چهره‌های قرآنی و ورزشی در خانواده توپچی/ ازدواج تحسین‌برانگیز حاج‌اکبر/ همراه با قراء شهید
کد خبر: 3382987
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۳

چهره‌های قرآنی و ورزشی در خانواده توپچی/ ازدواج تحسین‌برانگیز حاج‌اکبر/ همراه با قراء شهید

گروه چهره‌ها: علی‌اکبر توپچی از خانواده‌ای قهرمان‌پرور برخاسته و اینک بر آن است تا جلسات سنتی قرآن را که زمانی جایگاه بسیاری از شهیدان انقلاب اسلامی بود دوباره احیاء کند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، 15 خردادماه سال 42 همزمان با وقایع و تظاهراتی که پس از بازداشت امام خمینی(ره) در قم در حال رخ دادن بود، پسری در خانواده‌ توپچی با عنوان علی‌اکبر متولد شد. علی‌اکبر که در میان دوستان و آشنایان با «حاج اکبر» خطاب می‌شود، آخرین فرزند خانواده‌ایست که دارای هفت پسر و سه دختر بود هر چند که چند فرزند آنها در همان دوران کودکی فوت کردند.

پدرش از پرسنل راه‌آهن و اصالتاً تهرانی بود. پدرش به دلیل مأموریت کاری به قم اعزام شد. لذا خانواده‌اش مدتی در یکی از ایستگاه‌های راه‌آهن اطراف شهر مقدس قم زندگی می‌کردند. بیش از چند ماه نداشت که به تهران نقل مکان می‌کنند و در منطقه امام‌‌زاده حسن(ع) ایام خردسالی‌اش را می‌گذراند و در همان دوران کودکی و هنگامی که چهارسال داشته است پدرش را از دست می‌دهد و زحمت تأمین هزینه‌های خانواده با این تعداد فرزند، برعهده مادر قرار می‌گیرد.

علی‌اکبر توپچی، برای افراد جامعه قرآنی و از سویی بخاطر فعالیت‌های قرآنی‌اش در داخل و خارج از ایران و همچنین به دلیل وجود برادران کشتی‌گیر و مدال‌آور در سطح آسیا و تیم ملی چهره‌ای شناخته شده است. پس از هماهنگی‌های اولیه با او قرار ملاقاتی در دفتر کارش در فرهنگ‌سرای قرآن گذاشتیم. وارد اتاقش شدم و بر روی نزدیک‌ترین صندلی به میز اصلی کارش نشستم، ویترینی پشتش بود که تندیس‌ها و لوح‌های تقدیر، کتاب‌ها، نوارها و لوح‌های فشرده در آن خودنمایی می‌کرد.

خودش درباره ورودش به جلسات قرآن این‌گونه می‌گوید: «حدود سال‌های 53 و 54 وارد جلسات قرآن شدم آن هم با جلسات سنتی که در خیابان شهید ابطحی سابق و یا شهید مهمان‌نوازان در منطقه امامزاده حسن(ع) تشکیل می‌شد. مدتی گذشت تا اینکه در همان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با جلسات قرآن استاد سیدمحسن خدام‌حسینی آشنا شدم».

آشنایی با جلسات استاد خدام‌حسینی از سال 55

او که ارتباط خیلی نزدیکی با استاد خدام‌حسینی دارد آن را مدیون آشنایی‌اش با همان جلسات سنتی و حضور مستمرش در آن جلسات می‌داند و ادامه می‌دهد: «در سال 55 استاد خدام‌حسینی، نوار کاست تلاوت مصطفی اسماعیل از سوره مبارکه لقمان را به من داد که لحن و صوتش بسیار من را جذب قرآن کرد و شاید موجب شد تا ورودم به این حوزه پررنگ‌تر شود. خاطرم است که شهید احمد انصاری که از نسل اول قرآنیان کشورست و چند نفر از اساتید قرآنی دیگر نیز در این محله جلسه قرآن داشتند، اما شکل‌گیری تخصصی قرآن من با استاد خدام‌حسینی بوده است هرچند یکی، دو نفر از دوستان نیز حکم استادی برای من داشتند».

حاج اکبر، نیروی رسمی جامعةالمصطفی(ص) العالمیه (سازمان مدارس علمیه خارج از کشور سابق) با 20 سال سابقه فعالیت است که از آنجا به شهرداری (سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری تهران) مأمور شده است. از حدود 12 سالگی با جلسات استاد خدام حسینی به صورت تخصصی به آموزش قرآن پرداخته است که ادامه می‌دهد: «البته قبل از او، استاد دیگری نیز داشته‌ام که از جمله آنها «مرتضی لهراسبی» است که او را به تازگی در فرهنگ‌سرای قرآن پیدا کردم که یادم است از جلساتش در خیابان ابطحی استفاده می‌کردم از سوی دیگر در نزدیک محل سکونتمان قبل از پیروزی انقلاب، جلسات خانگی او به صورت سیار بود که در محله می‌چرخید و من از آنها بهره برده‌ام. پس از آن با استاد خدام‌حسینی حدود سال‌های 55 آشنا شدم که کار تخصصی و دقیق قرآنیم را با او ادامه دادم. هر چند در محضر اساتید قرآن به طور منظم نبودم و بیشتر در جلسات سنتی قرآن شرکت می‌کردم».

