شهیدی که در حین مأموریت‌های پرواز قرآن می‌خواند
کد خبر: 2738840
تاریخ انتشار : ۰۱ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۱
مروری بر زندگی شهید عبدالکریمی؛

شهیدی که در حین مأموریت‌های پرواز قرآن می‌خواند

گروه جهاد و حماسه: شهید خسرو عبدالکریمی از قاریان و مدرسان قرآن کریم و از جمله خلبانان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی بود که انس دائمی وی با قرآن کریم و استمداد از آیات کلام‌الله مجید از ویژگی‌های بارز وی به شمار می‌رفت.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، شهید خسرو عبدالکریمی از جمله شهدای نیروی هوایی ارتش بود. شهیدی که قرآن در زندگی‌اش جنبه اجرایی پیدا کرده بود و همواره با آیات این کتاب آسمانی عجین بود و حتی در عملیات‌هایی که برای انهدام موقعیت‌های دشمن در عراق می‌رفت از این آیات مدد می‌گرفت.
وجیهه باقرین، همسر شهید خسرو عبدالکریمی، قاری، استاد و خلبان جنگنده F14، نحوه آشنایی با شهید را این طور بیان کرد که مادربزرگ شهید در محله آنان زندگی می‌کرد و شهید نیز در نزد مادربزرگش بود. بعد از خواستگاری و توافق خانواده‌ها و سپری شدن مدت شش ماه، عبدالکریمی با همسرش ازدواج کرد.
به گفته وی، صداقت ویژگی بارزی بود که شهید عبدالکریمی داشت. همین موضوع سبب شد که همسرش بپذیرد که با وی ازدواج کند. حجب و حیا نیز از دیگر خصوصیات وی بود. خسرو همچنین از اخلاق حسنه برخوردار بود و گذشت، صبر و خوش‌خلقی فراوان وی سبب شد تا همسرش بتواند با او زندگی خوبی داشته باشد.
همسر وی عنوان کرد: خسرو در اوایل زندگی گاهی آیاتی از قرآن را تلاوت می‌کرد. بیشتر شب‌ها همراه با همسرش قرآن می‌خواند و به هم در خواندن قرآن کمک می‌‌کردند. در عین حال شهید صوت و لحن زیبایی داشت و قرآن را زیر لب زمزمه می‌کرد و این نحوه قرائت قرآن، رنگ و بوی دیگری برای همسرش داشت؛ بر همین اساس بود که همسرش علاقه داشت تا صوت و لحن را بیاموزد. از همین رو همسر شهید نیز در خانه نحوه صحیح تلاوت را آموخت.
باقرین ادامه داد: شهید عادت داشت که قبل از پرواز برای انجام مأموریت حتما آیاتی را از قرآن کریم در خانه می‌خواند؛ دوستانش هم می‌گفتند که آیاتی را قبل از پرواز می‌خواند.

شهید عبدالکریمی

شهید عبدالکریم عامل به قرآن بود
همسر شهید افزود: شهید عبدالکریمی یکی از کسانی بود که عامل به قرآن بود. وقتی قرآن را تلاوت می‌کرد، تنها تلاوت‌کننده نبود، بلکه عمل‌کننده واقعی بود. حتی بخشی از کارهای منزل را انجام می‌داد که همسرش خجالت می‌کشید. حتی وقتی همسرش می‌خواست برای شهید لیوان چای یا آب ببرد، نمی‌گذاشت و می‌گفت ثواب بیشتر این است که من خدمت شما را انجام دهم. در تمام زندگی وی به قرآن عمل می‌کرد و طبق دستورارت قرآن رفتار می‌کرد.
باقرین گفت: مواقعی که جنگ بود، بیشتر ساعاتش را در گردان‌های پروازی و ماموریت‌ها می‌گذراند، ولی به محض اینکه فراغت پیدا می‌کرد، به قرآن پناه می‌برد یا وقتی دوستانش شهید می‌شدند، به قرآن پناهنده می‌شد. طبیعی است که سخت بود شاهد شهادت عده‌ای از دوستانت که شبانه‌روز با هم هستید، باشی. شهید شدن یک نفر از دوستان خیلی سخت بود. ایشان با پناه بردن به قرآن و تلاوت و آرامش یافتن، به گروه پروازی نیز با این کار آرامش می‌داد.
وی همچنین اظهار کرد: ایشان مدرس قرآن بود. زمان جنگ هم کلاس قرآن داشت، ولی شمار کلاس‌هایش کمتر بود. در بندرعباس شهید فرصت بیشتری داشت که کلاس برگزار کند. وی کلاس‌های قرآن را برای رده‌های سنی مختلف از کودکان، نوجوانان، بزرگسالان و... برگزار می‌کرد. وقت فراغتش را برای قرآن می‌گذاشت. یک ساعت در هفته را نیز برای خلبان‌ها پایگاه کلاس قرآن می‌گذاشت. رفتاری با بچه‌ها داشت که عاشق وی بودند. شاگردانش برای اینکه ایشان را ببینند به کلاس ایشان می‌آمدند. جلسات‌شان با بچه‌ها با روی گشاده بود. شاید داستان‌هایی را برای بچه‌ها می‌گفت و هدایایی را با پول خود تهیه می‌کرد و به بچه‌ها می‌داد تا آنها را جذب کند.
همسرش درباره کلاس‌های وی خبر نداشت، بعد از شهادتش متوجه فعالیت‌های شهید شد. همسر شهید بعد از شهادتش بچه‌هایی را که ناشناس بودند، دید. «آنها خیلی ناراحت‌تر از من بودند. دو نفر از شاگردان شهید آمدند و گفتند که چرا داری گریه می‌کنی؟ نگاه کن، روی سینه شهید قرآنی است که ما داریم صدایش را می‌شنویم. شاگردانش از استادان جامعه قرآنی این روزگار هستند».

