حجتالاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم طی یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است، نوشت: اینکه بعد از این جنگ جهانی ترکیبی، پیچیده و خسارتبار غرب علیه جمهوری اسلامی، بخش عمدهای از نیروهای فکری و نخبگانی ما که در دانشگاهها و مراکز پژوهشی مشغول فعالیتاند، به همان سبک و سیره پیشین خود عمل کنند و همان راههای پیشین را بروند، پذیرفته نیست.
12 تهدید و فرصتی را که این جنگ اخیر برای آموزش عالی کشور داشت، به اختصار بیان میکنم:
۱- معلوم شد، علوم اجتماعی غربی، در «توصیف» و «تبیین» و «تفسیر» واقعیتهای اجتماعی ایران اسلامی، ناکارآمد و ناتوان است. تداومِ تعلیم و تعلم آنها به شکل موجود، در خوشبینانهترین حالت، هدر دادن سرمایهها بوده و نتیجه آن پرورش نیروهایی بیکفایت و بیفایده برای جامعه ایرانی است.
۲- در مقابل، معلوم شد که علوم انسانی ـ اسلامی در توصیف، تبیین و تفسیر واقعیتهای اجتماعی ایران اسلامی بسیار کارآمد و دقیق هستند. دیدیم که تحلیلها و توصیفهای مدافعان علوم انسانی ـ اسلامی از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی مردم ایران، درست و مطابق با واقع بوده است.
۳- معلوم شد که نگاه طیفهایی از تصمیمسازان و تصمیمگیران جمهوری اسلامی به غرب و فرهنگ و سیاست غرب، نگاهی سطحی و سادهلوحانه بوده است! معلوم شد اینان، که شوربختانه برخی از آنان فارغ التحصیلان دانشگاههای خود ما هستند، فهم درستی از انسانشناسی و فلسفه سیاسی و اجتماعی لیبرالی نداشته و ندارند! و همین برداشت سادهلوحانه خود را نیز به دانشجویان منتقل کرده و میکنند.
۴- پارهای از کمبودهای فناورانه ما در مقایسه با قدرتهای بزرگ معلوم شد: ما باید فناوری آشکارسازی اف۳۵ و سرنگونی اف۱۶ را تولید کنیم. باید فناوری مواجهه با پهبادهای تهاجمی و ریزپرندههای تخریبگر را کسب کنیم. اسلحههای جدیدی برای سرنگونی پهبادها باید تولید کنیم. در حوزه استتار تجهیزات نظامی باید به راههای ابتکاری بیاندیشیم. در جنگ سایبری باید فناوریهای بومی تولید کنیم. دائماً باید درباره نقاط ضعف جنگافزارهای دشمنان مطالعه کنیم. درباره رادارگریزی موشکها و پهبادهای تهاجمی خود و افزایش قدرت تخریبی آنها باید بیشتر کار کنیم. درباره پرتابگرها باید به راههای نو بیاندیشیم و دهها و صدها موضوع دیگری که در تعامل دانشگاهها با بخشهای دفاعی و نظامی کشور باید معلوم شود و دانشگاهها باید وظیفه و رسالت خود را در تأمین نیازهای نیروهای مسلح انجام دهند.
۵- در حوزه فناوریهای فرهنگی و اجتماعی، لازم است اقداماتی جدی متناسب با «نظریه مقاومت» انجام گیرد. فراموش نکنیم که ما شرافت و عزت و سربلندی خود را در این جنگ مدیون عمل به این نظریه هستیم.
۶- در رشتههای علوم انسانی، لازم است دورهها و سرفصلها و رشتههایی در موضوعات مطالعات مقاومت، الهیات مقاومت، اقتصاد مقاومت، فرهنگ مقاومت، اخلاق مقاومت، فقه مقاومت و امثال آن تدوین کنیم. در حالی که مع الاسف در هیچ دانشگاهی حتی یک واحد درسی در این خصوص وجود ندارد!
۷- معیارهای ارزیابی و ترفیع و ارتقا در دانشگاهها باید تغییر کند؛ محور و معیار اصلی باید «تولید علم فناورانه» و همچنین «تولید فناوریهای نرم و سخت» باشد. و نه صرفاً تولید مقاله، آن هم به زبانهای بیگانه.
۸- معیارهای رتبهبندی دانشگاهها باید متحول شود. معیارهایی مثل میزان فضای سبز و وسعت جغرافیایی و کمّیّت دانشجویان و اعضای هیئت علمی باید از میان برداشته شود. معیارها همگی باید بر اساس توانمندیها و فعالیتها در جهت تأمین نیازهای علمی و عملی و دفاعی و امنیتی و تقویت اقتدار و قدرت جمهوری اسلامی باشد.
۹- پارساها باید «تقاضامحور» یا «نیازمحور» باشند. یک دانشجوی ارشد، تقریباً 20 سال، به رایگان، از امکانات آموزشی این کشور استفاده کرده است؛ انتظار آن است که پایاننامه او نیازی از نیازهای جامعه را برطرف نماید. صرف تدوین پایاننامهای که چند مقاله JCR یا ISI از دل آن درآید و تأثیری در پیشرفت واقعی کشور نداشته باشد، پذیرفته نیست.
۱۰- دولت و مجلس و شهرداریها باید با مطالبهگری و تعامل خود، دانشگاهها را ملزم کنند که کشور را مجهز به فناوریهای پیشرفته در همه عرصههای زیست انسان انقلابی کنند.
۱۱- دانشگاهها باید فهمی عمیق از چرایی تقابل تمدن لیبرال دموکراسی با انقلاب اسلامی داشته باشند و دشمنشناسی دانشجویان و به تبع آنها عامه مردمان را عمیقتر کنند. نباید به غربزدگان مجدداً فرصت بزک کردن غرب و فریبدادن افکار عمومی داده شود.
۱۲- دانشگاهها باید بتوانند در مواقع نیاز ظرفیتهای بینالمللی در جامعه نخبگانی دنیا را پای کار دفاع از جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت بیاورند. متأسفانه تعاملات بیشتر اعضای هیئت علمی ما با دانشگاههای غیر ایرانی، صرفاً در حد چاپ مقالات مشترک خلاصه شده است.