مدیر فرهنگ‌سرای قرآن که قبل از انقلاب از جلسات خدام‌حسینی در مسجد باب‌الحوائج در 10 متری جعفری استفاده می‌کرده است و بعد از انقلاب از جلسات قرآن او در خانه‌شان بهره گرفته است، می‌افزاید: «پنج نفر بیشتر نبودیم که از این تعداد چهار نفر شهید شدند چون شهید فریدون بزم، شهید اسماعیل میرزانژاد، شهید علیرضا سخاوتی و... که بعدها ولی‌ پوراحمدی به جمع ما به این جلسات اضافه شدند و سپس محمود غفاری و تقی نصیری به جلسه استاد خدام‌حسینی پیوستند. سپس این جلسه به مسجد حاج عبدالله منتقل شد و پس از آن در کانون میثم برگزار می‌شد که اندک اندک جمعیت این کلاس بیشتر شد، همچنین مرحوم فیض‌الله پوراحمدی، شهید حسین جاویدپور، شهید مجتبی میر‌غفاری و شهید حسین محمدی از دوستانم در این جلسه بودند».

توپچی که وجود معنوی مادرش را در شکل‌گیری شخصیتش تأثیرگذار می‌داند، می‌افزاید: «هنگامی که به آموزش قرآن علاقه‌مند شدم، مادرم با توجه به محدودیت‌های اقتصادی که داشتیم از حضور من در کلاس‌های قرآن پشتیبانی می‌کرد و شرایط را فراهم می‌کرد تا من با خیال راحت به آموختن قرآن ادامه دهم و بر کلاس‌های قرآن حضور پیدا کنم. خاطرم است که در جلسات قرآن قبل از انقلاب اعلامیه‌هایی از حضرت امام خمینی(ره) به خانه آوردم تا بعد ببرم میان مردم توزیع و پخش کنم، اما نزدیک بود که توسط دستگاه نظام، وقت دستگیر شوم که مادرم من را از دست آنها فرار داد».

مادرم همراه با معنویت و مهربانی بود

وی ادامه می‌دهد: «مادرم، همراه با معنویت و مهربانی بود که من خودم را مدیون نوع تربیت او می‌دانم که ما را با آن احساس و معنویت بزرگ کرد. خاطرم هست که مادرم با همان لحن قرآن خواندن قدیمی‌ها در خانه، قرآن تلاوت می‌کرد و هنوز نوای آن با وجود گذر زمان برایم تازگی دارد».

این مدرس قرآن اضافه می‌کند: «خیلی از افراد و از اساتید قرآنی چون مرحوم علی اربابی و استاد خدام‌حسینی و یا سایر دوستان که با من و خانواده من و حتی در خانه ما در ارتباط و رفت و آمد بودند ابراز می‌کنند که به حق از چنین مادری با آن روحیه لطیف، مثبت و گرمی که داشت باید چنین فرزندی تربیت می‌شد» او لبخندی می‌زند و می‌گوید: «هنگامی که مادرم در سال 86 درگذشت جلوی در منزل برای عرض احترام و تسلیت به میهمانان ایستاده بودند چون برادرانم نیز از ورزشکاران و مدال‌آوران و پهلوانان ایران بودند بسیاری از ورزشکاران نیز به خانه ما رفت و آمد داشتند. به عبارت دیگر خانه ما، خانه بین‌المللی بود که افراد زیاد و چهره‌های ورزشی به آنجا رفت و آمد می‌کردند».

او که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در جلسات قرآن حضور مستمر داشته است، معتقد است: «جلسات قرآن قبل از انقلاب، پایگاه انقلاب بود، اما متأسفانه الان فراموش شده‌ است. این جلسات، پایگاه دین و تبلیغ بوده است که یکی از کارهایی که بسیار تأکید داریم تا در فرهنگ‌سرای قرآن مجدداً احیا شود، زنده کردن جلسات سنتی قرآن در سطح شهر تهران است».

توپچی بیان می‌کند: «یاد دارم زمانی که قرآن تلاوت می‌کردم، دوستانم اطرافم حلقه می‌زدند و شاید همین امر موجب انگیزه بیشتر و تشویقم برای فراگیری اصول و فنون قرائت قرآن شد».

