمیت داده شود.
طباخی در حالی که کنار مزار برادر شهیدش نشسته بود بزرگترین آرزوی خود را اینگونه توصیف کرد: بزرگترین آرزوی من این است که سال 1395، سال ظهور امام زمان(عج) باشد و واقعاً به حضور ایشان احتیاج است، همچنین برای همه آرزوی عاقبت بخیری دارم.
او در پایان راجعبه برادر شهیدش گفت: خوشا به سعادت او که شهید شد و به بهترین نحو از این دنیا رفت.
*امیر صالحی