همزمان با دومین سالروز رحلت آیتالله حسن حسنزادهآملی، فیلسوف، عارف، فقیه، که علامه دهر دوران نامیده میشود و به منظور چشیدن جرعهای مغتنم از دریای معرفت او به گفتوگو با فرزند ایشان، حجتالاسلاموالمسلمین عبدالله حسنزادهآملی نشستیم. در این گفتوگو، فرزند علامه گذری بر ناگفتهها، خاطرات و توصیههای علامه داشتند و اندکی از ادب وصال به حضور حضرت ربالعالمین، علم حقیقی، چگونگی سعهصدر حضرت پدر را برایمان بازگو کردند.
آیتالله علامه حسن حسنزادهآملی، فیلسوف متأله، فقیه، عارف، منجم و مدرس دروس حوزوی چهرهای مشهور به «ذوالفنون» و «علامه دهر» را بسیاری از ما میشناسیم. او که در ادبیات، هیئت و طب اسلامی تبحر داشت و اشعاری به فارسی، طبری و عربی از ایشان در دست است. چهرهای ماندگار و شخصیتی ستودنی که در ۹۲ سالگی و در سومین روز از مهرماه سال ۱۴۰۰ به خیل ستارگان آسمان یاران خدا گروید. اکنون از آن روزهای فراق دو سال سپری شده است؛ از آن روزهای وداع با صاحب اثر «الهینامه» و رساله «لقاءالله» و دهها کتب دیگر و اکنون ما ماندهایم و این فراز از وداع که:
«داریم خداحافظی میکنیم
اینجا باشیم برای چه؟
دار خلود نیست
دار حرکت است.»
ما ناهمسفران ماندهایم و مسافرت او. آری؛ به حقیقت زندگی سراسر سفر است برای انسان کامل و شخصی رستگار است که به تفسیر انفسی از قرآن شناخت و آگاهی عملی یابد.
حجتالاسلام والمسلمین عبدالله حسنزادهآملی یکی از چهار فرزند پسر علامه است که دروس حوزوی و کتابهایی مانند اسفار، اشارات، تمهید القواعد، فصوص الحکم و مصباح الانس را در محضر پدرش و دیگر استادان برجسته حوزه فراگرفته و در سال ۱۳۶۳ پا به عرصه ادبیات و هنر گذاشت.
او در این زمینه، آیین نگارش و ویرایش، داستاننویسی، نمایشنامهنویسی، ادبیات معاصر، ادبیات کودک و نوجوان، ادبیات دراماتیک، فیلمبرداری، فیلمنامهنویسی، کارگردانی، سینما، نقد و تحلیل فیلم، طراحی، نقاشی، خوشنویسی و عکاسی را نزد استادانی چون نادر ابراهیمی، محمدعلی سپانلو، صفدر تقیزاده و مسعود کیمیایی آموزش دیده است. فرزند علامه حسنزاده آملی در معاونت فرهنگی هنری دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سردبیری نشریاتی چون «حدیث زندگی»، «مهیار»، «سنجاقک»، «پوپک»، «سلام بچهها»، «دوست خردسال» و «کودک و نوجوان» نیز فعالیت داشته است.
همچنین وی دبیری نخستین جشنواره سراسری کتاب کودک و نوجوان ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم را نیز برعهده داشته و عضویت در هیئت داوران فیلم دفتر تبلیغات اسلامی در جشنواره فیلم فجر؛ هیئت داوران جشنواره فیلم اشراق مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، هیئت داوران جشنواره فیلم انجمن سینمای جوان استان قم، هیئت داوران جشنواره سلام دفتر تبلیغات اسلامی، هیئت داوران جشنواره آثار طلاب خارجی جامعهالمصطفی و هیئت نظارت بر کتاب کودک و نوجوان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جمله فعالیتهایی است که در کارنامه مدیریتی و فرهنگی هنری عبدالله حسنزاده به چشم میخورد.
