به گزارش ایکنا از قم، حسن رضایی، عضو هیئت علمی دانشکده الهیات دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران در هشتمین پیشنشست نکوداشت مفاخر الهیات در سده معاصر که با عنوان «بازتاب و نقد آرای خاورشناسان در آثار استاد مهدویراد» شامگاه یکشنبه، ۱۸ خردادماه بهصورت مجازی برگزار شد، درباره حجتالاسلام محمدعلی مهدویراد گفت: آنچه در دوران آشناییم با استاد مهدویراد شاهد آن بودهام، بیشک از ارزشمندترین تجربیات زندگیام است. از سال ۱۳۸۰، زمانی که در دانشکده الهیات دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی ارشد شاگرد این استاد بزرگ بودم و تاکنون که همچنان در مسیر علم و معرفت در کنار ایشان قرار دارم، فهمیدهام که اخلاق علمی و سیرت نیکوی این استاد بزرگ، نمونهای برجسته و آموزنده است.
وی افزود: وقتی با استاد مهدویراد نشست و برخاست میکنم، همانطور که ایشان با بالاترین درجه تواضع و بیپیرایه بودن، در کنار افراد مختلف مینشینند، انگیزهای عمیق در من برای آموختن و الگوپذیری شکل میگیرد. ایشان، با معلومات بالای خود و شناخت عمیق آثار، در عین حال بدون ادعا و با احترام کامل، نظرات دیگران را میشنوند و پس از تأمل، دیدگاه خود را عرضه میدارند. این روحیه رواداری و تواضع، بینظیر است و همواره راهنماییام بوده است.
رضایی گفت: استاد مهدویراد تأکید دارند که مطالعات قرآنی خاورشناسان در سه بازه زمانی قابل بررسی است؛ قرون وسطا، رنسانس و دوران معاصر. هر دوره ویژگیها و شاخصههای خاص خود را دارد، بنابراین، پژوهشگری که قصد دارد نظریات خاورشناسان را مورد ارزیابی قرار دهد، باید این نکته را مدنظر قرار دهد که هر نظریهای متعلق به کدام بازه زمانی است و نقد آن باید بر اساس شاخصهای آن دوره صورت گیرد.
وی تصریح کرد: برای روشنتر کردن این موضوع، باید ذکر کنم که منظور از مطالعات قرون وسطای خاورشناسان، دورهای است که تقریبا از قرن پنجم میلادی (پایلوت سال ۵۰۰ میلادی) آغاز میشود و تا قرن هفتم یا هشتم ادامه دارد. در این دوره، فعالیتهای علمی در حوزه قرآن، عمدتاً توسط کلیسا و نهادهای مذهبی هدایت میشد و هدف اصلی آنها، مسائل دینی و مذهبی بود.
عضو هیئت علمی دانشکدگان فارابی درباره این نوع دستهبندی استاد مهدویراد بیان کرد: در آن زمان، با تسلط مسلمین بر منطقه اندلس در سال ۹۲ هجری طولی نکشید که اسلام، در طول چند قرن، در این مرز و بوم نفوذ و گسترش یافت. این روند، تأثیرات فرهنگی و علمی عمیقی بر مناطق اروپا گذاشت و باعث شد که روند اسلامی شدن فرهنگ و صنعت در آن ناحیه، رشد چشمگیری پیدا کند.
وی ادامه داد: در دوره رنسانس، شاهد نمونههای متعددی از آثار و پژوهشهای منفی درباره اسلام و پیامبر اکرم (ص) هستیم. به عنوان نمونه، اثر دارالمعارف فرانسه، هنر مقالهنویسی در آن زمان را نشان میدهد، که در آن به شیوهای قرون وسطایی، شخصیت پیامبر ما را به شکل نادرست و خلاف واقع توصیف میکنند. در این دوره، افراد و جریانهایی ظهور کردند که اندیشههایی مبنی بر اینکه ساختار اسلام و اساس آن مبتنی بر دروغ است، ترویج میدادند. برخی ادعا میکردند که پیامبر، جریانهایی، چون مستی، خیانت یا آموزشهای نادرست را در مقابل شخصیتشان قرار میدادند.