شهید عبدالکریمی

تلاوت آیاتی از سوره انبیاء بعد از شهادت
همسر شهید تعریف می‌کرد که بعد از شهادتش برایم خیلی سخت بود که از منزل بیرون بیایم. یک شب به خوابم آمد و آیاتی را از سوره انبیا تلاوت کرد و گفت که از فردا صبح به فلان منزل برو، جلسه تلاوت قرآن دارند. صبح آن روز دوستم به دیدنم آمد که جایی کلاس قرآن است و اصرار کرد که برویم. در آن جلسه همان آیاتی که خسرو در شب گذشته برایم تلاوت کرد، به من واگذار شد تا قرائت کنم. شب به خوابم آمد که چرا کلاس‌ها را زمین گذاشتی. من تا آن زمان تدریس نمی‌کردم، گفت که کلاس‌های من را گذاشتی زمین. گفت برو دنبال کلاس‌ها و فهمیدم که می‌خواهد که کلاس‌های قرآن را تشکیل بدهم و شروع کردم به برگزاری کلاس‌های روخوانی و روان‌خوانی قرآن که دوره آن را پیش همسرم گذرانده بودم. صوت و لحن را هم پیش یکی از اساتید گذرانده بودم. حضور شهید را در کلاس‌ها هنوز هم احساس می‌کنم.
به گفته همسر شهید عبدالکریمی، یکی دو ماه از شهادت ایشان گذشته بود و مراسمی برایش گرفته بودند؛ وقتی به خانه برگشتم، دیدم منزل مورد دستبرد قرار گرفته است. من به شهید شکایت کردم و ناراحت بودم و گفتم دیدی چه بلایی سرم آمد. ایشان به خوابم آمد و سه نفر را نام برد. صبح بلند شدم و خواستم بازگو کنم، گفتم شاید اشتباه می‌کنم. شب بعد دوباره به خوابم آمد و دوباره گفت برو اسامی را که گفتم بگو که دزد اینها هستند. من به دوست‌شان که جانشین عقیدتی ارتش بود، خواب را گفتنم. ایشان پیگیری کردند و جوان‌ها را خواسته بودند و دیده بودند سارقان سه نفری بودند که شهید نام برده بود. حتی کسی را که مال را خریده بود شهید اسم برده بود.
وی هچنین یادآور شد: بار دیگر هم خواب دیدم که شهید از دو خلبان یاد کرد و گفت که آنها پیش ما آمدند؛ گفتم نه آنها زنده هستند. فردای آن روز بود که آن دو خلبان به شهادت رسیدند.

