حجتالاسلام والمسلمین امیرعلی حسنلو، استاد حوزه و مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه طی یادداشتی که بهمناسبت سالروز تخریب بقیع در اختیار ایکنای قم قرار داده است، نوشت: بقیع مشهورترین و مقدسترین قبرستان مسلمانان در شهر مدینه است که همواره مورد توجه خاص رسول الله(ص) بود.
بسیاری از صحابه و یاران رسول خدا(ص) در آن دفن شدند، حضرت مرتب به زیارت بقیع میرفتند و تأکید و توصیه به زیارت آن میکردند. روایات زیادی درباره فضیلت قبرستان بقیع نقل شده و این قبرستان همواره مورد توجه و احترام مسلمانان است.
پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) به زیارت مدفونان این قبرستان میرفتند و استحباب زیارت این قبرستان مورد تأکید علمای شیعه قرار گرفته است. از جمله مدفونان در بقیع میتوان به بسیاری از صحابه از جمله اسعد بن زراره خزرجی یکی از انصار و عثمان بن مظعون از مهاجرین اشاره کرد و مهمتر از همه به چهار امام شیعه امام حسن(ع)، امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و برخی همسران و دختران رسول خدا(ص) و عمویش عباس و... و صحابه پیامبر(ص) و نیز شخصیتهای اسلامی و دانشمندان بزرگ از صحابه و تابعین در طول تاریخ اسلام اشاره کرد.
در قرون گذشته بر قبر ائمه(ع) در بقیع و نیز برخی از قبور دیگر در این قبرستان، گنبد و بارگاه ساخته شده بود که این بناها با سلطه وهابیت و خاندان سعود بر عربستان به ویرانه تبدیل شد.
این تخریبها با اعتراضات وسیع مسلمانان و مراجع و علمای شیعه و اهل سنت و برخی از دولتهای اسلامی مواجه شد، اما وهابیتی که از جهالت و تکفیر برخاسته بود در دامن استعمار جنایات تمدنی بسیاری مرتکب شد که نمونهاش تخریب بقیع و عتبات مقدس است.
پدیده تکفیر ریشه در بنیانهای فکری جاهلی دارد که به اندیشههای اسلامی راه یافته و نهادینه شده است؛ پس از نهادینه شدن مورد حمایت قرار گرفته و تبدیل به جریانی شده که بهعنوان قرائتی از دین اسلام و فرقهای درآمده است. بیگمان بسترهای اصلی تکفیر به این آسیب بزرگ بازمیگردد که بین قرآن و عترت فاصله افتاده باشد. آنگاه که صدای «حسبنا کتاب الله» میان صحابه ریشه دواند و خانه وحی مورد بیحرمتی واقع شد و این جریان جوانه زد و به تدریج پردهای ضخیم و خشن بین باب علم نبی انداخت و دیدگاه برخاسته از وحی پیامبر(ص) که از زبان خداوند، مزد رسالت را مودت اهل بیت(ع) قرار داده بود و مصداق اهل بیت(ع) را روشن کرده بود به فراموشی سپرده شد.
اینها زمینه پیدایش تکفیر در طول تاریخ است که بعدها پشتوانه دینی فراگیر نیز یافت. نهادینه شدن تکفیر پس از بنیان فکری در دوره خلافت سه خلیفه نیز علتهای دیگری دارد که به بازبینی آنها در تاریخ باید پرداخت.
اساس آیين وهابيت را دو چيز تشكيل میدهد، نخست نابودی آثار رسالت و اصالتهای باقی مانده از دوران پيامبر(ص) و صحابه و تابعان به گونهای كه چيزی ملموس از آن زمان باقی نماند و همه اين كارها را در پوشش توحيد و مبارزه با شرک انجام میدهند. از اين جهت كليه قبور متعلق به صحابه و عترت پيامبر(ص) و تابعان و علما و شخصيتهای اسلامی را نابود كرده و با خاک يكسان میكنند و اگر از مسلمانان جهان نمیترسيدند، قبر پيامبر(ص) را نيز ويران كرده و بهصورت مصلی در میآوردند.