حاج اکبر که با همراهی استاد خدام‌حسینی و به اتفاق چند نفر از قاریانی ـ که به خیل شهدا پیوستند ـ پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سال 57 به بعد اولین جلسات قرآنی رسمی را در کانون میثم در دوراهی قپان شروع کرد، بیان می‌کند: «در سال 61 دیپلم گرفتم و به حوزه علمیه قم رفتم، البته ارتباطم با سازمان دارالقرآن در سال 60 که در آن زمان تنها بخشی در سازمان تبلیغات اسلامی بود در کنار سایر دوستان چون عباس سلیمی و سیدمحسن خدام‌حسینی شکل گرفت و برنامه‌های قرآنی را به شکل رسمی در آنجا آغاز کردیم، البته قبل از آن هم رادیو قرآن به این معنا که توسط مصطفی صدرزاده راه‌اندازی شده، نبوده است بلکه تنها بخش کوچکی طی سال‌های 59 و 60 در صدای جمهوری اسلامی بود».

وی که اولین کار تشکیلاتی قرآنیش را با استاد خدام حسینی تشکیل «انجمن قاریان قرآن شهید انصاری» به واسطه شهادت «احمد انصاری» که از نسل‌های اول قرائت قرآن در شهر تهران بود، می‌داند، اظهار می‌کند: «حدود سال‌های 59-60 بود که این انجمن شکل گرفت و محل استقرار آن دوراهی قپان مسجد حاج عبدالله بود».

برگزاری طرح‌های قرآنی در اردوگاه شهید باهنر

توپچی که پس از اخذ مدرک دیپلم در سال 61 وارد حوزه علمیه قم می‌شود و پس از حدود هفت سالی تحصیل در آنجا دروس سطح دو حوزه را به اتمام می‌رساند، می‌گوید: «در اواخر سال‌ 60 و اوایل سال‌ 61 بود که دارالقرآن شکل گرفت که محلی برای پایگاه قرآنی ما بود. حتی در ایامی که مشغول درس خواندن در حوزه علمیه بودم برنامه‌های متعدد قرآنی را اجرا کردیم به ویژه در ایام تابستان طرح‌های قرآنی در اردوگاه شهید باهنر و سایر مراکز و اردوگاه‌ها برگزار کردیم».

از او درباره طرح‌های قرآنی که در اردوگاه شهید باهنر برگزار می‌کردند، پرسیدم، ادامه می‌دهد: «این اردوها شبانه‌روزی و به منظور تربیت مربی قرآن و در کنار اساتید و پیشکسوتانی چون سیدمحسن خدام حسینی، مرحوم علی اربابی، سیدمحسن موسوی‌بلده، صلح‌جو، مرحوم صبح‌دل، محمد خواجوی و عباس سلیمی اجرا می‌شد که هنور با توجه به اینکه 30 سال از آن ایام می‌گذرد از کارهای کم نظیر و تأثیرگذاری بوده است که پس از ایام پیروزی انقلاب در حوزه قرآن انجام گرفته است. به گونه‌ای که 20 شب به صورت شبانه‌روزی این اردوها با حضور تمامی علاقه‌مندان از سراسر کشور با امکانات محدود و در چادرهای مسافرتی برگزار می‌شد که بسیاری از قرآنی‌های سراسر کشور مولود همین اردوهای تربیت مربی قرآن در اردوگاه باهنر و سایر اردوها و طرح‌ها بوده است».

این طرح‌ها که توسط سازمان دارالقرآن اجرایی می‌‌شد با اجرای علی‌اکبر توپچی و تحت نظارت استاد خدام‌حسینی همراه بود. توپچی ادامه می‌دهد: «خاطرم است که سه ماه تابستان در آنجا مستقر بودیم و گروه‌های مختلف از سراسر کشور برای استفاده از برنامه‌های قرآنی 20 روزه به اردوگاه شهید باهنر می‌آمدند. در آنجا برنامه‌های قرآنی برای افرادی که علاقه‌مند به مربی‌گری قرآن بودند چون روش تدریس روخوانی و روان‌خوانی، تجوید و مباحث اخلاقی و مباحثی در حوزه مفاهیم قرآن ارائه می‌شد. بسیاری از قرآنیان فعلی کشور مولود همین طرح بوده‌اند چنانکه کریم منصوری، قاری بین‌المللی کشورمان نیز در این طرح حضور داشته است».

توپچی که در کنار اجرای این برنامه در ایام تابستان، فعالیت‌های متعددی در کنار استاد خدام‌حسینی چون اعزام به شهرستان‌ها، داوری مسابقات قرآن، برگزاری دوره‌های تربیت مربی در شهرستا‌ن‌ها و استان‌ها و برگزاری‌ مسابقات در سطح شهر تهران و یا سطح کشور حضور فعال داشته است.

او که حدود سال‌66 از قم به تهران آمده است و به عنوان معاون استاد خدام‌حسینی و در کنار او که در بخش معاونت آموزش و هماهنگی‌های مرکزی در سازمان دارالقرآن مستقر بودند، مشغول بکار شد به گونه‌ای که از سال 68 از سوی استاد خدام حسینی به سیستان و بلوچستان اعزام شد.