از تلاوت قرآن لذت می‌برد
مجید زکی‌لو، قاری بین‌المللی قرآن کریم و یکی از دوستان شهید از ویژگی‌های بارز و بسیار ارزنده شهید یاد کرد. شهید بسیار خنده‌رو و بشاش بود. همیشه با روی باز و گشاده با انسان برخورد می‌کرد. بسیار بذله‌گو بود و سعی در شاد کردن اطرافیان داشت. یک شب وی دوستانش در پایگاه هوایی بندرعباس را به منزل دعوت کرد. بعد از بیرون آمدن، سوار پیکان وی شدیم. دو ماشین بودیم. سرعت می‌گرفت و ناگهان پشت درختچه‌ها پنهان می‌شد که دوستان به دنبالش بگردند.
به گفته وی، مهمان‌نوازی ویژگی دیگر ایشان بود. ممکن نبود که دوستانش به بندرعباس بروند و ایشان ما را به منزل دعوت نکند. از دیگر ویژگی‌های ارزنده شهید این بود که عاشق قرآن بود. وی برای قرآن سر از پا نمی شناخت. ما را قسم می‌داد که هر وقت به شهر بندرعباس می‌آیید، حتما یک جلسه تلاوت در پایگاه داشته باشید. برای قرآن هر کاری که حس می کرد خوب است انجام می‌داد. با خلبان‌ها هم حشر و نشر داشت و از ما دعوت می‌کرد که برویم و قرآن بخوانیم تا لذت ببرند.
زکی‌لو عنوان کرد: دوستان وی در پایگاه هوایی می‌گفتند که هر وقت برای ماموریت می‌رفت، قرآن می‌خواند. فرمانده پایگاه عنوان می‌کرد که هر وقت می‌خواستیم خطرناک‌ترین عملیات‌ها را به خلبان‌ها بدهیم، وی یکی از کسانی بود که هیچ وقت کار را زمین نمی‌گذاشت. وقتی می‌گفتیم که موارد خطرناک داریم، با روی باز می‌پذیرفت. عاشق بود که برای قرآن و انقلاب و کشور عزیزمان خدمت کند.
وی افزود: دوستانی که در برج مراقبت بودند، می‌گفتند که وقتی خسرو از پایگاه پرواز می‌کرد و می‎رفت که مأموریت انجام دهد، پشت بی‌سیم صدای تلاوت ایشان را شنود می‌کردیم. قرآن تلاوت می‌کرد و پرواز می‌کرد و مأموریت را انجام می‌داد و بعد از برگشتن باز هم داشت قرآن می‌خواند. این شهید خلبان، قاری قرآن بود که با قرآن زندگی می‌کرد.

جایزه‌ای که پس از شهادت اهدا شد
به گفته زکی‌لو، ایشان در اواخر زندگی‌اش به سبک استاد شحات محمد انور تلاوت می‎کرد. گاهی هم که به بندر می‌رفتیم، وقتی از ایشان در تلاوت ایراد می‌گرفتیم، خوشحال می‌شد و می‌گفت با این کار من بهتر قرآن تلاوت می‌کنم.
این قاری بین‌المللی عنوان کرد: چند روز قبل از شهادتش بود که آخرین تلاوت رسمی خود را انجام داد. وی در رقابت قرآن میان جانبازان استان هرمزگان شرکت کرد. نقل می‌کردند که در آن مسابقه شرکت کرد و از همه هم بهتر تلاوت می‌کرد. داورانی که در آن مسابقه قضاوت می‌کردند، رأی دادند که خسرو نفر اول می‌شود. جایزه یک سکه تمام بهار آزادی بود. من به یاد ندارم که قاری اول بشود و مثل خسرو رفتار کند. ایشان بلند می‌شود و به داوران اعتراض می‌کند که من خواهش می‌کنم دوباره نمرات را جمع بزنید؛ من اول نمی‌شوم و فرد دیگری را نشان می‌دهد و می‌گوید ایشان اول می‌شود. ایشان بهتر از من قرآن خواند. با این حال به ایشان تحمیل می‌شود که اول است. وی رفتار ایثارگرانه‎ای داشت و نمود این آیه قرآن بود که «یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه»؛ کسانی که از خودشان می‌گذرند، در حالی این که موهبت مخصوص آنهاست.
زکی‌لو اظهار کرد: قرار بود جایزه وی را در نماز جمعه به وی بدهند، اعلام کردند که مسابقات میان قاریان جانباز انجام شده است و نفر اول را دعوت می‌کنند که بیاید جایزه را از امام جمعه بگیرد؛ وقتی اسمش را قرائت کردند، ایشان دیگر در این دنیا نبود. رفتارش منحصر به فرد بود و نشان می‌داد که مال این دنیا نیست و خداوند وی را خریده بود.

