کد خبر: 4283685
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۷
یادداشت

رویکرد حکمی و متعالی ملاصدرا در تفسیر قرآن

رئیس پژوهشگاه مطالعات اسلامی جامعه الزهرا(س) گفت: رویکرد ملاصدرا به تفسیر آیات رویکردی حکمی و متعالی است و متعالی بودن از لوازم حکمی بودن این رویکرد است، چنانکه روش او حکمت متعالیه است.

زهره شریعت ناصری، رئیس پژوهشگاه مطالعات اسلامی جامعه الزهرا(س)زهره شریعت ناصری، رئیس پژوهشگاه مطالعات اسلامی جامعه الزهرا(س) در یادداشتی که به‌مناسبت یکم خردادماه سالروز بزرگداشت صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به ملاصدرا و صدرالمتألهین، در اختیار ایکنای قم قرار داده است، نوشت: صدرالدین شیرازی (متوفی ۱۰۵۰ ه. ق و ۱۶۴۰ م) فیلسوف شیعی قرن یازدهم قمری، مفسری است که در تفسیر قرآن روش منحصر و نوآورانه‌ای دارد و با روش‌های رایج پیش از خود به عملیات تفسیری نمی‌پردازد؛ تلفیق سه‌گانه عقل(برهان)، نقل(قرآن و روایت) و کشف (عرفان) از ویژگی‌های تفسیری اوست و در روش تفسیری صدرالمتألهین شیرازی علاوه‌بر اهمیت توجه به ظواهر قرآن، تحلیل باطنی مفاهیم اهمیت دارد و برهه‌های مختلفی در روش تفسیری او وجود دارد که در نوع تفسیر کلی او مؤثر می‌افتد.

در مقطع جوانی تکیه او در تفسیر بر مباحث عرفانی صوفیه و احادیث بوده و مباحث ظاهری الفاظ برای او اهمیت چندانی نداشته است اما زمانی که به تفسیر جامع و کامل از قرآن همت می‌کند روش مرسوم مفسران را الگوی خود قرار می‌دهد، هم به مباحث الفاظ توجه می‌کند و همچون سایر مفسران ابتدا بحث لفظ و لغت را پیش می‌کشد و بدون اعتنا به مباحثی که بین مفسران و متکلمان هم عصر خود یا پیش از او وجود داشته براساس مکتب و مشرب فکری و مکاشفات شخصی‌اش معنای عرفانی و قرآنی آن را شرح می‌دهد.

شیوه ملاصدرا در تفسیر قرآن

عبور از ظواهر و ادراک حقیقت و باطن(تفهیم باطنی) مهم‌ترین شیوه تفسیری اوست، ملاصدرا در معنایابی از آیات قرآن مراتب نزول را در نظر می‌گیرد و متناسب با آن معتقد می‌شود وحی یا کلام الهی، مستقیم به عالم ماده نازل نمی‌شود، بلکه نزول، پله به پله مراحل عقلی، مثالی و مادی را پشت سر می‌گذارد و نفس پیامبر(ص) از مرحله ماده و مثال می‌گذرد و در مرحله عقول، وحی را دریافت می‌کند، سپس به زبان قابل فهم مردم درآمده و به عالم ماده نازل می‌شود.

با این مبنا، ملاصدرا معتقد است برای درک مفاهیم قرآنی لازم است از الفاظ عبور کنیم و به مفاهیم پشت پرده آن از عوالم مافوق، دست یابیم، این نوع نگاه به عبارات قرآن همان تأویل است و تمام کوشش صدرالدین شیرازی در تفسیر قرآن عبور از ظاهر و ورود به لایه‌های باطنی در عین حفظ ظواهر آیات است؛ او با بهره‌گیری از مکتب فلسفی‌اش (حکمت متعالیه) تفسیر را به سویی می‌برد که حکایت از رویکرد اصیل او دارد؛ حکمت متعالیه تلفیق و ترکیبی است از عرفان، حکمت، فلسفه و کلام با رویکردی شیعی همچنین، تفسیر او از آیات نیز حاصل نقطه تلاقی چهار سنت تفسیری پیش از اوست: تفسیر عرفانی، شیعی، کلامی و فلسفی.

نقل صریح و کشف تام؛ دو منبع اساسی ملاصدرا در تفسیر قرآن

ملاصدرا فیلسوفی عقل‌گراست اما وقتی پای در تفسیر قرآن می‌گذارد عقل را برای تفسیر کافی نمی‌داند و تزکیه نفس را برای دریافت معانی باطنی ضروری می‌داند، دو منبع اساسی ملاصدرا در تفسیر قرآن، نقل صریح و کشف تام است، به عقیده او کسی که فقط در الفاظ قرآن و نکات ادبی آن فرو می‌رود از مقاصد اصلی آیات همچون معارف الهی و اسرار مبدأ و معاد باز می‌ماند.

اساساً رویکرد ملاصدرا به تفسیر آیات رویکردی حکمی و متعالی است و متعالی بودن از لوازم حکمی بودن این رویکرد است، چنانکه روش او حکمت متعالیه است، تفسیر او نیز حکمی و متعالی است از آن جهت که بین عناصر روشی او (فلسفه، کلام، عرفان، قرآن و حدیث) هماهنگی وجود دارد و این هماهنگی موجب شد تفسیر ظاهری صرف از آیات، به تفسیری حکمی مبدل شود؛ بهره‌گیری از قرآن و روایت ارکان اصلی تعالی حکمت صدرایی است و سعی او انطباق بین عقل و وحی است، از همین رو رویکرد او را می‌توان فراتر از فلسفه و عرفان نامید.