مسئول کانون قرآن سیستان و بلوچستان در سال 68

توپچی می‌گوید: «به عنوان مسئول کانون قرآن سیستان و بلوچستان در آنجا مستقر شدم. از سویی به دلیل حساسیت‌هایی که در آن منطقه بود و از سوی دیگر علاقه‌ای که اهالی آنجا به قرآن داشتند و از جهت دیگر ارتباط خوبی که با حوزه‌های علمیه اهل‌تسنن داشتم و همکاری اساتید قرآن وقت، فعالیت‌های قرآنی خوبی در آن سال‌ها آنجا انجام گرفت. به یاد دارم که اساتیدی چون کاموزی، صفدری، سلیمانی که در آن زمان نوجوانان بودند به ما ملحق شدند و حتی اساتید قرآنی نیز از تهران به آنجا بردیم و دوره‌‌های خوبی را برگزار کردیم و حتی اعزام کاروان‌های قرآنی در سطح استان داشتیم».

او در سال 70 از سیستان و بلوچستان به تهران می‌آید و تا سال 72 به فعالیت‌های قرآنی‌اش در سازمان دارالقرآن الکریم در کنار خدام‌حسینی ادامه می‌دهد تا اینکه با رفتن استاد خدام‌حسینی او نیز از سازمان دارالقرآن می‌رود و پس از آن در مؤسسه قرآن و عترت مرحوم محمدتقی خاموشی در خیابان وحدت اسلامی به عنوان مدیر اجرایی مشغول فعالیت شده است.

توپچی ادامه می‌دهد: «در این مؤسسه همان تیمی که با استاد خدام‌حسینی در سازمان دارالقرآن مشغول بکار بودند، فعالیت می‌کردند و تا یکی دو سال این مؤسسه ادامه حیات داد و پس از آن برای چند ماهی به عنوان مسئول قرآنی وزارت دفاع مشغول شدم و پس از آن در سال‌های حدود 74 و 75 در شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی در خیابان فاطمی در کنار استاد خدام‌حسینی مشغول به همکاری به عنوان مسئول کمیته قرآن شدم».

وی در سال 79 برای اجرای برنامه‌های قرآنی، بسط و گسترش زمینه‌های قرآنی از سوی سازمان مدارس علمیه خارج از کشور (جامعةالمصطفی(ص) العالمیه فعلی) از سوی جمهوری اسلامی ایران به کشور بلغارستان اعزام شد و تا پس از آن به کشور ترکیه رفته و تا حدود سال 87 در آنجا مستقر بوده است و پس از آن به دعوت سازمان فرهنگی ـ هنری شهرداری به عنوان مدیر فرهنگ‌سرای قرآن تاکنون مشغول به فعالیت است.

حاج اکبر اظهار می‌کند: «در این مدتی که در خارج از کشور بودم، مسئولیت راه‌اندازی چند دارالقرآن را عهده‌دار بودم چنانکه در تایلند، دارالقرآن رسول الاعظم(ص) را در کنار یکی از روحانیون، حجت‌الاسلام حسین‌پور که در حال حاضر به رحمت ایزدی پیوسته‌اند به همراه شیعیان تایلند راه‌اندازی کردیم. همچنین در کشور تاجیکستان نیز مؤسسات و دارالقرآن‌هایی نیز تأسیس کردیم و این هم به دلیل این بود که در شهر مقدس قم فعالیت‌هایی داشتم که آنها محدود به طلاب خارجی بود که در ایران مستقر بودند که برنامه‌‌های متعدد، دوره‌ها و مسابقات کوناگونی برای این افراد اجرا کرده بودم».

آغاز زندگی مشترک از سال 73

هنگامی که از توپچی درباره ازدواجش و ثمره آن می‌پرسم، می‌گوید: «سال 73 ازدواج کردم و علت دیر ازدواج کردنم نیز به دلیل درگیر شدنم با جریان جنگ بود. البته تا سال‌های حدود 68 و 69 خیلی اقبال جدی به ازدواج نداشتم، اما سال 71 و 72 که اقدام به امر ازدواج کردم تصمیم گرفتم به دلیل اعتقاداتی که برایم پیش آمده بود با همسر شهید ازدواج کنم، بنا براینکه آنهایی که شهید شده‌اند ما نسبت به خانواده آنها دِینی داریم».

از او درباره علت این امر پرسیدم، ادامه می‌دهد: «همسرم، همسر شهید احمد معینی بود که فرزند پسری نیز داشت. هنگامی که به اتفاق مادرم به خواستگاری او رفتم، ابتدا قبول نکرد اما خانواده‌ام با این امر مخالفت شدیدی نکردند اما در هر صورت و با واسطه قرار دادن افرادی بالاخره ایشان پذیرفت».