دوم پايين آوردن مقام و موقعيت الهی بهعنوان اينكه آنان تنها بازگوكنندگان دستورات الهی بودند و رسالت آنها در اين قسمت با مرگ آنان پايان يافته و تفاوت چندانی با امت خود ندارند.
با شکست آل رشیدی، آل سعود در حجاز قدرت گرفتند و نام حجاز را به عربستان تبدیل کردند و پرچمی با نشانه شمشیر بهعنوان نماد مرکز نشر اسلام برای آنان ساختند تا اسلام را دین شمشیر و خشم و خشونت نشان دهند چنانکه گروه تکفیری داعش هم این نشانه را با نام مقدس محمد رسول الله در پرچم خود نماد زده بودند و هر جنایتی را به نام اسلام انجام میدادند و به پروژه اسلامهراسی غرب مهر تأیید میزدند.
سال 1161 هجری قمری در جنگ «البنیه» و «الخریزه» که به کشتن مسلمانان زادگاهش منجر شد و نیز در جنگ «البطین»، 70 نفر از بزرگان اهالی «ثرمدا» را کشتند.
سال 1187 هجری قمری در جنگی که با ریاض داشتند؛ بسیاری از زنان و مردانی که از جنگ به بیابان فرار کرده بودند، بر اثر تشنگی و گرسنگی مردند. در این جنگ چهار هزار نفر کشته شدند. سال بعد در جنگ با مردم منطقه «زلفی» همه مردم آنجا را به خاک و خون کشیدند.
سال 1203 هجری قمری پس از ورود به قریه «الفضول» در شرق «الاحساء» با بستن راهها، حدود ۳۰۰ نفر از مردان قریه را قتلعام کردند. همین کشتار را هم سال بعد در ناحیه «غریمیل» نزدیک «احساء» انجام دادند.
پس از مرگ محمد بن عبدالوهاب پیروان او در سال ۱۲۱۶ هجری قمری با حمله به کربلا و کشتار بسیاری از مسلمانان به غارت اموال و زیورآلات حرم امام حسین(ع) پرداختند.
وهابیان در سال ۱۲۲۰ هجری قمری با محاصره مکه تمامی راههای ورودی را بستند و از ورود آذوقه به مکه جلوگیری کردند، بهگونهای که ساکنان مکه از شدت گرسنگی و کمبود غذا سگها را میخوردند و در اثر همین گرسنگی بسیاری از مسلمانان مردند. سرانجام شریف غالب حاکم مکه مجبور به صلح شد.
ارمغان وهابیت برای مسلمانان کشتار و غارت و خونریزیهای وسیع بود. ویرانگریها و طغیانهای وحشیانه وهابیت و جریان سلفی در دو مرحله به مراکز زیارتی صدمات خسارتبار داشته است.
مسعود بن عبدالعزيز، امير نجد در سال ۱۲۱۸ هجری قمری به همراه لشكريانی وحشی و درندهخوی به مكه هجوم برد، او و همراهانش به پيروی از مسلک وهابيت دست به تخريب و ويرانی گنبدها و آثار دينی قبله مسلمانان زدند.
بسياری از گنبدها و مساجد و آثار مذهبی مكه از جمله گنبد زادگاه پيامبر(ص)، خانه علی(ع) و گنبد مقبره حضرت خديجه(س) را ويران كردند. آن جماعت نادان و وحشی در حال تخريب بناها و قبور طبل مینواختند و رجز میخواندند و به صاحبان قبور و گنبدها دشنام میدادند.
عبدالعزيز بن عبدالرحمان آل سعود كه در كويت پناهنده بود در سال ۱۳۰۹ هجری قمری در نجد قيام و دوباره حكومت اشرار تبار سعودی را برقرار و شهر رياض را تصرف کرد و در سال ۱۳۳۰ هجری قمری اَحْساء و قطيف دو مركز شيعهنشين و نفتخيز را به زير سيطره خود درآورد و سپس به حجاز لشکر كشيد و حسين بن علی شريف مكه را شكست داد و دولت هاشمی را ساقط كرد و مكه را فتح و پايتخت خويش اعلام كرد.
