به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، برخی تولد تصویرگری را به کتابهای دینی نسبت میدهند، یعنی تصویرگری در این کتابها آغاز شده است و اکنون نیز در کتابهای کودک و نوجوان شاهد تصویرگریهایی هستیم که در سبکهای گوناگون انجام میشود. با توجه به حساسیت کار در حوزه دین، تصویرگری همواره با چالشهایی همراه بوده است که گاه تصویرگران را به دلیل خط قرمزهای نامشخص و ضوابط تعیین نشده با مشکلات دوچندان مواجه کرده. به همین مناسبت خبرنگار حوزه ادب و هنر با کاظم طلایی، داور نخستین دوره کتاب سال عاشورا در بخش تصویرگری به آسیبهای تصویرسازی در حوزه کتابهای دینی پرداخته است. در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
آقای طلایی کتابهای تصویرگری نخستین کتاب سال عاشورا را به تازگی داوری کردهاید، این آثار را چگونه ارزیابی میکنید؟
در بخش تصویرسازی کتابهای دینی چند سبک را داریم که تصویرگران انجام میدهند، بخشی از آن که سخیف هم هست، بخش بازاری کار است و تصویرهایی را میبینید که فقط مضمون را میرساند و بیشتر تکنیک رنگآمیزی آنها به سبک کارتونی بوده و به همین عنوان مشهور هستند.
در عین حال دو شیوه دیگر هم هست که تصویرسازی از دید تاریخی بوده و یک روایت تاریخی مانند عاشورا، داستان پیامبران یا امامان را به صورت تاریخی بیان میکند که با تصویرسازی بین تخیلی و رئالیستی کار میشود و مبنای کار آن نیز واقعیتهای تاریخی است که در این شیوه چند نفری هستند که خوب کار میکنند.
بحث دیگر در این حوزه توجه به معناست. آنچه که معنا و محتوا و رویداد دینی است به صورت حسی بیان میشود و در این زمینه افراد کمی داریم و در جشنواره کتاب سال عاشورا آثاری که داوری شد، چندین کار در سبک روایت تاریخی بود و بخشهایی نیز از نوع سوم. البته تعداد کارهایی که از نوع اول بودند را کنار گذاشتیم؛ هر چند از نظر کمی تعدادشان اندک بود، اما کیفیت چاپ بالایی داشتند که مشترکا دو نفر معرفی شدند که یکی به بحث تاریخی و دیگری نیز به بحث حسی توجه کرده بود.
تصویرگری کتابهای دینی چه تفاوتی با کتابهای دیگر دارد و باید به چه مولفههایی توجه شود؟
اگر بحث آرمانی را نگاه کنیم باید پاکی، درستی و حقیقت ناب که پیامبران نوید آن را به ما میدادند، در تصویرسازیها و تصویرگریها منتقل شود و در صورتی که ما به گونهای تصویرسازی کنیم که نتواند این پیام را برساند گفته میشود که تصویرگر موفق نبوده است؛ از این رو باید طوری کار شود که اولا چارچوب کار مشخص باشد و اگر روایت تاریخی است، تصویرگر مانند آنچه در فیلمها به تصویر کشیده میشود، بتواند آن را تصویرسازی کند.
اگر میخواهد معنا را در نظر بگیرد، باید با حساسیت بیشتری به این کار توجه کند. به عنوان مثال تصویرگر میتواند یک داستان تخیلی را با تخیل خود ترکیب کند و نوآوری نماید، اما در تصویرسازی دینی باید کار با حساسیت بیشتری انجام شود؛ چرا که این تصاویر در ذهن کودکان و نوجوانان حک میشود؛ از این رو باید بگذاریم تخیل کودکان و نوجوانان دنیای پاک را خودشان زلالتر و پاکتر بیافرینند.
تصویرگری چهره معصومان در این کتابها را چطور ارزیابی میکنید؟
در این کار تقریبا میتوان گفت در چاپ سنگیها و در کتابهای حال حاضر نیز به سبکی کار کردهاند که چهره معصوم دارای یک نشانه است، به عنوان مثال حضرت ابوالفضل(ع) در تصویرگری دارای همین نشانه است و یا چهره امامان معصوم(ع) به صورت نور نمایش داده میشود.