نظر علامه از تفسیر قرآن چیست؟ این پرسشی است که فرزند علامه حسنزاده آملی در آغاز گفتوگو مطرح میکند، شرح گفتوگوی ایکنا با او را در ذیل میخوانیم:
من از آن چیزی که ایشان مرقوم داشتند، عرض میکنم، البته ترجمه مطلب را میگویم که بدانید منظور از تفسیر قرآن نزد حضرت علامه چه بوده است. نظر علامه این بود که صُحُف عرفانی که اکنون در دست ماست؛ تفسیر انفسی قرآن است. بطون قرآن را برای ما به ارمغان میآورند و ما را با آنها آشنا میکنند. حضرتش میفرماید: به جانم قسم، همانا کسی که فهم آنچه که در تمهید القواعد و شرح قیصری بر فصوصالحکم و مصباحالانس و اشارات و شفا و اسفار و فتوحات مکیه هست روزی او نشده است، فهم تفسیر انفسی از آیات قرآنی و جوامع روایه نیز روزی او نمیشود. لذا این صحف عرفانی فلسفی که در اختیار ماست، گذشته از اینکه اصطلاحاتی را به ما یاد میدهند، در واقع تفسیر انفسی قرآن است. بطون قرآن را به ما میآموزند. گاهی میبینید علم ریاضی و هیئت هم چیزهایی به ما یاد میدهد و بطون قرآن را برای ما آشکار میکند.
پس از صُحف عرفانی میتوان در جهت تفسیر انفسی قرآن استفاده کرد، چون برای رسیدن به آن معنا راهی جز این نیست، در آیه ۱۵ سوره غافر میفرماید: «رَفِيعُ الدَّرَجَاتِ: خداوند درجات را بلندمرتبه میکند»؛ روی حساب علم حروف، کلمه «رفیع» 360 میشود و رفیعالدرجات، درجه کامل ۳۶۰ و مرتبه خداوند آن درجه کامل ۳۶۰ است، اینها بطون قرآن است.
همینطور که از صحف عرفانی استفاده میشود برای تفسیر انفسی قرآن از علوم هیئت و ریاضی، در همین رابطه استفاده میشود و بطنی از بطون قرآن برای اهلش آشکار میشود. این مقدمهای بود در رابطه با تفسیر از نظر علامه؛ لذا زمانی که این آثار را تدریس میکردند گاهی میفرمودند من درس تفسیر قرآن دارم. یک تفسیر، تفسیر ظاهری است که انجام میشود، یک تفسیر هم مربوط به تفسیر انفسی و بطون قرآن است که این آثار به کمک ما میآید تا به بطون قرآن و به زبان قرآن آشنا شویم.
علامه از قول استاد خود _ علامه طباطبایی(ره) _ میفرمودند: محاسبه و مراقبه ظاهر آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ» است؛ انسانهایی که ایمان آوردید، مواظب خودتان باشید و در ادامه آیه میفرماید آنهایی که گمراه شدند، گمراهی آنها به شما ضرری نمیرساند.
در رابطه با مفصلترین نوشته براساس روایات ما، معنای این آیه یعنی امر به معروف و نهی از منکر را تا آنجایی که امکان دارد و آنها به راه میآیند انجام دهید. به تعبیر علامه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ» یعنی آقا خودت را باش، ببین خودت چکاره هستی، علیکم انفسکم یعنی محاسبه کن، «حَاسِبُوا أَنْفُسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا» از خودتان حساب بکشید قبل از اینکه از شما حساب بکشند، والا روزتان را شب میکنید. به طور مثال یک کاسب، در پایان روز دخل و خرج خود را نگاه میکند که در آن روز چقدر درآمد و چقدر سود داشته، به چه کسی قرض داده و چه میزان جنس فروخته است و چه چیزهایی را ندارد؛ من و شما که انسانیم کمتر از یک وسایل داخل یک مغازه که نیستیم، پس باید حساب کنیم که امروز خروجی دهانمان چه بوده است؛ به قول علامه «چانه ما در اختیارمان بود یا اینکه نه هرطور که خواستیم حرف زدیم، هرطور که خواستیم گفتیم، هر چیزی که خواستیم گفتیم و مواظب گفتههای خود نبودیم.»
کسی که محاسبه میکند باید از خودش حساب بکشد که در یک روز چه کرده، حرفهایی که زده است برای رضای الهی بوده یا نه؟ امروز چه چیزی شنیده، آیا گوش به هر چیزی داده، امروز چه چیزی دیده، آیا چشم به روی هر چیزی گشوده است؟ هرطور که دلش خواسته این طرف و آن طرف را نگاه کرده یا اینکه نه؟ پس باید از خودمان حساب بکشیم.