رضایی از شکلگیری جریان دیگری در این دوره درباره مطالعات قرآنی خبر داد و گفت: در کنار این تلاشها، جریانی دیگر در مطالعات قرآنی شکل گرفت که به نوعی نقد و بازنگری در آثار و نظریات کهن میپرداخت، چرا که در هر دورهای، افراد آزاداندیش و با فطرت پاک، از احساسات و تعصبات کلیسا تأثیر نمیپذیرفتند و به دنبال مطالعه مستقیم و بیپرده متون و آثار اسلامی بودند. این دسته از پژوهشگران، پس از مطالعه آثار مسلمین، متوجه شدند که آنچه کلیسا ترویج میکرد، حقیقت ندارد؛ بنابراین، کتابهایی در این راستا نوشتند، مثل کتاب «دین محمد» که نشان میدهد اسلام و شخصیت پیامبر، برخلاف تصویرسازیهای کلیسا، حقیقتی متفاوت است و برخلاف نظریات منفی که در ادوار قبل مطرح میشد، بعدها توسط این پژوهشگران، نقد و اصلاحاتی انجام گرفت.
وی افزود: این جریانهای اصلاحگر، در مقابل جریانهای کلیسایی و اهدافشان قرار گرفتند و آثار متعددی در نقد و بررسی منابع اسلامی و قرآنی به نگارش در آمد. لازم به ذکر است که این نقدها و نظرات بیشتر جنبه فکری و تخصصی داشته و نه صرفاً ادعای بیپایه و توهین، بلکه بر مبنای پژوهشهای علمی استوار بودند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در دوره رنسانس، سه جریان عمده شکل گرفت، اظهار کرد: جریان قرون وسطا، میراث و آثار مطالعهشده در این دوره، پایه و اساس نقدهای منفی و پسلرزههایی بودند که در دورههای بعدی ظاهر شدند. این جریان بیشتر بر برداشتهای ناقص و پراکنده استوار بود. جریان دوم، جریان تجدیدنظر در مطالعات قرآنی است. کسانی که پس از دوره قرون وسطا، اثراتی مستقل و نوعی بازنگری در متون اسلامی و قرآنی ارائه دادند، و سعی کردند بر پایه مطالعه مستقیم و بیپرده آثار اسلامی، تصویر واقعیتری از اسلام و شخصیت پیامبر ارائه دهند. این جریان، با انگیزههای علمی و فکری، نقش مهمی در اصلاح تصور عمومی داشت.
وی ادامه داد: سومین دوره، جریان استعماری است. دولتهای استعماری، در پی تسلط فرهنگی و اقتصادی بر جهان اسلام، از طریق سازماندهی مطالعات و پژوهشهای مؤثر، تلاش کردند با بهرهگیری از خاورشناسان به عنوان پیادهنظام، پروژههای تضعیف و تخریب اسلام را پیگیری کنند. اهداف این جریان، علاوه بر بهرهبرداری اقتصادی و سیاسی، ایجاد تفرقه و اختلاف بین ملتهای مسلمان (مثل شیعه و سنی) برای کنترل بهتر بود. در واقع، این دولتها به دنبال یافتن نقطه ضعفهایی بودند که بتوانند از آنها بهرهبرداری سیاسی و استعماری کنند.
رضایی با تبیین نظر استاد مهدویراد ضمن تشکیل این دورهها بیان کرد: به مرور زمان، وارد دوره معاصر شدیم که از حدود سال ۱۸۵۰ میلادی به بعد آغاز شد. از نظر استاد مهدوی، مطالعات قرآنی در دوره معاصر به طور قابل توجهی متفاوت و دارای ویژگیهای خاص است. در این دوره، مدیریت و هدایت پژوهشهای قرآنی به دست نهادهای علمی و دانشگاهی قرار گرفت، و دیگر فعالیتها تحت تسلط کلیسا یا سیاستهای مستقیم دولتهای استعماری نبود. در این دوره، دانشگاهها از استقلال نسبی برخوردار شدهاند، و پژوهشها بر پایه اصول علمی، مستندات و نقدهای منطقی شکل میگیرد؛ یعنی پژوهشگر دیگر توسط فضاهای مذهبی یا اهداف سیاسی محدود نمیشود، بلکه کارکرد علمی و مستقل پیدا میکند.
وی ادامه داد: در دوره معاصر، به شدت تفاوت بنیادینی با دوران قرون وسطی و حتی رنسانس احساس میشود. در آن زمان، محدودیتهایی، چون اقتدار کلیسا یا کنترلهای فرهنگی، باعث شده بود پژوهشگران در محیطهای بسته و محدود فعالیت کنند؛ پژوهشگرانی که اغلب در داخل فضاهای مذهبی یا کلیساهای خود کار میکردند و نتایج مطالعاتشان در قالب ارای و آثاری محدود و در داخل همان مرزها باقی میماند. اما در دوره معاصر، با ظهور فناوریهای ارتباطی مانند رسانههای دیجیتال، عرصه پژوهشهای قرآنی تغییر اساسی کرده است.