شهید عبدالکریمی

تهدید منافقین و جواب شهید عبدالکریمی
وی گفت: این شهید طی سانحه‌ای که هواپیمایش مورد اصابت قرار می‌گیرد، در منطقه روی کوه‌های غرب کشور ناچار می‌شود که هواپیما را ترک کند؛ چون در حال سقوط بود. وی از ماموریت برگشته بود. ایشان ناچار باید اجکت می‌کرد. وقتی بیرون می‌پرد، روی کوه فرود می‎آید و آسیب جدی می‌بیند و دو تا دستش می‌شکند و از ناحیه لگن خاصره دچار شکستکی می‌شود و برای مداوا هم ایشان را به آلمان اعزام می‌کنند. شهید نقل می‌کرد که در بیمارستان آلمان، منافقین به سراغش آمدند که از نظام جمهوری اسلامی و امام بد بگو و ابراز برائت و انزجار کن؛ ما شما را به آمریکا می‌بریم و امکانات در اختیار شما می‌گذاریم. آنان با این حرف‌ها می‌خواستند که ایشان را تطمیع کنند تا از نظام جمهوری اسلامی دل بکند و به سمت منافقین و آمریکا برود. به آنها می‌گوید بروید دنبال  کارتان. من مترصد این هستم که بهبودی پیدا کنم و برگردم و به کشور جمهوری اسلامی، قرآن و اهل بیت و و مردم کشورم خدمت و از آنها دفاع کنم.
زکی‌لو یادآور شد: خسرو بعد از آن که بهبودی نسبی یافت، به ایران برگشت و علیرغم اینکه از سوی نیروی هوایی به ایشان می‌گویند که دیگر نمی‌خواهد پرواز کنید، حقوق کامل هم می‌دهیم، ایشان می‌گوید که غیرتم قبول نمی‌کند که در منزل باشم و کشورم زیر آتش دشمن باشد. خودش داوطلبانه برای ماموریتی پرواز می‌کند تا اینکه در یکی از پروازها به شهادت می‌رسد.
وی تأکید کرد: شهید عبدالکریمی همیشه تواضع به خرج می‌داد و خود را از همه کمتر می‌دانست؛ در حالی که بیشتر از دیگران بود. در همان نماز جمعه وقتی اعلام کردند که شهید شده است، از جزءهای قرآن که شصت پاره می‌نامند، بین حاضران توزیع کردند؛ شب قبل از نماز جمعه که خانه ایشان رفتیم، من قرآن را باز کردم که برای تسلی خانواده بخوانم؛ آیه 37 و 38 سوره نور آمد که «رجال لا تلهیهم لا تجارة ...؛ مردانی هستند از مؤمنین، که هرگز تجارت و زندگی و معاش آنها موجب نمی‌شود که از یاد خدا غافل شوند. نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند».

رفتارش مزیّن به اخلاق قرآنی بود
سرتیپ دوم خلبان محمود انصاری از دوستان و همرزمان شهید نیز از جلسات قرآنی یاد کرد که شهید به عنوان قاری و مدرس در پایگاه هوایی بندرعباس برگزار می‌کرد. این شهید از بطن مردم و اهل جنوب شهر تهران بود و از قبل از انقلاب هم تلاوت قرآن داشت؛ فردی بسیار شوخ بود. بسیار با روحیه بود در دوران دفاع مقدس که شهدای زیادی تقدیم کردیم. همه دوست داشتند با ایشان معاشرت داشته باشند، به ویژه در زمینه دوستی و انجام ماموریت و کارهای اداری؛ مشخص بود که معلم قرآن است، چون رفتارش به اخلاق قرآنی مزین بود.
به گفته انصاری، تواضع و فروتنی و اخلاق خوبی داشت. در مصرف کردن وسائل اداری و غذا خوردن بسیار مراعات می‌کرد و اخلاقش نمونه بود. به خاطر اخلاق خوشی که داشت پیش دیگران نمونه بود.
وی همچنین اظهار کرد: یکی از دوستانش که همسفر شهید در خانه خدا بود، می‌گفت که در آن سفر حالت عجیبی داشت و بسیار تضرع داشت و در پیشگاه خداوند التجاء می‌کرد و توسل داشت و اشک می‌ریخت. با اینکه اخلاق بسیار خوبی داشت و معلم قرآن بود. می‌پرسیدیم، چرا این طوری؟ می‌گفت شاید دیگر این فرصت پیش نیاید و باید بهترین بهره را از این سفر گرفت. بعد از مدت کوتاهی از آن سفر، وی به شهادت رسید.

انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
مجیدی
|
-
|
۱۳۹۳/۱۱/۰۵ - ۱۴:۰۰
0
0
گزارش بسیار جالب و آموزنده ای بود ، ای کاش همه ی قاریان ما امثال شهید حاج خسرو عبدالکریمی را اسوه ی خود قرار بدهند.برای شادی روح بلندش فاتحه مع الصلوات صلوات صلوات ...
م
|
-
|
۱۳۹۳/۱۱/۰۵ - ۱۴:۰۶
0
0
روحش شاد
که شجاعانه با مدد از آیات الهی بر دشمنان می‌تازید
ان شاء الله خدا مرگ ما رو هم شهادت در راهش قرار بده
captcha