کد خبر: 4295018
تاریخ انتشار : ۲۷ تير ۱۴۰۴ - ۲۳:۵۱
در نشست «افزایش تاب‌آوری روان‌شناختی در بحران‌های اجتماعی» مطرح شد

نقش والدین در افزایش تاب‌آوری کودکان در شرایط بحران

زهرا رودباری، روانشناس و مهدی ناجی‌عظیمی، زوج‌درمانگر در نشست «افزایش تاب‌آوری روان‌شناختی در بحران‌های اجتماعی» موضوعاتی مانند عوامل کاهش و افزایش تاب‌آوری کودکان در موقعیت‌های بحرانی و نقش والدین در این شرایط را تبیین کردند.

کودک درحال بازیبه گزارش ایکنا از قم، زهرا رودباری، روانشناس کودک و نوجوان در سلسله نشست‌های افزایش آگاهی در شرایط بحران که جمعه، ۲۷تیرماه به همت جهاد دانشگاهی قم و فرماندهی انتظامی استان قم با عنوان «افزایش تاب‌آوری روان‌شناختی در بحران‌های اجتماعی» به صورت مجازی برگزار شد، با اشاره به این موضوع که درک و تفسیر بحران از نگاه کودک، موضوعی است که نیازمند تأمل و توجه خاص است، بیان کرد: زمانی که بزرگ‌تر‌ها با بحرانی از قبیل جنگ روبه‌رو می‌شوند، ذهن آنها غالباً به سمت اخبار، تحلیل‌ها و برنامه‌ریزی‌های اقتصادی و مواردی از این دست می‌رود، اما کودک دنیا را با حواس و احساساتش درک می‌کند؛ آن چیزی که می‌بیند و می‌شنود، بر پایه حس‌های مستقیم و تجربیاتش استوار است.
 

واکنش کودکان در شرایط بحرانی متفاوت است

 
وی افزود: درک این نکته حائز اهمیت است که کودکان در سنین پایین، ممکن است در واکنش به این وضعیت‌ها، رفتاری متفاوت نشان دهند، واکنش فرزندان در واجهه با این بحران‌ها می‌تواند رفتار‌های پرخاشگرانه مانند داد زدن، شکستن اشیاء، یا دعوا با خواهر و برادر، بروز پیدا کند. این رفتارها، نشان‌دهنده تلاش کودک برای سازگاری با شرایط است؛ چرا که مغزش به گونه‌ای فعال می‌شود که در مقابل تهدید و ناامنی، سیستم بقا را فعال می‌کند.
 
رودباری تصریح کرد: در این حالت‌ها، والدین نباید به‌سرعت رفتار کودک را علامتی بر بی‌احترامی یا بدرفتاری تلقی کنند، بلکه باید بدانند که این واکنش‌ها طبیعی و بخشی از فرا‌یند سازگاری کودک است؛ در این جایگاه، پدر و مادر و بالاخص مادر، باید احساس امنیت برای فرزندان به وجود بیاورند، وقتی که این احساس امنیت برقرار شد، مغز کودک از حالت «سیستم بقا» خارج شده و به سمت رفتار‌های عادی و آرام حرکت می‌کند و این فرآیند، تمرکز بر یادگیری و شنیدن را برای والدین ممکن می‌سازد.
 
وی واکنش کودکان در سنین زیر شش سال را بیشتر به صورت نشانه‌های فیزیکی و رفتاری مانند گریه کردن، چسبیدن به والدین، ترس از خوابیدن و احساس ناامنی دانست و تاکید کرد: فهم این نکته مهم است که واکنش‌های آنها طبیعی است و نیازمند زمان و حمایت است تا احساس امنیت در آنها تقویت شود و رفتارش به حالت عادی برگردد.
 
این روانشناس کودک و نوجوان ابراز کرد: غالباً کودکان در سنین زیر هفت سال در بیان احساسات و تجربیاتشان مشکل دارند و نمی‌توانند به راحتی کلمات و جملات بلند برای توصیف آنچه احساس می‌کنند، استفاده کنند، بنابراین، بسیاری از واکنش‌ها و نشانه‌های آنها نشانگر درونی‌ترین حالت‌هایشان است و باید با دقت و حساسیت مورد توجه قرار گیرد، این کودکان ممکن است در مواقع بحرانی، خود را مقصر بدانند و احساس گناه کنند.
 