وی به ذکر خاطره‌ای که منجر به جواب مثبت دادن همسرش انجامید، می‌پردازد و می‌افزاید: «حتی به حضرت معصومه(س) نیز به دلیل ارادتی که به ایشان داشتم توسل کردم که روزی ایشان به خواب همسرم می‌آید که شاید موجب می‌شود تا او جواب مثبت به من و خانواده‌ام بدهد».

حاج اکبر در خصوص خانواده‌اش می‌گوید: «از آن شهید بزرگوار پسر بزرگم میثم به یادگار مانده است که او جلسه‌ روزهای یکشنبه من را به اتقاق برادرش و با حضور من اداره می‌کند، میثم که به خوبی قرآن را تلاوت می‌کند، فوق لیسانس مهندسی صنایع است که از مدیران ایران خودرو است که ازدواج کرده است و به تازگی صاحب نوه‌ای بنام امیرعلی شده‌ام که امیدوارم او هم از قاریان خوب شود. پسر دومم امیراحمد است که حدود 20 سال دارد و جا پای عموهایش گذاشته است و وارد عرصه ورزش شده است. او دروازه‌بان یکی از تیم‌های فوتبال معروف تهران است و قاری خوبیست که پایه ثابت جلسات قرآن ما است. دخترم هم مقطع نهم است که به خوبی و با صدای زیبا قرآن را تلاوت می‌کند که بیشتر اینها به دلیل اینکه با من این طرف و آن طرف آمده‌اند و از سوی دیگر به واسطه جلسات قرآنی که در منزل داشتیم، قرآن را فراگرفته‌اند».

وی درباره همسرش ادامه می‌دهد: «همسرم «فاطمه هیزمی‌آرانی»، لیسانس حقوق از دانشگاه شهید بهشتی دارد و مدتی هم مشاوره خانواده در بنیاد شهید و جانبازان بوده است و به عنوان دبیر نمونه منطقه 10 نیز برگزیده شده است. بیشتر تمایل داشتم که همسرم در حوزه آموزشی کار کنند تا اینکه درگیر فعالیت‌های اجرایی شود، چنانکه خود من هم چیزی را به اندازه معلمی قرآن دوست ندارم».

دروس سطح مقدماتی حوزه را به اتمام رسانده‌ام

توپچی بعد از اینکه دروس سطح مقدماتی را به اتمام رسانده است، وارد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شده است و در مقطع کارشناسی رشته تاریخ تمدن و ملل اسلامی تحصیل کرده است و پس از آن هم ارشدش را در رشته روانشناسی عمومی تمام کرده است، می‌گوید: «حوزه علمیه سه سطح در آن زمان بود که من دو سطح اول آن را با موفقیت گذراندم و بعد از آن به تهران آمدم و به دانشگاه رفتم اما خیلی علاقه دارم که کار اجرایی را رها کنم چونکه بیشتر می‌دانم که می‌توانم در حوزه‌های آموزشی مفید واقع شوم که بسیار راغب هستم و منتظرم تا شرایط فراهم شود. درست است که در فرهنگ‌سرای قرآن کار می‌کنم و فعالیت‌ قرآنیست اما بیشتر علاقه‌ام به این است که به حوزه‌های تدریس و آموزشی ورود پیدا کنم چون احساس می‌کنم  کار اجرایی خسته‌ام کرده است».

از او می‌خواهم خاطرات بیشتری درباره جلسات سنتی قرآن که پایه شکل‌گیری انقلاب بوده است، بگوید که ادامه می‌دهد: «زمانی که شکل‌گیری شخصیت‌های ما بود نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی در سال 57 بود، ما هم در جرگه بچه‌های مذهبی بودیم و به طور خاص در عرصه قرآن و به طور عام جزو بچه‌های فعال در حوزه انقلاب بودیم. خیلی از دوستان بودند که در کنار آنها بودم اگر بخواهیم درباره آنها حرف بزنیم، زمان زیادی را می‌طلبد چون آن زمان‌ها زمانی بود که چریک‌های فدایی در منطقه ما فعالیت می‌کردند و جوانان را شکار می‌کردند و قبل از آن نیز جنگ‌های فکری و عقیدتی بود که از همه ابزارها چون فروش روزنامه، شبنامه، بولتن، فعالیت در جلسات خانگی و شبرنگ و ... در همین منطقه استفاده می‌کردند که در کنار آنها تیمی از بچه‌های مذهبی بودند که بخشی جلسات قرآن را پررنگ‌تر برگزار  می‌کردند و بخشی دیگر نیز هیئات و تشکل‌های مذهبی را در منطقه امامزاده حسن(ع) راه‌اندازی کردند و در بحث جنگ هم بخشی از فعالیت‌هایمان به سمت شناسایی، تقویت و تربیت نیرو برای اعزام بود که در قالب کارهای فرهنگی بود».