نيروهای سعودی پس از اين فتح مكه و ويرانی بسياری از آثار و ابنيه دينی، قصد مدينه را كردند و ماهها مدينه را در محاصره خود نگه داشتند. در مدت محاصره شهر، اوضاع مدينه به كلی به هم خورد و رعب و وحشت و قحطی و بيماری بر مردم مستولی شد تا سرانجام مقاومت مظلومانه مردم مدينه شكسته شد و نيروهای سعودی در ميان كشتار و ارعاب مردم مغرورانه و بیادبانه وارد شهر شدند؛ تا اينكه روز هشتم شوال ۱۳۴۴ سپاهيان وهابی به دستور امير سعودی عبدالعزيز بن عبدالرحمن چنگ و دندان نشان دادند و جنگافزار خود را آماده كرده و بهسوی بقيع مظلوم حركت كردند.
وهابيون بدانديش ابتدا تمام اموال و اشيای نفيس و ذخيرههای موجود در بقيع را غارت و میان قبيله آل سعود و شيوخ تقسيم كردند.
روز هشتم شوال تلخترين روز شيعيان در قرن چهاردهم هجری بود، چراكه در چنين روزی علاوه بر تخريب قبور هزاران نفر از ياران پيامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) و علمای بزرگ دينی مدفون در بقيع، مرقد و بارگاه مجلل و باشكوه چهار امام معصوم(ع) مظلومانه به دست وهابيون و سعودیها ويران شد. به اين علت شيعيان جهان روز هشتم شوال را روز عزا اعلام کردند.
پیوند وهابیت با انگلیس بهگونهای بود که زمانی که وهابیت میرفت تا در زبالهدان تاریخ به بوته فراموشی سپرده شود، انگلیس بود که برای پیشبرد اهداف شوم خود همانند یک منجی، با اهدای سلطنت به خاندان آل سعود سبب نجات و تقویت وهابیت شد؛ آنگاه که عبدالعزیز بن عبدالرحمان معروف به ابن سعود با کمک دولت انگلستان توانست در شرق حجاز بر آل رشید پیروز شود و حکومت وهابیت را زیر نظر دولت انگلیس آغاز کند. بیتردید اگر کمکهای انگلیس نبود عبدالعزیز هرگز نمیتوانست آل رشیدی را که مورد حمایت امپراتوری عثمانی بود، شکست دهد. سرانجام در سال ۱۹۳۲ میلادی ابن سعود با کمکها و حمایتهای انگلستان با یکپارچه کردن سرزمینهای شبه جزیره، آن را بهصورت ملک شخصی با نام مملکت عربستان سعودی به نام خود ثبت کرد.
حامد الگار از تقویت مالی آل سعود توسط انگلستان اینگونه مینویسد: «با نزدیک شدن جنگ جهانی اول کمکهای مالی دولت بریتانیا بهصورت فرایندهایی به جیب آل سعود سرازیر میشد. این پیوند در زمان جنگ به حد کمال رسید. بریتانیاییها با عبدالعزیز بن سعود(ابن سعود)، امیر وقت سعودی قراردادی را که معمولاً با زیردستانشان منعقد میکنند و به زعم آنها به «قرارداد دوستی و همکاری» شهرت داشت امضا کردند. البته پول مایه اصلی خریدن دوستی و همکاری بود و تا سال 1335/ 1917 امیران سعودی هر ماه پنج هزار پوند میگرفتند که برای مزدور کوچک امپراتوری بریتانیا پول بدی نبود.»
بر همین اساس بود که استعمارگران با استفاده از این گسل و زمینه فکری موجود در جهان اسلام و ممالک اسلامی برای لطمه زدن به تمدن اسلامی استفاده بردند و فرقههایی ساختند که برای اجرای طرحهای استعماری به هر جنایتی دست زدند.
اين اقدام دو پیامد بسيار ناگوار داشت، نخست اینکه آیین اسلام بهصورت يک آیین خشن معرفی شد و هر نوع حركت و تحولی، رنگ شرک و دوگانهپرستی به خود گرفت، بهگونهای كه احترام آموزگاران الهی بهصورت برگزاری يادواره نيز شرک اعلام شد، گویی بايد ارتباط بشر با گلهای سرسبد آفرينش قطع شود و از اسلام جز كتاب(آن هم با تفسیر غلط سلفیها) و احاديث(جعلی و اسرائیلیات كذایی) چيزی باقی نماند.