وی در خصوص چگونگی واکنش فرزندان در گروه سنی ۷ تا ۱۰ سال، گفت: در این گروه سنی، پرسش‌های جدی‌تری مطرح می‌شود، آنها دیگر نمی‌توانند بی‌درنگ احساسات خود را پنهان کنند و پرسش‌هایی مانند «چرا جنگ شد؟»، «چه کسی مسئول است؟» یا «این چه وضعیتی است؟» می‌پرسند. این کودکان هنوز در پیوند و اعتماد نسبت به امنیت محیط اطراف هستند و به دنبال فهمیدن علت رخداد‌ها هستند، این گروه کودک، شاید به گونه‌ای در نقش قهرمان ظاهر شوند و احساس مسئولیت کنند، یا از شدت احساسات خشمگین برآیند؛ که همه اینها نشانگر نیاز عمیق آنها به امنیت روانی است.
 

شناخت نشانه‌های فرزندان توسط والدین مهم و ضروری است

رودباری اظهار کرد: برای والدین، شناخت این نشانه‌ها و درک حالت‌های مختلف فرزندشان حیاتی است، درک همدلانه و قرار گرفتن در جایگاه کودک، ابزار مهمی است، به‌طورمثال، اگر والدین به سابقه و تجربیات خود در مواجهه با ترس و ناامنی در کودکی فکر کنند، بهتر می‌توانند روحیه همدلی و حمایت را در ارتباط با فرزندشان تقویت کنند، وقتی کودک احساس کند که والدینش او را درک می‌کنند، در خیالات و احساسات تلخ و شیرینش همراهی می‌کنند، احساس امنیت و آرامش بیشتری پیدا می‌کند.
 
وی حفظ کانون انسجام را از مهم‌ترین نکات قلمداد کرد و بیان کرد: در صحبت با کودک، باید از جملاتی مانند «کنارت هستم» استفاده کرد، زیرا این عبارات احساس امنیت و پشتیبانی را در کودک تقویت می‌کنند و برخلاف تصور برخی والدین، رفتار و گفتار خود والدین در مواجهه با وضعیت بحرانی تاثیرگذارتر است.
 
این روانشناس کودک و نوجوان ابراز کرد: حفظ و رعایت روتین‌های روزمره و شروع عادت‌های کوچک مانند خواندن یک قصه قبل از خواب، احساس ثبات و پیش‌بینی‌پذیری در زندگی کودک را تقویت می‌کند و این رفتار‌های ساده، به کودک این اطمینان را می‌دهد که زندگی همچنان همان‌طور است و او در کنار خانواده‌اش امن است.

عزت نفس و آگاهی از عوامل کنترل‌گر در مواجهه با شرایط بحرانی است

همچنین در ادامه، مهدی ناجی‌عظیمی، روانشناس و زوج‌درمانگر، ضمن اشاره به چگونگی مواجهه با شرایط بحرانی گفت: پدیده جنگ، یکی از بحران‌های جدی و به ظاهر غیرقابل پیش‌بینی است که می‌تواند آسیب‌های روانی بسیاری بر افراد جامعه وارد کند؛ این مسئله، به ویژه در هسته‌های اولیه خانواده و کوچک‌ترین نهاد‌های اجتماعی تأثیرگذار است.
 
این روشناس گفت: جنگ، شعله‌های مشکلات روانشناختی را برمی‌افروزد و لایه‌های پنهان ذهن افراد را به نمایش می‌گذارد، مسائلی که ممکن است در پسِ پرده‌های روان افراد نهفته باشد، نمایان شوند. افرادی که زمینه‌های استرس، اضطراب و ترس در آنان وجود دارد، این پدیده می‌تواند آنان را با چالش‌های جدی‌تری مواجه کند.
 