از حاج اکبر پرسیدم با وجود اینهمه دوستان شهید، ناراحت نشدید که چرا شما شهید نشدید؟ که می‌گوید: «این حس نه تنها در من بلکه در تمامی جاماندگان و افرادی که دوستانشان به درجه شهادت رسیده‌اند رخ داده است. اینها حکمت الهیست اما واقعا خودم احساس می‌کنم افرادی که به عنوان شهید برگزیده شده‌اند بخاطر آن قرب، ارتباط، صداقت و اخلاصشن اجراشان را گرفته‌اند و قطعاً ما این قرب و نزدیکی را نداشتیم و این امر تعارف ندارد. چنانکه شهید سخاوت را من در دوران طلبگی با او بودم و اگر به زندگی‌اش برویم می‌بینیم که تمام وجودش پر از معنویت، کمک به دیگران، عشق به دیگران، تلاش، پشتکار، همت و مراقبت از نفس بوده است و این حساسیت‌ها، اجرش همان شهادت و اتصال با پروردگاریست که همه ما را آفریده است و احساس کم لیاقتی پیدا کردم و آدم این حسرت را می‌خورد اما از طرف دیگر می‌گوید شاید امتحان ما این باشد که عشق آنها و خونی را که بابت این راه داده‌اند، همیشه زنده نگه داریم و آن راه را حفظ کنیم».

هنگامی که از او می‌خواهم بازگشتی به عقب کند و برایمان بگوید چه زمانی احساس کرد که برای مربیگری قرآن آماده است؟ بیان می‌کند: «قبل از جبهه، هنگامی که حدود یکسال در کلاس‌های قرآن استاد خدام حسنی شرکت می‌کردم او من را به عنوان مربی و مدرس به کلاس قرآن در منطقه یافت‌آباد فرستاد. یادم است حدود 17 سال داشتم که رفتم دیدیم در کلاس فردی نیست که بعد آمدم بیرون و به برگزارکننده این کلاس گفتم در کلاس کسی نیست! گفتند: چرا هست و دیدم بله بچه‌ها در زیر نیمکت‌ها قایم شده‌اند. اولین جلسه‌ام با آنها شروع شد که شاگردان خوبی هم بودند. البته روندی که استاد خدام‌حسینی داشت، این بود که اگر می‌دید شاگردش خوب است و به خوبی قرآن را فراگرفته است او را سریع برای آموزش و تدریس منتقل می‌کرد».

برگزاری اولین دوره مسابقات قرآن ویژه طلاب حدود سال‌های 62-63

از او پرسیدم آیا با وجود اینهمه مشغله کاری و حضور در جبهه‌ها، فعالیت قرآنیش قطع شده است یا نه؟ با صراحت اظهار می‌کند:«درهیچ زمانی فعالیت قرآنی‌اش قطع نشده است. چون معتقدم معلم قرآنی یعنی مبلّغ قرآن و مربی قرآن چیزی سوری نیست که تنها حرکات را باید آموزش دهد بلکه معلمی قرآن یعنی آموزش معارف قرآن، اخلاق قرآن، فرهنگ قرآن و آموزش حقایق و لطایف قرآنی به جامعه که این را هیچ گاه قطع نکردم».

توپچی ادامه می‌دهد: «حتی خاطرم است که دوره ا ول مسابقات قرآن ویژه طلاب را حدود سال‌های 62-63 ما در قم برگزار کردیم به این معنا که آمدیم و در مدرسه حوزه علمیه که خودم بودم اطلاعیه‌هایی را حاوی رشته‌های مسابقه و زمان آغاز مسابقه با دست نوشتیم و به دیوار چند مدرسه علمیه نصب کردیم و سه روز در مدرسه خودمان مسابقه قرآن را با محمدرضا شهیدی‌پور که هر جفتمان داور بودیم، برگزار کردیم. حتی در کشور بلغارستان نیز که در مؤسسه کلاس‌های آموزش عربی داشتیم که به طور منظم هقفته‌ای دو یا سه بار به دعوت همان بچه‌ها که مسیحی بودند قرآن می‌خواندیم و به عبارت دیگر محافل قرآنی برگزار می‌کردیم».

وی می‌افزاید: «بعد از مدتی آموزش قرآن را در کشور بلغارستان ویژه علاقه‌مندان شروع کردیم با این وجود که مسیحی بودند اما دوست داشتند، قرآن را بفهمند و بدانند که کلماتش چیست؟ حتی نشست‌هایی را ویژه اساتید و مربیان آن کشور با عنوان‌های پژوهشی در حوزه قرآن کریم برگزار می‌کردیم. یادم است حدود 20یا30 نفر دانشجوی مسیحی بلغاری داشتیم که می‌خواستند موضوعات متعددی را از قرآن بدانند مثلاً می‌خواستند نظر قرآن را در ارتباط با انسان بدانند و طی برنامه‌ای دو هفته به آنها فرصت می‌دادیم خودشان در رابطه با آن موضوع تحقیق کنند و پیرو آن نیز مطالبی که داشتیم را به زبان بلغاری ترجمه می‌کردیم و در اختیار آنها قرار می‌دادیم و بعد که جلسه برگزار می‌شد در این باره صحبت و کفت‌وگو با حضور اساتید انجام می‌گرفت و پاسخ آنها را دریافت می‌کند که باحضور اساتیدی چون دکتر شمس‌الدین واسیلینوفکه شیعه بود، پرفسور بلف و تیوفانوف که اهل تسنن بلغاری بود، این کارهای قرآنی بدون کمترین وقفه‌ای انجام می‌شد».

