پایبندی به حفظ هویت زنانه، جان تازهای به سبک داستاننویسی زنان در ادبیات ایران بخشید. سیمین دانشور، نخستین زن رماننویس ایرانی، با نگاهی موشکافانه به پیرامون خود، آثاری فاخر آفرید که در آنها زنان، محور اصلی روایت بودند. قلم او نه تنها روایتگر رنجها و آرزوهای زنان بود، بلکه صدایی تازه به دنیای ادبیات ایران بخشید. دانشور در بخشی از رمان ماندگار سووشون، باور عمیق خود را چنین به تصویر میکشد: «کاش دنیا دست زنها بود؛ زنها که زاییدهاند، یعنی خلق کردهاند و قدر مخلوق خودشان را میدانند.»
سیمین دانشور در سال ۱۳۸۶ دچار مشکلات حاد تنفسی شد و در پی آن مدتی در بیمارستان بستری بود. او سرانجام در روز هجدهم اسفند سال ۱۳۹۰ به دنبال مبتلا شدن به بیماری آنفولانزا در سن ۹۰ سالگی در تهران درگذشت و در قطعه ۸۸ هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
برخی از آثار نخستین زن رماننویس ایران عبارتند از: مجموعه داستان آتش خاموش، مجموعه داستان شهری، چون بهشت، مجموعه داستان به کی سلام کنم، مجموعه داستان از پرنده مهاجر بپرس، مجموعه انتخاب، رمان سووشون، رمان جزیره سرگردانی، رمان ساربان سرگردان و رمان کوه سرگردان که هرگز به چاپ نرسید.
به بهانه هشتم اردیبهشتماه سالروز تولد سیمین دانشور، خبرنگار ایکنا از قم با محمدرضا موحدی، دانشیار دانشگاه قم و پژوهشگر در ادبیات معاصر درباره شیوه، مسلک و اندیشه این نویسنده گرانسنگ و آثارش گفتوگویی کرده است که در ادامه از نظر میگذرد.
تا جایی که در منابع معاصر ذکر کردهاند، سیمین دانشور در طلیعه این قرن یعنی سال ۱۳۰۰ پا بر این عرصه خاکی نهاده و تا اواخر این قرن و در سال ۱۳۹۰ رخت از دنیا بربست. یعنی عمری طولانی و پربرکت داشته و از طریق خاطرات و مشاهداتش یک دوره صد ساله معاصر را به زیبایی گزارش داده است. اگرچه پیش از او نیز زنانی، چون بیبی خانم استرآبادی، ملکتاج نجمالسلطنه، بیبی مریم بختیاری و صدیقه دولتآبادی درباره تجدد و احقاق حقوق زنان مطالبی نوشته و فعالیتهایی داشتند، اما به شکل حرفهای و در قالب داستان و رماننویسی، نام دانشور سرآمد دیگر همتایان اوست.
در تاریخ ادبیات مدرن فارسی، سیمین دانشور را میتوان دومین زن رماننویس ایران دانست. پیش از دانشور، بانوی دیگری به نام امینه پاکروان رمانهایی در ایران منتشر کرده بود، اما وی که استاد ادبیات فرانسه در دانشگاه تهران بود همه رمانهایش را به زبان فرانسه مینوشت، بنابراین دانشور را همچنان میتوان نخستین زن رماننویس فارسینگار در ایران دانست.
با توجه به شخصیت نویسنده و تعمدی که دانشور بر حفظ هویت زنانه خود داشت و حتی در توصیف اشیاء و کارکترهای خود، عینک زنانه بر چشم مینهاد، طبیعی است که بیشتر از زنان بگوید و برای آنان بنویسد. پس نباید تعجب کرد که در بیشتر داستانهای دانشور، زنان نقش اصلی را بر عهده دارند. یعنی در ۱۷ داستان او شخصیتهای اصلی زن هستند. هر چند او به دردهای عمیق انسانی توجه دارد و نگاه صرفاً جنسیتی ندارد، اما بهانههای داستانی او عمدتاً زنانند. پس در عین التزامی که به رئالیسم داشت، همواره مایههایی از رمانتیک و بهرهای از تراژدی در آثارش دیده میشود.
از آنجا که زبان و ذهن پیوندی ناگسستنی دارند، هر آنچه از قلم افراد میتراود محصول کارگاه ذهن آنهاست؛ حال اگر ذهنی زنانه قلم بر دست گیرد و هر روایتی را بازگو کند، از فضا و اتمسفر داستان تا گفتوگوها و تشریح جزئیات لحن و ادای شخصیتها با نگاهی زنانه همراه خواهد شد.
استفاده از جملات توصیفی، اطناب و جزئینگری در داستان و توصیفات پی در پی و جنبه قصهگویی داستانهای سیمین دانشور فراوان است. امروزه در نقد زبانشناسانه آثار، استفاده از لایههای واژگانی، لایه نحوی و لایه محتوایی مورد دقت بیشتری قرار میگیرد و از این طریق میتوانند خصوصیات نوشتار زنانه را از سبک مردانه تشخیص دهند. با این رویکرد وقتی به آثار داستانی سیمین دانشور مینگریم، باید برای او حقی ویژه در احیای سبک زنانه در داستان ایرانی قائل بود.
درباره جریانسازی و میزان تأثیرگذاری سیمین دانشور سخن فراوان است، اما همین اندازه میتوان گفت، جلال آل احمد درباره او نوشته: «و زنم سیمین دانشور است که میشناسید. اهل کتاب، قلم و دانشیار رشته زیباییشناسی و صاحب تألیفها و ترجمههای فراوان و در حقیقت نوعی یار و یاور این قلم که اگر او نبود چه بسا خزعبلات که به این قلم در آمده بود. (و مگر درنیامده؟) از ۱۳۲۹ به این ور هیچ کاری به این قلم منتشر نشده است که سیمین نخستین خواننده و نقّادش نباشد.»
آنچه درمورد دیدار سیمین دانشور با امام خمینی(ره) مشهور شده این است که سیمین دانشور در همان اوایل انقلاب به همراه جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران خدمت امام رسیدند. در این دیدار بسیار تحت تأثیر محبت و لطف امام قرار میگیرد. خودش گفت: «وقتی امام را دیدم، تحتتأثیر او قرار گرفتم. آنقدر که این پیرمرد باشکوه، آرام و لطیف بود نمیتوانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم. خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.»
جایی دیگر هم درباره امام خمینی ضمن مصاحبهای گفته بود: «من، حضرت خمینی(ره) رهبر معظم انقلاب مردم ایران را کلمه الحق میدانم. مردی میدانم که با کلام و کتاب به میدان آمده و با چنین سلاحی بر چنان زرادخانه کمنظیری مستولی شده و کاری کرده است کس نکرد. مردی میدانم مظهر تاریخی نو، فضایی نو و اخلاقی نو، مردی که الهامات خود را باور دارد و ایمانش به یقین پیوسته است و احتمالاً دعای نیمهشعبان امام به تعبدش چنین بوده است که این ایمان یقین را به من ارزانی دار، و دعایش مستجاب گشته و چنین است که اینگونه بر خود مسلط و برخوردار از اعتماد به نفس است و چنین مردی بارها و بارها گفته است که مسئول نسل آینده است و آرزویش نظام حکومتی اسلامی و ایرانی که حافظ استقلال و دموکراسی باشد، است.»
گفتوگو از محدثه نعیمیفرد
انتهای پیام