در آخر روز ببینیم امروز اهل کار بودیم یا نه؟ منظور از اهل کار بودن این است که سر سفره خداوند این خوان گسترده و نیز قرآن کریم چقدر توانستهایم بهره ببریم؛ بنابراین باید از خودمان حساب بکشیم که چقدر توانستیم از کلام خداوند استفاده کنیم.
این موارد مربوط به محاسبه نفس است، اینکه زمانی را در روز قرار دادیم که در آن وقت بنشینیم با خدای خودمان حرف بزنیم و قرآن بخوانیم. قرآن فرموده: «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛ بنابراین زمانی که ما میخواهیم به قرآن دست بزنیم وضو میگیریم؛ این وضو ظاهری و شستن صورت، دست، مسح پا و سر طبق دستور شرع خوب است؛ اما باید وضو باطنی نیز داشته باشیم؛ باید قلبمان را آماده کنیم تا از چرک دنیا، از بُخل، از حسد، از خشم پاک شود. بنابراین باید محاسبه داشته باشیم و از خودمان بپرسیم، وضو گرفتیم؟ نماز خواندیم؟ آیا با این طهارت ظاهری طهارت باطنی نیز داشتیم؟ اینکه چقدر توانستیم به الله عالمین تقرب بجویم.
در آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ» امر به معروف و نهی از منکر داریم؛ اولین کار برای امر به معروف و نهی از منکر این است که ما در رابطه با خودمان امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم؛ در غیر این صورت کسی که نتوانسته خودش را امر به معروف و نهی از منکر کند، چطور میتواند انتظار داشته باشد که به دیگران بگوید و اثر داشته باشد؛ پس محاسبه اولین قدم امر به معروف است.
بنابراین ابتدا باید خودمان را امر به معروف کنیم و ببینیم چه کاره هستیم، وقتی به کسی میگوییم کار خیر خوب است، باید ببینیم خودمان چقدر اهل انجام کار خیر هستیم، میگوییم چشم پاک، ببینیم خودمان چقدر چشم پاک داشتیم، میگوییم دهان پاک، ببینیم خودمان چقدر دهان پاک داشتیم، میگوییم قلب پاک داشته باشید، ببینیم خودمان چقدر قلب پاک داریم، همچنین زمانی که نهی میکنیم فلان کار را نکنید، خشم نکنید، قضاوت بیجا نکنید، ابتدا به خودمان نهی از منکر کنیم؛ اگر انسان در قدم اول امر به معروف و نهی از منکر از خودش شروع کند، آن وقت محاسبه نفس انجام داده است.
در آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ» تفسیر انفسی این است که محاسبه و مراقبه داشته باشید، فرمود: مراقبه مثل پاسبان و محافظ است؛ ما باید همیشه مواظب اعمالمان باشیم، مراقبت باید به نحوی باشد که همت و استقامت نیز به دنبال بیاید. این که ما یک ساعت مواظب حرف زدنمان، دیدنمان و گفتنمان باشیم و بعد یادمان برود، به جایی نمیرسد. مانند کسی که در قبرستان با دیدن قبور یا تشییع جنازه حالی به آن دست میدهد، اما آن حال زودگذر است.
در صورتی که اگر این حال ادامه داشته باشد و بداند آخر امر این است که این بدن دنیایی را باید در همین یک متر جا بگذارد و آنچه را که انجام داده، عمل کرده و بذرهای را که پاشیده را باید به جای دیگری ببرد مؤثر است.
لذا گاهی میبینید افرادی که به قبرستان رفتهاند عنوان میکنند در آنجا حال خوبی داشتم، اما اگر بعد از بیرون آمدن از آن مجلس، قبرستان و یا واقعه آن حال همچنان ادامه داشت و استقامت و همت به خرج داد و بر آن حال باقی ماند، آن وقت میتواند کشف و شهود پیدا کند.
در آیه «تتَنَزَّلُ علیهم الْمَلائِکَةُ» اینطور نیست که خداوند بگوید نه تو هر کاری بکنی ملک ناظر است؛ بلکه آنهایی که «قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا تَتَنَزَّلُ عَلَيهِمُ المَلائِكَةُ» گفتند به بهشت وعده داده شده میروند.