او که مأمور رسمی از جامعةالمصطفی(ص) فعلی به کشورهای بلغارستان، ترکیه و تایلند بود با فعالیت‌های قرآنی بود، ادامه می‌دهد: «مؤسسه قرآن استانبول در ترکیه و مؤسسه کوثر را در بلغارستان راه‌اندازی کردم. جلسه‌ها، کلاس‌ها، ارتباطات، محافل و مسابقات گوناگونی در این کشورها داشتیم اما در بلغارستان این کارهای محدودتر اما عمیق‌تر بوده است.در ترکیه هم این مؤسسات راه‌اندازی شد که توسط چند نفر از اساتید قر آنی ترکیه شیعه در حال حاضر اداره می‌شود و من هم هنوز با آنها ارتباط دارم اما در بلغارستان فعالیت این مؤسسات با مدیریت جدید کمرنگ‌تر شده است یا به عبارت دیگر زمینه عدم فعالیت آن‌ها فراهم شده است».

توپچی از خاطرات حضورش در بلغارستان می‌گوید: «از روز اول که رفتم، مؤسسه را به نام خودم و با همکاری دو نفر از طلاب بلغاری که در ایران درس خوانده بودند راه‌اندازی کردم. در بلغارستان برخلاف کشور ترکیه که استقبال خوبی از قرآن می‌شود، استقبال مطلوبی از فعالیت‌های قرآنی نمی‌شود. البته علت رفتن ما به بلغارستان مدیریت آن طلبه‌ها بوده است. بلغارستان، یک و نیم میلیون مسلمان دارد که 120 هزار آنان اهل تشیع‌اند. یکی دیگر از کارهای ما ساخت دو مسجد با عناوین حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) در دو منطقه بلغارستان که این مساجد، پایگاهی برای فعالیت ما شد و از طرف دیگر بچه‌های طلبه را برای امور دینی در منطقه پشتیبانی می‌کردیم که مشکلات زیادی را هم داشت».

وی ادامه می‌دهد: «در کنار آن، مؤسسه‌ای دیگر در پایتخت بلغارستان شهر صوفیه به عنوان مؤسسه «کوثر» راه‌اندازی کردیم به دلیل اینکه پلیس آنجا باید بداند که چیکار می‌کنیم و توجیه شود، لذا مؤسسه را راه‌اندازی کردی وبرنامه‌هایمان را به صورت روشن و آشکارا انجام دادیم. بعضاً برپایی هیئت‌ها و برنامه‌های قرآنی و محافل در مساجد سنی و در شهرستان‌ها، جلسه آموزش قرآن، تولید محصولات قرآنی و سخنرانی‌ها، ترجمه کتب از جمله صحیفه سجادیه و قرآن از دیگر کارهایی بود که حین مأموریت به آن کشورها انجام دادم که موجب جذب بسیاری به شیعه شد. حتی شیعیانی در آنجا بودند که نمی‌دانستند دین و اندیشه مذهبشان که شیعه است چگونه است واین آموزشش‌ها به آنها داده می‌شد که بسیار هم برای آنها کارآمد بود. اما در ترکیه چون 40 مسجد شیعه در استانبول است و توجه بیشتری به شیعه می‌شود هم استقبال خوب ود و هم شگردهایی برای تقویت و جذب به شیعه و اسلام بکار می‌گرفتیم».

توپچی با مکثی کوتاه به بیان خاطره‌ای از یکی از سفرهایش و از راننده‌ مسیحی فلیپینی می‌کند و اظهار می‌کند: «در یکی از سفرها به خارج از کشور، راننده مسیحی فلیپینی مأمور بود تا ما را برای تلاوت‌ها به مساجد مختلف ببرد و هنگامی که ما را به مسجد می‌برد درب مسجد می‌ایستاد که برای من تعجب داشت تا تلاوت‌هایمان را گوش کند. بعد از مدتی گفتند این فرد به محل کارش نمی‌آید و پس از پیگری‌های رایزنمان در آن کشور از خانواده و همسر او، متوجه شدیم که او گفته است «در این مدت همراهی‌ام با این قاریان ایرانی که برای تلاوت آمده بودند و شنیدن صدای آنها، توجهی به من داده است که فکر نمی‌کنم در حدود 50-60 سال زندگی‌ام به آن رسیده‌ باشم و به این نتیجه رسیده‌ام که تا کنون بد زندگی کرده‌ام».