وی افزود: همه ما می‌دانیم که تلاش برای کسب مهارت‌های لازم در زمان جنگ بسیار اهمیت دارد، اما آنچه بیش از همه مهم است، بررسی و تأمل در زندگی گذشته‌مان است، تجربیات فرد در روابط خانوادگی، تعاملات اجتماعی و شخصیت‌سازی، نقش کلیدی در نحوه واکنش او در بحران‌ها دارد؛ تصور کنید در یک موقعیت مشابه، مثل تصادف یا زلزله، واکنش افراد متفاوت است، یکی آرام و کنترل‌گر، دیگری ناپایدار و به هم‌ریخته.
 
این روان‌شناس و زوج‌درمانگر یکی دیگر از موارد مهم را آموزش و تمرین ذهنی دانست و اظهار کرد: کسانی که در گذشته، تصویرسازی مثبت یا منفی از بحران‌ها را در ذهن خود تمرین کرده‌اند، آمادگی بیشتری برای مواجهه با آن دارند، تجربه‌های زیسته و تمرینات ذهنی، درواقع نوعی آمادگی روانی برای مواجهه با دشواری‌ها فراهم می‌آورد که در زمان واقعی، بسیار ارزشمند است.
 
وی گفت: عزت نفس، آگاهی نسبت به ظاهر و باطن مسائل و باور‌های فرد نقش اساسی در نحوه واکنش او در برابر بحران‌ها دارند، باور‌های مثبت و تمرین‌های ذهنی، حتی در مواجهه با بحران‌های بزرگ مثل جنگ، می‌تواند تفاوت‌هایی چشمگیر در نتیجه نهایی ایجاد کند، بنابراین، تربیت روانی و آموزش مهارت‌های مقابله و مدیریت استرس، یکی از ضروری‌ترین نیاز‌های عصر حاضر است که می‌تواند جامعه را مقاوم‌تر و آماده‌تر برای چالش‌های آینده سازد.
 

والدین از محدود کردن چالش‌های طبیعی در زندگی کودک خود پرهیز کنند

ناجی‌عظیمی پرهیز از محدود کردن میزان ناکامی و چالش‌های طبیعی در زندگی کودک خود را مهم دانست و بیان کرد: برای ایجاد آینده‌ای بهتر و مطلوب‌تر برای فرزندان، لازم است که والدین از محدود کردن میزان ناکامی و چالش‌های طبیعی در زندگی کودک خود پرهیز کنند.
 
این روانشناس کودک اظهار کرد: بسیاری از والدین به گونه‌ای تربیت می‌کنند که فرزندانشان هر خواسته‌ای که دارند برآورده شود و هیچ مانعی سر راهشان نباشد، چرا که باور دارند، ناکامی می‌تواند منجر به عقده‌سازی و رفتار‌های جبرانی شود، اما باید توجه داشت که این رویکرد، در بلندمدت، می‌تواند منجر به کاهش میزان تاب‌آوری و قدرت مقابله در بزرگسالی گردد.
 
وی ادامه داد: هرچه بیشتر نیاز‌های کودکان برآورده شود و آنها را از تجربه ناکامی محروم کنیم، در نهایت، آنان در مواجهه با مشکلات و دشواری‌های زندگی، ناپایدار و آسیب‌پذیرتر خواهند بود. کودکانی که همه چیز را در اختیار دارند، زمانی که با ناکامی روبه‌رو می‌شوند، یا به شدت اضطراب می‌گیرند، یا به سمت انزوا و رفتار‌های منفعلانه گرایش پیدا می‌کنند؛ گریه می‌کنند، قهر می‌کنند، احساس شکست و ناامنی می‌کنند و حتی ممکن است به شدت بی‌حس و بی‌تفاوت شوند که این خود نشان‌دهنده ضعف در تاب‌آوری است.
 
ناجی‌عظیمی با معرفی مواجهه دیگر در شرایط بحرانی بیان کرد: درمقابل، در برخی دیگر، شاهد هستیم که این نوع ناسازگاری‌ها منجر به پرخاشگری، احساس برتری‌طلبی، و رفتار‌های تند و ناسازگار می‌شود که نشان‌دهنده نبود آموزش صحیح در مواجهه با ناکامی‌هاست، این رفتارها، در واقع، نشان‌دهنده این است که فرد احساس می‌کند حقش ضایع شده و باید برابر و حتی بیشتر دریافت کند؛ در حالی که فردی که توانایی کنترل و مدیریت مشکلات دارد، علاوه بر درک درست چالش‌ها، به رشد و توسعه شخصیت خود ادامه می‌دهد.
 