پس ادامه پیداکردن آن حال دگرگون، همت و استقامت میخواهد، محاسبه و مراقبه این امر، ابتدا به امر به معروف و نهی از منکر خودمان بستگی دارد؛ این نکات پند و اندرز است؛ پند و اندرز در واقع یعنی تفسیر انفسی آیات الهی که علامه میفرمود و برای من و شما به یادگار گذاشتهاند.
از نظر علامه حسنزاده مهمترین کار این است که خودمان را بسازیم؛ من، شما و افراد جامعه اگر خودمان را بسازیم، مواظب خودمان باشیم، محاسبه داشته باشیم و مواظب رفتار، گفتار، اعمالمان باشیم، جامعه انسانی ما خیلی خوب میشود.
مشکل ما این است که خودسازی ما به آن گونهایی که باید باشد نیست، لذا میبینید کسی که خودش را مانند علامه ساخته به چه میزان طرفدار دارد؛ علامه طباطبایی، حضرت قاضی بزرگ، حضرت آقا محمدرضا قمشهای بزرگ نیز همینطور؛ این بزرگان به خاطر محاسبه و مراقبه به جایی رسیدند که امثال من و شما به دنبال آنها روانیم؛ این بزرگان از سرچشمه کوثر نوشیدند و در خدمت روایات و آیات الهی بودند، آنها خودشان را ساختند و چون خودشان را ساختند، من و شما در پی آنها هستیم.
این بزرگان از سفرهای که خداوند پهن کرده که همان قرآن کریم، آیات الهی، احادیث و روایات معصومین(ع) است، به خوبی استفاده کردند و درصدد بودند جرعهای از آن را به ما هم بنوشانند؛ لذا علامه فرمود این آثار تمهید القواعد، شرح قیصری بر فصوص، فتوحات مصباح و آثار دیگر بزرگان علم و عمل تفسیر انفسی قرآن است و به ما میآموزد که چگونه محاسبه کنیم و چطور مراقبت داشته باشیم تا انسانی قرآنی بشویم.
از مواردی که لازم است انسان در محاسبه و مراقبه رعایت کند ادب معالله است؛ اینکه بدانیم در هر لحظه و همیشه در پیشگاه خداوند هستیم، به طور مثال اگر ما را به محضر بزرگی دعوت کنند، به سر و وضع خودمان رسیدگی و خودمان را تمیز، طاهر و مرتب میکنیم، پس باید هر لحظه در محضر خداوندی به این عظمت، ادب معالله را رعایت کنیم و بدانیم هر حرفی میزنیم و هر عملی را انجام میدهیم در حضور خداوند است.
در محضر خدا نباید خلاف کنیم، نباید حرف زشت بزنیم، نباید حرکت زشتی انجام بدهیم، این یعنی ادب مع الله. بنابراین از امروز تصمیم بگیریم که نسبت به بندگان خدا مهربان باشیم، بندگان خداوند در محضر خداوند هستند پس با آنها مهربان باشیم، تصمیم بگیریم قضاوت بیجا نکنیم و در رابطه با هر موضوعی دهانمان را باز نکرده و حکم صادر نکنیم؛ در محضر خداوند همانطور بنشینیم که در محضر بزرگی مینشینیم؛ در محضر خدا باید ادب داشته باشیم.
فراموش نمیکنم گاهی که به اتاق پدر میرفتم، ایشان چهار زانو زیر پتو استراحت میکردند، وقتی که بیدار میشدند به ایشان میگفتم پدر چرا اینطور چهارزانو استراحت میکنید؟ میفرمود پسر در محضر این همه کتاب و خداوند من چطور به خودم اجازه دهم پا دراز کنم؟
در گذشته کم و بیش خاطراتی از ایشان نقل کردهام، علامه در همان اتاق مطالعه، دفترچه کوچکی داشتند و در جیبشان میگذاشتند، بنده بارها مشاهده کردم که ایشان دفترچه را خط کشیده و مواردی را در آن یادداشت کرده و به خودشان نمره دادهاند؛ چیزی در حدود 15 مورد مانند عبادات، محاسبه از خود و قرائت قرآن را یادداشت میکردند و در پایان هر روز حساب میکشیدند و به خودشان نمره میدادند.