رضایی درباره گستردگی روابط در دنیای امروز گفت: امروزه، زمانی که یک خاورشناس پژوهشگر در حوزه مطالعات قرآنی اثری را نگاشته و منتشر میکند، این اثر در سراسر جهان قابلیت دسترسی و مطالعه دارد و احتمال نقد و بررسی آن بسیار افزایش یافته است. این کار بر خلاف دورههای گذشته است که اثر نویسنده محدود به یک محیط جغرافیایی و فرهنگی خاص بود. اکنون هر نقد، پاسخ یا اصلاحی بهراحتی و در کمترین زمان در فضای علمی و مجازی منتشر میشود که این امر شفافیت و صحت نتایج را تا حد قابل توجهی افزایش میدهد.
وی از نگاه استاد مهدوی، یکی دیگر از تغییرات مهم در مطالعات قرآنی معاصر را حضور فعال و مستمر استادان و دانشمندان مسلمان در دانشگاههای غربی دانست و گفت: این حضور، وضعیت مطالعات قرآنی را نسبت به دورههای پیشین، به ویژه دوران قرون وسطی و حتی رنسانس، دگرگون ساخته است. در آن شرایط، غالباً استادان غربی و پژوهشگران خارجی، مطالب قرآنی را بر اساس نگاه و پیشفرضهای خود مطالعه و تفسیر میکردند و در نتیجه، برداشتها و نتایج آنها، در غالب موارد، گمراهکننده یا نادرست بود. اما امروزه، دانشآموختگان مسلمان، بطور مستقیم و با استدلالهای منطقی، مطالب و ادعاهای استادان غیرمسلمان را در کلاسها و پژوهشها پاسخ میدهند و این باعث شده است که نگاه علمی به مطالعات قرآنی، از حالت تقابل و سوءظن، به سمت گفتوگو و نقد سازنده تغییر یابد. بر این اساس، پژوهشهای معاصر، بر پایه استنادهای علمی، مستندات معتبر و نقدهای منطقی استوار شدهاند.
رضایی ادامه داد: در کنار این تغییرات، مطالعه علمی و دقیق آثار خاورشناسان در حوزه مطالعات قرآنی، دیگر مانند گذشته آسان نیست. امروزه، مناقشه بر سر ترجمههای نادرست، تفسیرهای نابجا یا تفسیرهای باستانشناسی، نیازمند دانش عمیق در زبانشناسی، باستانشناسی و روششناسی علمی است. هر پژوهشگری که در این زمینه فعالیت میکند، باید اصول و قواعد معتبر در علوم مختلف را رعایت کند و آثار و منابع را بر اساس استانداردهای علمی ارزیابی کند. برای مثال، نقد و بررسی یک مقاله یا کتاب در حوزه باستانشناسی باید بر اساس اصول و روشهای پذیرفتهشده در آن شاخه علم صورت گیرد در غیر اینصورت ممکن است نتایج، بیاساس و نادرست باشند.
وی گفت: نکته مهم دیگری که استاد مهدوی بر آن تأکید دارند، این است که نباید تصور کنیم که صرف روشمند بودن یک مطالعه، تضمینکننده صحت و دقت نتایج آن است. روشمند بودن، یعنی استفاده از روشهای علمی و اصول منطقی، لزوماً به معنای درست بودنِ نتایج نیست، زیرا ممکن است مواردی در نتایج حاصل از روشهای علمی، نادرستیهایی باشد. بنابراین، نمونه بارز آن، مقایسه استنباطهای فقه شیعه است؛ جایی که فقیهان، در نزدیکیهای یک موضوع فقهی، بر اساس اصول و منابع چهارگانه، حکمهایی را استنباط میکنند، اما در مواردی براساس بررسی دقیق، مشاهده میکنیم که این استنباطها ممکن است با یکدیگر متفاوت باشند؛ زیرا استفاده از اصول، تنها ابزار است و نتیجه نهایی، بستگی به استدلال و صحت منابع دارد، نه صرفاً به روش.
این استاد دانشگاه در پایان با اشاره به استفاده از فضای دیجیتال برای ترویج آثار شیعی بیان کرد: نقش رسانههای اجتماعی (اینستاگرام، یوتیوب، تلگرام، پایگاههای اینترنتی) در معرفی و تبیین آثار شیعی بسیار حیاتی است. این ابزارها امکان دسترسی سریع و گسترده به محتوا را فراهم میکنند و میتوانند جریان اطلاعرسانی صحیح و منصفانه نسبت به میراث شیعی را تسهیل کنند.
گزارش از هانیه محمدنژاد
انتهای پیام