تفسیر قرآن براساس حکمت متعالیه

۱. تفسیر قرآن بر اساس «اصالت وجود»: ملاصدرا در حکمت متعالیه، وجود را اصیل می‌داند و ماهیت را اعتباری. این اصل در تفسیر او از آیات مربوط به توحید و صفات الهی نمود دارد. او در تفسیر آیه «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِنُ» (سوره حدید/ آیه۳)، خداوند را به‌عنوان وجود محض تفسیر می‌کند که همه مراتب هستی تجلی او هستند یا در تفسیر آیه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» (سوره نور/ آیه۳۵)، «نور» را به معنای وجود حقیقی می‌داند که منشأ همه چیز است.

او حتی برای بیان معنی چراغ و مشکات با بیان نسبت بین نور و چراغ می‌گوید ذات بسیط الهی در آیه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» دارای دو حیثیت و الهیت است همانطور به یک اعتبار وجود و به یک اعتبار اسم است؛ چراغ، مثالی است برای اسم الله و نور آن مَثَل برای هویت احدی است.

۲. کاربرد «تشکیک وجود» در تفسیر مراتب هستی: به عقیده ملاصدرا وجود مراتب تشکیکی دارد (از ضعیف تا قوی) و این اصل را در تفسیر آیات خلقت، معاد و فرشتگان به کار می‌برد، از همین رو «عرش خدا» را نه یک مکان فیزیکی، بلکه بالاترین مرتبه وجودی (عالم عقل) می‌داند؛ او ملائکه را به‌عنوان موجودات عقلی تفسیر می‌کند که تجلی‌های مختلف وجودند.

کاربرد نظریه تحول ذاتی در تفسیر آیات توسط ملاصدرا

۳. تفسیر پویا از قرآن با «حرکت جوهری»: از آنجا که ملاصدرا معتقد است همه موجودات در حال تحول ذاتی هستند، این نظریه را در تفسیر آیات مربوط به تغییر جهان، معاد و تکامل انسان به کار می‌گیرد؛ به عنوان مثال آیه «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» (سوره الرحمن/ آیه ۲۹) را اشاره به تغییر دائمی عالم بر اساس حرکت جوهری می‌داند، بر همین اساس معاد جسمانی را نه بازگشت به بدن مادی، بلکه تحقق بدن مثالی در عالم برزخ تفسیر می‌کند.

۴. وحدت وجود و تفسیر عرفانی آیات: ملاصدرا تحت تأثیر ابن عربی، جهان را تجلی اسماء و صفات الهی می‌داند و این دیدگاه را در تفسیر آیات مربوط به خلقت و رابطه خدا با جهان استفاده می‌کند؛ در تفسیر آیه «وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» (سوره بقره/ آیه۱۸۶)، قرب الهی را به‌معنای حضور وجود حق در تمام مراتب هستی تفسیر می‌کند و آفرینش آسمان‌ها و زمین در شش روز را نه به زمان مادی، بلکه به مراحل ظهور وجود (از عقل تا طبیعت) تأویل می‌کند.

۵. تلفیق عقل و نقل در تفسیر: ملاصدرا برخلاف برخی مفسران ظاهری، معتقد است عقل برهانی و نقل معتبر باید هماهنگ باشند، مثلاً در مسئله حدوث عالم، با ترکیب برهان فلسفی و آیات قرآن، نظریه حدوث دهری (آفرینش در زمان ولی با مبدأ وجودی) را ارائه می‌دهد یا در تفسیر معجزات پیامبران، آنها را هم امور خارق‌العاده و هم نشانه‌های حکمت الهی می‌داند.

تأویلات قرآنی ملاصدرا ذوقی نیست 

۶. تأویل باطنی با پشتوانه فلسفی: ملاصدرا مانند عرفا به باطن قرآن معتقد است اما تأویلات او صرفاً ذوقی نیست، بلکه بر مبانی فلسفی استوار است، مثلاً داستان آدم و حوا را نه فقط روایتی تاریخی بلکه نماد سفر نفس از عالم ملکوت به دنیای مادی می‌داند یا بهشت و جهنم را علاوه‌بر معنای ظاهری، به حالات روحانی انسان نیز تأویل می‌کند.

۷. تفسیر انسان به عنوان عالم صغیر: ملاصدرا با الهام از آیاتی مانند «وَ فِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِلْمُوقِنِینَ... وَ فِی أَنْفُسِکُمْ» (سوره ذاریات/ آیات ۲۰ و ۲۱)، معتقد است انسان آینه تمام‌نمای هستی است و او حتی اعضای بدن انسان را متناظر با عوالم وجود (معدن، نبات، حیوان، عقل) می‌داند یا روح انسان را نمونه‌ای از روح کلی عالم تفسیر می‌کند.

مباحث هستی‌شناختی در تفسیر ملاصدرا از آیات قرآن، پذیرش سطوح متفاوت معنایی، ایجاد پیوند معنادار میان آیات به ظاهر پراکنده (انسجام معنایی) در تفسیر ملاصدرا نمود فراوان دارد و درباره روش تفسیری او و نظریه‌های ملاصدرا حول تفسیر آیات نیازمند پژوهش‌های بنیادین و اساسی است.

انتهای پیام
captcha