تاب‌آوری حاصل تربیت و تمرین مداوم در مواجهه با چالش‌هاست

وی تصریح کرد: درنهایت، مهم است بدانیم که تاب‌آوری و مقاومت روانی، حاصل تربیت و تمرین مداوم در مواجهه با چالش‌ها است، کسانی که توانسته‌اند از تجربه‌های ناکامی بهره‌برداری درست کنند، قطعا در زندگی آینده، بهتر و مقاوم‌تر عمل خواهند کرد و می‌توانند آینده‌سازان بهتری برای نسل آینده باشند.
 
این روان‌شناس و زوج‌درمانگر با اشاره به مبانی کنترل هیجان و تاب‌آوری بر پایه تجربه‌های وجودی، گفت: انسان زمانی می‌تواند کنترل هیجان و آرامش خود را داشته باشد که در مسیر رشد فردی، تجربه‌ ناکامی و چالش‌های واقعی را تجربه کرده باشد. این نوع تجربیات، درون فرد را برای مقابله با سختی‌های بزرگ‌تر مانند جنگ، بحران‌های اجتماعی یا زندگی روزمره آماده می‌کند.
 
وی با بیان اینکه توصیه‌های سطحی و تکنیک‌های کوتاه‌مدت ناکافی هستند، اظهار کرد: آموزش‌های زودهنگام مانند نفس عمیق کشیدن یا مدیتیشن، در حالت‌هایی که فرد تجربه‌ی عمیق و پایداری در ذهن ندارد، نمی‌تواند تضمین‌کننده مقاومت روانی باشد. این روش‌ها زمانی موثر هستند که در کنار تمرین‌های عمیق‌تر و تربیت روانشناختی قرار بگیرند.
 
ناجی‌عظیمی ابراز کرد: نمونه‌های موفق، نشان‌دهنده‌ وابستگی به باور‌های عمیق و رشد درونی هستند. شخصیت‌هایی مانند حاج قاسم سلیمانی، با باور‌های درونی قوی و تجربه‌های فراوان در مواجهه‌ی با ناکامی‌ها، توانسته‌اند در سخت‌ترین شرایط، آرام و متمرکز باقی بمانند. این نشان می‌دهد که مقاومت روانی، نتیجه‌ی تزریق و بروز باور‌های عمیق است، نه صرفاً تمرینات سطحی.

تربیت زمینه‌ساز شکل‌گیری این باور‌های عمیق است

وی افزود: در دوران کودکی، نوجوانی و حتی بزرگسالی، باید فرصت‌هایی فراهم کنیم که فرد در مواجهه با ناکامی، شکست، یا کمبود، احساس رشد و توانمندی کند. این تجربیات، ذهن فرد را برای کنترل موقعیت‌های بحرانی و سخت، مسلح می‌کند.
 
 این روان‌شناس بیان کرد: پنهان‌کردن سر از واقعیت و بستن پنجره‌های اطلاعات، فرد را از واقعیت خارج نمی‌کند بلکه باعث می‌شود با شرایط ناآشنا و در بدترین حالت، ناپایدار‌تر مواجه شود. بنابراین، شناخت صحیح و مسئولانه از بحران‌ها و وقایع، نیازمند تسلط بر منابع معتبر و اطلاعات صحیح است.
 
وی در پایان تاکید کرد: مقاومت روانی و کنترل هیجان، در اصل، محصولی است که در مسیر تجارب واقعی، آموزش‌های عمیق و باور‌های درونی شکل می‌گیرد. اگر بخواهید در برابر بحران‌ها، از جمله جنگ، بحران‌های اجتماعی و یا چالش‌ها مقاوم باشید، لازم است فرصت‌های مواجهه سالم و آموزش‌های عمیق و اصولی را در زندگی خود فراهم کنید. نقش تربیت، تربیت عاطفی و ساخت باور‌های مثبت، مهم‌ترین عوامل در این مسیر هستند و نباید دنبال راه حل‌های کوتاه‌مدت و سطحی بروید.
 
هانیه محمدنژاد
انتهای پیام
captcha