مدیر فرهنگ‌سرای قرآن از حضورش در جبهه حق علیه باطل می‌گوید: «متناوب در جبهه‌های جنگ حضور داشتم. مدتی در لشکر نجف که برای اصفهان بود، حضور داشتم و مدتی هم با بچه‌های گردان مقداد بودم که جلسات متعدد قرآنی را باهم داشتیم و جزو نیروی گردان بودم و مدتی نیز در تیپ 63 خاتم بودم که توپخانه بود که در زاغه این توپخانه بودم».

حاج اکبر در پاسخ به این سؤال که آیا در زمان جنگ کلاس‌های قرآن نیز داشته‌اید و خاطره‌ای در این باره دارید؟ اضافه می‌کند: «هنگامی که در زاغه توپخانه تیپ 63 خاتم بودم باید گلوله‌های کاتیوشا را که حدود سه متر بود و 90 کلیلو وزن داشت را از زاغه در کامیون بار می‌زدم و بعد از آن کامیون می‌رفت در کنار قبضه سلاح و می‌ایستاد و سربازها گلوله‌ها برای شلیک به سمت دشمن در کاتیوشا قرار می‌دادند. کار حساسی بود به دلیل اینکه همراه با رعب و وحشت بود و سنگرهایمان به دلیل اینکه زاغه مهمات بود، حدود یک تا یک متر و نیم زیر زمین بود چون توپخانه‌ها دائماً در تیررس دشمنان بود که یک روز عصر که جلسه قرآن داشتیم. یکی از افراد داشت قرآن تلاوت می‌کرد و بسیار در حس رفته بود. هنگامی که صدای قبضه و شلیک می‌آمد سریعاً به دلیل عدم اصابت ترکش بر روی زمین می‌خوابیدیم. که در این هنگام که آن دوستمان در حال تلاوت قرآن آن هم با حس بود به گونه‌ای که دستش را زیر گوشش گذاشته بود که صدای شلیک گلوله آمد، تمام دوستان حاضر در جلسه خیز برداشتیم و بر زمین خوابیدیم و هرچقدر به این دوستمان اشاره کردیم چون چشمانش را هم بسته بود اصلاً توجه نکرد و ترکش خورد که بعدش به ما کلی جر و بحث کرد که چرا به من نگفتید و ما هم گفتیم که تو حال معنوی بودی و هرچه ما اشاره کردیم اصلاً توجه نکردی».

او با اشاره به خاطره دیگرش از جنگ، می‌گوید: «در شب عملیات والفجر 8 مجروم شدم و یکی از شاگردان جلسه قرآنم فردی بود که به من خیلی ارادت داشت و هنگامی که کمی شیمیایی شده بودم بهم گفت که باید بروم عقب (محلی که برای استراحت و استقرار بوده است که دارای بیمارستان است و عقب‌تر از خط مقدم است) که ما را سوار ماشینی کرد که من را به عقب برود که با روشن شدن ماشین و حرکت آن، دشمنان خمپاره فرستادند و ماشین چپ شد و ما با همکاری سایر دوستان به عقب رفتیم».

از وی خواستم تا درباره دیگر سفرهای خارجی‌اش بازهم برایمان، بگوید: «از سوی کمیته اعزام قاریان به حج تمتع از سوی سازمان دارالقرآن الکریم به 10تا 12 کشور چون چین، فلیپین، یونان و .. به مدت یک ماه و در ایام ماه مبارک رمضان به منظور تلاوت قرآن اعزام شدم».

توپچی که تا کنون دو بار یکی در سال 70 و دیگری در سال دیگر دعوت به سفر حج شده است، می‌گوید: «به دلیل اینکه هر دوبار برخورد می‌کرد با آن اردوها شبانه‌روزی و به منظور تربیت مربی قرآن به شهید باهنر نتوانستم بروم چون در این اردوها برای اجرا می‌رفتیم».

او همچنان جلسات قرآنش را روزهای یکشنبه قبل از اذان مغرب در منزلش با حضور شاگردانش برگزار می‌کند و پس از اتمام کلاس نماز جماعت مغرب و عشا اقامه می‌شود.

گزارش تصویری را اینجا ببینید!

سمیرا باباجهد انصاری

انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۲
غیر قابل انتشار: ۰
تاج الدینی کرمانشاهی
|
Germany
|
۱۳۹۷/۰۳/۰۹ - ۱۱:۳۲
0
2
حاج اکبر که اون سال ها در قم ما اکبر آقا صداش میکردیم واقعا هم آقا بود و هم استاد اخلاق و هم از تلاوت قرانش لذت می بردیم پهلوان هم که بود ماشالله درود خدا بر او باد و بر یار شهیدش آقارضا سخاوتی که ذکر نامش با اشک در چشمانم همراه است ۹۱۸۳۳۰۰۸۹۲
captcha