حجتالاسلام والمسلمین احمدحسین شریفی، رئیس دانشگاه قم در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است، نوشت: بنیامیه تهدیدی وجودی برای اسلام بود، آنان بسیار زیرکانه و هوشمندانه در کنار جنگ سخت و برخورد خشونتآمیز با اهل بیت(ع) و پیروان آنان، جنگی نرم و شناختی نیز علیه معارف و ارزشهای اسلامی شکل داده بودند.
با استخدام عالمانی دنیاپرست و زبون در دستگاه خود، یک سامانه پرقدرتِ تحریف و جعل تأسیس کرده بودند؛ سامانهای که با راهبرد حدیث علیه حدیث و سنت علیه سنت و با استخدام عدهای از عالمان یهودیِ به ظاهر مسلمان، با ساخت حدیث و جعل سنتهایی دروغین به نام پیامبر(ص)، علیه سنت راستین اقدام میکردند.
بیشتر بخوانید:
طبیعتاً بنیامیه هرگز با ظواهر اسلامی و اَعمال فردی اسلامی و حتی حقوق مالی اسلامی مثل پرداخت زکات و امثال آن نه تنها مخالفتی نداشتند؛ بلکه موافق و مروج آنها هم بودند.
آنها در اخذ زکوات و مالیاتهای اسلامی جدی بودند زیرا از قِبَل آنها پایههای اقتصادی دستگاه خود را تقویت میکردند و بدین ترتیب با پشتوانه مالی بیشتر و قویتری میتوانستند اهداف خود را دنبال کنند.
همچنین مروج و مدافع نماز و روزه و حج هم بودند و چنین کارهایی را پوششی برای انحراف افکار عمومی از برنامههای اسلامستیزانه خود میدانستند.
به عنوان مثال، امیرمؤمنان(ع) در خطبه کوتاهی، بسیار قاطع و محکم، شرط لازم شناخت راه رشد و عهد و پیمان الهی را شناخت راه غیّ و شناخت ناقضان عهد و پیمان الهی میداند و میفرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَن تَعرِفُوا الرُّشدَ حَتّى تَعرِفُوا الَّذی تَرَکَهُ و لَنْ تَأخُذُوا بِمیثاقِ الکِتابِ حَتّى تَعرِفُوا الَّذی نَقَضَهُ ...؛ (نهج، خ۱۴۷) بدانید که شما هرگز راه رستگارى را نخواهید شناخت، مگر آنکه رهاکننده این راه را هم بشناسید؛ و هرگز به پیمان قرآن وفا نمیکنید، مگر آنکه شکنندگان این پیمان را هم بشناسید.».
اما بنیامیه بسیار زیرکانه برای آنکه مردم را از حقیقت اسلام دور کنند و برای آنکه زمینههای رشد و تعالی آنان را خشک کنند، فقط خوبیها را تعلیم میدادند، فقط اجازه آموزش ایمان را میدادند و اجازه آموزش بدیها و شرک و مظاهر شرک و بتپرستی را نمیدادند.
توضیح آنکه بنیامیه نه تنها با ترویج ایمان مخالفتی نداشتند بلکه خود نیز در گفتار و کردار، مروج رفتارهای مؤمنانه بودند اما هوشمندانه اجازه آموزش شرک و دشمنشناسی و بتپرستی را نمیدادند، نوعی اسلام رحمانی را ترویج میدادند.
امام صادق(ع) در این باره میفرمود: «إنَّ بَنی اُمَیَّةَ أطلَقُوا لِلنّاسِ تَعلیمَ الإیمانِ و لَم یُطلِقُوا تَعلیمَ الشِّرکِ؛ لِکَی إذا حَمَلُوهُم علَیهِ لَم یَعرِفُوهُ؛ بنىامیّه آموختن ایمان را براى مردم آزاد گذاشتند، اما اجازه شرکشناسى را نمیدادند؛ برای آنکه اگر آنان را به شرک بکشانند، مردم متوجّه نشوند.»
نتیجه این کار آن بود که راحتتر میتوانستند هر باور و رفتار دلخواهی را به نام ایمان و دین به مردم قالب کنند و مردم متوجه نشوند که آن رفتار از مصادیق شرک و دشمنی با خدا است زیرا اساساً فهم درستی از شرک نداشتند.
در واقع با این کار موجب میشدند که مردم فهم درستی از ایمان هم پیدا نکنند. نتوانند راه رشد را بیابند. نتوانند به خواستههای الهی عمل کنند و نتوانند به میثاق الهی چنگ بزنند.
در این میان، یکی از مهمترین اقدامات امام سجاد(ع) این بود که اسلام را آنگونه که هست، آموزش میداد. آن حضرت در کنار تبیین هنرمندانه سنت و سیره پیامبر اکرم (ص) در قالب دعا و مناجات و رساله الحقوق و توصیه و موعظههایی که برای عامه مردم یا شیعیان داشتند، در بسیاری از سخنان و توصیهها و تعالیمشان، برائت از کفر و شرک و تبری از بدیها و دوری از رذایل را نیز به طور ویژه مورد توجه قرار داده بودند.
آن حضرت گاهی برخی از شاگردان شجاع و نترس خود را به میان مردم میفرستاد تا حقایق ایمانی و برائت از دشمنان خدا را به صورتی شفاف و با صدایی بلند تبیین کنند.
به عنوان نمونه، یحیی بنامالطویل، یکی از مریدان و یاران خاص امام سجاد(ع) که از او به عنوان «باب» امام سجاد(ع) یاد میشد، با تشویق او به روشنگری در میان مردم میپرداخت و آرام آرام بذر بیداری در میان مردم را میکاشت؛ و به صورتی نرم و ظریف نقشههای نرم بنیامیه علیه اسلام را نقش برآب میکرد.
انتهای پیام