دوم اینکه ايجاد تفرقه در ميان مسلمين، بهگونهای كه جهان تسنن دچار تفرقه شد و جنگهای خونين به راه افتاد، بيشتر دانشمندان به جای دفاع از حملات مسيحيان و مادیها، صرف دفاع از شبهات محمد بن عبدالوهاب شد و انديشمندان بزرگ مصر و عراق و شام و لبنان در اين سه قرن پاسی از وقت خود را صرف نقد اين مسلک کردند.
اساس آیين وهابيت همان دو اصل است و ديگر عقاید آنان روی اين دو اصل استوار است مانند تحريم ساختن سقف و سايبان روی قبور، تحريم خواندن نماز در مشاهد مشرفه، تحريم مسافرت به قصد زيارت پيامبر اسلام(ص) و ديگر اوليا و نيكان، تحريم توسل به اوليای الهی پس از مرگ، تحريم درخواست شفاعت از شافعان واقعی، تحريم برگزاری يادواره پيامبران و اوليای الهی، تحريم سوگند به غير خدا، تحريم نذر بر اوليای الهی.
محمد بن عبدالوهاب بدعتگذاری است که جنایات هولناکی از بدعتهای او به نام دین رقم خورده و چهره دین با بدعتهای فکری او تخریب و مخدوش شده است؛ شالوده فکر و اندیشه او که یکی از ابعاد فاجعهآمیز آن تخریب آثار تمدنی جهان اسلام بهویژه زیارتگاههاست از این بنیان تکفیر برخاسته و متأثر است، افکار و اندیشههای او دستمایه فتنهها و آشوبهای خطرناکی در تاریخ اسلام بوده است؛ اندیشههای نادرست او آغازگر فتنهها و آشفتگیهای اجتماعی و عقیدتی در جهان اسلام بوده است، برداشتهای ناصواب و متصلب از محتوای دین و سنت نبوی کار او را به جایی رساند که فتواهای عجیب و مغایر با سیره و سنت نبوی داد و جمعی از مردم بدوی نجد و علمای فرقههای متعصب در این اندیشه به او پیوستند و راه خود را با اندیشههای او سازگار کردند، همین انحراف جرقهای برای تشکیل گروه منحرفتر از اندیشههای اصیل و مبنایی و برای تشکیل حکومتی بر محور این اندیشه پلید شد که هم اختیار حرمین شریف را برعهده داشت و هم مدعی کلیدداری خانه خدا و زعامت مسلمین بود.
این گروه که خود را احیاگر سنت نبوی نامیدند شمشیرهای بران را به سوی اهل اسلام و نوامیس نشانه رفتند و جنایاتی بزرگ در تاریخ اسلام و شهرهای اسلامی مرتکب شدند؛ محمد بن عبدالوهاب زمان خودش را با عصر رسول خدا(ص) میسنجد و به صراحت مسلمانان را از اسلام خارج و مشرک میخواند و همچنین، جنگیدن با مخالفان عقیده خود را واجب میداند.
جنگهای وهابیها با مسلمانان، از سوی آنان با عنوان «غزوه» یاد شود، اگرچه خودش هم نگفته باشد ولی بعدها دیگران چنین گفتهاند همانند عثمان بن عبدالله نجدی حنبلی که در کتابش، بخش جنگهای وهابیها را با عنوان «الغزوات» آورده و نیز حسین بن غنام ضمن اینکه عنوان کتابش را «تاریخ نجد المسمی روضة الافکار و الافهام لمرتاد حال الامام و تعداد غزوات ذوی الاسلام» گذاشته و به تاریخ نجد مشهور است، بخشی را با عنوان «الغزوات» آورده است.
وهابیان از سال 1157هجری قمری در جنگ بودند و مسلمانان بسیاری را کشتند. آنان در آغاز به شهرهای اطراف حملهور شدند و ساکنان هر شهری که عقایدشان را نمیپذیرفت، را به خاک و خون میکشیدند.
از جمله اینکه برای تسلط بر ریاض جنگهای معروف به «الشباب(الشیاب)» و «العبید» انجام دادند و مسلمانان بسیاری را کشتند.
انتهای پیام