به طور مثال درخصوص قرائت قرآن، طبق دستوری که از همه بزرگان عرفان داشتند باید روزی حداقل 50 آیه میخواندند و در پایان روز در رابطه با قرائت قرآن به خودشان نمره میدادند؛ در مورد رفتار با مردم، شاگردان و خانواده و همچنین درس و بحث نیز به خودشان نمره میدادند؛ از دیگر مواردی که در آن دفترچه برای نمره دادن یادداشت میکردند طهارت ظاهری و باطنی و ذکر روزانه بود.
این کار بسیار جالب است که هرکس به تناسب کار خود، یک دفترچه داشته باشد تا کارها و اعمال خود را یادداشت کند و در پایان روز نسبت به آن مسائل تنها در حضور خود و خدای خود محاسبه داشته باشد. این روش محاسبه برای ما بسیار مفید، جذاب و زیبا است.
اینطور نباشد که یک روز به خودمان نمره بدهیم و فردا دیگر دست برداریم؛ «قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا» قرآن میفرماید: آنهایی که گفتند خدایا آمدیم و استقامت داشتند، پس در این محاسبه هم باید استقامت داشته باشیم، مراقبت نیز در ادامه لازم است؛ بنابراین به نظر بنده این دفترچه محاسبه برای تمام انسانها لازم و ضروری است.
خاطره دیگری که خدمتتان عرض کنم این است که روزی خدمت پدر بودم و ایشان درحال بیان مسئلهای نسبت به حیوانات بود که میفرمود: «حیوانات را اذیت و آزار نکنید زیرا آنها هم موجودات خداوند هستند»؛ سپس مطلبی نقل کردند و گفتند؛ «فردی در آمل با پاهای شکسته و عصا نزدشان آمده بود و به ایشان گفته بود که آقا من چند روز پیش که از منزل خارج میشدم، دیدم یکی از اردکها یک لنگ کفشم را در دهانش گرفته و دو متر آن طرفتر برده بود؛ من هم سنگی برداشتم و از دور به سمت اردک پرتاب کردم؛ آن سنگ به پای اردک خورد و پای آن شکست و به پوستش آویزان شد؛ یعنی شدت ضربه به حدی بوده که پای حیوان قطع شده بود؛ سپس شخص ادامه میدهد این اردک برگشت و نگاهی به من کرد، من نیز کفشم را پوشیدم و به سمت خیابان رفتم تا اینکه بیشتر از دو سه دقیقهای طول نکشید تصادف کردم و جفت پاهایم در شدت این تصادف، شکستند.»
علامه گفتند خیال نکنید که حیوانات چون اسم حیوان روی آنهاست کاری از دستشان ساخته نیست. روایت است که بعضی از پرندگان حلال گوشت، فردا در قیامت از دست شخصی که او را شکار کرده است شکایت میکنند و میگویند این فرد نیازی به گوشت من نداشت و برای سرگرمی من را شکار کرد. بنابراین حضرت علامه میفرمود مواظب حیوانات باشید.
علامه در هنگام غذا خوردن بعد از اتمام غذا ایشان خورده نانها را در گوشه سفره جمع میکردند و مورچهها میآمدند روی سفره و آنها را میخوردند. همچنین میفرمود خورده نان و باقی مانده غذایتان را اگر در باغچه میریزید به نیت درگذشتگان بریزید، آنها دستشان از این دنیا کوتاه است و زمانی که مورچه یا پرنده و حیوان دیگری آنها را میخورد، در حق درگذشتگانتان دعا میکند و آنها مسرور میشوند.
حال که حضرت علامه دو سال است که آسمانی شده است خوب است بدانیم که انسانهای بزرگ در اندیشه خود طلوع میکنند، هیچ وقت غروب ندارند و طلوع در طلوع هستند؛ با هم صحبتی با عزیزان، مؤانسان و شاگردانش او را به معنای واقعی میشناسیم و باید خودمان و فرزندانمان را با آثار ارزشمند و بینظیر علامه آشنا کنیم زیرا با شعارزدگی کسی دیندار نمیشود؛ انسان باید در عمل حرکت کند.
گزارش از هدیسادات چاوشی و مهنوش بهروز
انتهای پیام