اگر این حوزه را با کتابهای دینی سایر ادیان مانند مسیحیت مقایسه کنیم دیده میشود که تصویرسازیهای بسیاری در این حوزه انجام شده است و این موضوع به این دلیل است که در سبکها و با رویکردهای مختلف کار کردهاند. این قدر زیاد است که مخاطب میفهمد که نشانههای مسیح هیچ یک از تصویرسازیها نیست، اما با هر کدام هم میتواند حس بگیرد، اما در تصویرسازیهای ما برای معصومین چون کلیشهسازی کردهایم مقداری که از آن سبکها و شیوهها عدول میکنیم، این تصور برای تصویرگر به وجود میآید که نکند این اتفاق را جمع کرد و از این لحاظ است که به آن ورود نمیکنیم.
راهکارهایی در این زمینه وجود دارد که کار را برای تصویرگرها سهلتر کند تا تکلیف خود را بدانند؟
راهکارها باید تعریف شود تا افرادی که در این حوزه کار میکنند، بدانند که خط قرمزها چیست و چه میکنند و آزادی عملشان تا کجاست؟ و در این حوزه بایستی مراکزی که نظارت دارند، آن را تعریف و به آن توجه کنند، نه اینکه حرفی درباره آن نزنند. اما متأسفانه دیدهایم که مسئولان این حوزه سکوت میکنند و حرفی نمیزنند، اگر ضوابط تعریف میشد تصویرسازان براساس این ضوابط میتوانستند به راحتی کار کنند.
این ضوابط باید از طرف چه کسی یا کسانی تعریف شود؟
این ضوابط را یا ارشاد، حوزههای علمیه و یا مراکز دینی که میتوانند چارچوبهای کار در حوزه دین را مشخص کنند، انجام دهند و یا افرادی با تخصصهای مختلف گرد هم آمده و این موضوع را بررسی کنند؛ چرا که کودک ما نمیتواند همیشه معصوم را به صورت یک چراغ و نور ببیند یا صورت نقابدار ببیند و با توجه به اینکه در گذشته تصویرسازی برای کودک وجود نداشت و بیشتر در حوزه کتابهای بزرگسالان و تعداد آنها هم اندک بود که به این صورت تصویرسازی میکردند.
اگر کودک سؤالی در این مورد بپرسد نیز جوابی برای آن نداریم؛ چرا که نه معصوم ما همیشه نقاب داشته و نه صورتش به صورت نور بوده است؛ از این رو افرادی که در این حوزه دستاندرکار هستند کمتر به این موضوع میپردازند.
این موضوع را میپذیرید که اغلب تصویرسازی کتابهای کودک و نوجوان نمیتواند حس دینی را به مخاطب منتقل کند؟
متأسفانه تصویرسازیهایی اقدام به طراحی چهره معصوم به صورت نور و یا نقاب انجام میدهند که کارهای خوبی را ارائه نکردهاند و چون ایرادی به دلیل چهره معصوم از آنها گرفته نمیشود، این امر مهر تأییدی به کار آنها تلقی میشود که روز به روز بر تعداد کارهایشان افزوده میشود و این بد است و برخی مواقع دستورهای نانوشتهای وجود دارد که باعث میشود ناشران به این حوزه ورود نکنند؛ از این رو باید چارچوبها مشخص شود که در این صورت بسیاری از مشکلات رفع خواهد شد.
آیا میتوان تصویرسازیهای بد را به دلیل محتوای ضعیف کتابها دانست؟
میتوان این موضوع را هم مطرح کرد، اما چندان ارتباطی نمیتواند داشته باشد؛ چرا که این گونه نیست که دست نویسنده هم در حوزه دین باز باشد و این گونه نیست که بگوییم متن ضعیف باعث تصویرسازی ضعیف شده است.
پیشنهاد شما در این حوزه چیست؟
زمانی پیشنهاد دادم که تصویرسازیهای کتاب دینی که در طول تاریخ از گذشته تاکنون بوده است، را آماده کرده و در کنار هم قرار دهیم تا مخاطبان متوجه شوند که در طول تاریخ تصویرسازیها دچار چه تغییر و تحولهایی شدهاند و حسن و قبحهای آنها مشخص شود که به نظر میرسد نتایج خوبی از آن به دست خواهد آمد.
با تشکر از وقتی که در اختیار خبرگزاری ایکنا قرار دادید.
گفتوگو از سمیه قربانی