تصمیمگیری درباره فرزندآوری همواره یکی از چالشها و دغدغههای زندگی زوجین بهشمار میرود و آنان را بین دوگانه افزودن نقش والدگری یا ماندن در نقش فردی و همسری سردرگم میکند.
از یکسو، فرزندآوری آگاهانه، عامل نشاط زندگی و نیز تغییر سبک زندگی در زندگی زوجین میشود و از سویی دیگر عاملی برای جلوگیری از کاهش جمعیت و پیری جمعیت بهشمار میرود. به انگیزه 30 اردیبهشتماه، روز ملی جمعیت در خبرگزاری ایکنا بر آن شدیم با مرجان انصاری، پژوهشگر و روانشناس حوزه خانواده به گفتوگو بپردازیم. در این گفتوگو از موضوعاتی مانند عوامل کاهش تمایل جوانان به فرزندآوری، نقش مؤثر سبک تربیتی زوجین، آگاهی و رشد فردی و شخصیتی آنان، شرایط و عوامل محیطی و اقتصادی و نیز رسانهها و فضای مجازی بهویژه بلاگرهای سبک زندگی در اینستاگرام سخن به میان آمد که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد:
بسیاری از افراد، برچسبها و نسبتهای ناروا مانند بیمسئولیتی به نسل جدید و جوانان نسبت میدهند که باید گفت مجموعهای از آگاهیهای اجتماعی، فشارهای اقتصادی، تجربههای نسلی و شرایط روانی سبب شده است که جوانان تمایل کمتری نسبت به فرزندآوری داشته باشند و بیمسئولیتی یا تنبلی عامل حقیقی نیست.
از نظر اجتماعی شاهد نگاه چندجانبه جوانان نسبت به شرایط جامعه از نظر هوای پاک، آب کافی، اقتصاد سالم و آینده تأمینشده هستیم که دغدغه این مسائل را دارند. درواقع جوانان بیشتر بر این معتقد هستند که اجتماع تا چه اندازه آمادگی بهدنیا آمدن فرزند ما را دارد؟ اجتماع از منظر اقتصادی، اشتغال، تحصیلات، امنیت، ثبات، نشاط و امید به آینده آمادگی پذیرفتن به دنیا آمدن فرزند ما را دارد؟
انصاف نیست اگر کاهش فرزندآوری در بین زوجین جوانان را به پای تنبلی، مسئولیتی و خوشگذران بودن و کاهش دینداری و اعتقاد آنان بگذاریم بلکه به علت واقعبینی آنان نسبت به شرایط جامعه و عدم پیشبینی وضعیت خود و خانوادهشان در آینده است و نیز تجربههای نسلی عاملی تأثیرگذار در این امر است.
بسیاری از والدین نسلهای گذشته، از خواستهها و امیال خود گذشتند و کاملاً در ساحت فرزند غرق شدند و خود و زندگی خود را به فراموشی سپردند، با این وجود، جوانان امروز زمانی که به این نسل والدین مینگرند، دچار اضطراب و هراس ناشی از شباهت آینده خودشان در صورت فرزندآوری به آنان میشوند، درواقع جوانان امروزی نمیخواهند فقط و صرفاً نقش پدر یا مادر بودن را ایفا کنند.
براساس تجربههای بالینی که داشتم به این نتیجه رسیدم امروز، سناریوهایی را زیست میکنیم که ریشه آن خانواده است؛ درواقع اگر فردی در دوران کودکی احترام، امنیت، آزادی عاطفی و بیان را تجربه کرده باشد، تمایل بیشتری نسبت به فرزندآوری دارد، اما اگر تحت تربیت سبک فرزندپروری کنترلگر و تحقیرآمیز بوده، ناخودآگاه از تکرار این الگو هراس دارد.
قطعاً. زمانی که یک جوان از آینده و شرایط پس از تولد فرزند تصور شفافی نداشته باشد و خود را بدون حامی ببیند و احساس ثبات و امنیت یا آینده روشن را نداشته باشد، بدون شک تمایل او نسبت به فرزندآوری کاهش پیدا میکند، اگرچه باید این نکته را اضافه کنم که ریشه ترسهای نسل امروز برای فرزندآوری، ناکارآمدی و ضعف نیست و به اعتقاد من، جوانان امروزی به درک عظمت نقش والدگری در شرایط امروز جامعه رسیدند که تا چه میزان والدین در سعادت و مشکلات فرزندانشان نقش پررنگی ایفا میکند، بنابراین عدهای از آنان گمان میکنند از پس چنین مسئولیت سنگینی برنمیآیند.
این نگرش ناشی از مشاهدات بین نسلی جوانان است، برخی از جوانان شاهد خانهنشین شدن مادرانشان پس از فرزندآوری بودند و گاهی اوقات هم برخی از والدین این منت را بر سر فرزندان میگذارند که «ما تنها بهخاطر وجود تو در زندگی ماندهایم در غیر این صورت کار موردعلاقه دیگر را انجام میدادم» یا «اگر بچه نداشتم، این کار را انجام میدادم» یا «از زمانی که بچه به دنیا آمده، از خودم، زیبایی و آرامشم غافل شدم» با این جملات به فرزندمان اینگونه القا میکنیم که فرزندآوری فرصت و خوشبختی نیست بلکه بلا یا اتفاق اجباری است که در زندگی نازل میشود.
طبیعتاً نسل جوانی که چنین دیالوگهایی را از والدین خود یا اطرافیان شنیده است، نسبت به بودن خود در جهان دچار احساس گناه میشود و بنابراین زمان فرزندآوری، احساس گناه درونی او به اضطراب تبدیل میشود و تلاش میکند تا با جلوگیری از فرزندآوری، او را از شنیدن چنین جملاتی نجات بدهد.
درواقع نسل امروز تلاش میکند تا ترس و اضطراب خود را منطقی جلوه بدهد و بر این باور است که فرزند نمیآورم تا کار و تحصیل و شرایط زندگیام تغییر نکند و بتوانم به رشد فکری و روانی خود برسم، در حالی که والد شدن میتواند بستری برای خودشناسی افراد باشد؛ درواقع عمیق شدن نگاه و رشد روانی زوجین در گرو فرزندآوری آگاهانه است.
پیش از اینکه وارد شرایط مسئولیت والدگری شویم بهتر است تا برای رشد فردی و ترمیم زخمهای عاطفی خود اقدام کنیم. اگرچه منظور این نیست که والدین نمیتوانند زخمهای عاطفی گذشته خود را ترمیم کنند، اما به مراتب این اقدام و قرار گرفتن در پروسه درمانی پیش از فرزندآوری امر منطقیتر و برای سلامت روان فرزندمان مؤثرتر خواهد بود.
والدگری آگاهانه مانعی برای رشد فردی نیست باید مرز بین نقش فردی و فردیت انسان با والدگری او مشخص شود و این امر در گرو رسیدن به هویت و رشد فردی پیش از فرزندآوری است.
صداوسیما و شبکه نمایش خانگی دو نگاه کاملاً افراطی را پدید آوردهاند، یک نگاه، خانوادهای کاملاً لوکس، بدون مشکل، ایدهآل و فیلتر شده را نشان میدهد که به دور از واقعیت است، نگاه دیگر هم، روایتهای تلخ و سیاه از والدین و زندگی است که این نگاه معمولاً در سریالهای شبکه نمایش خانگی به چشم میآید.
بسیاری از بلاگرها، اینفلئونسرهای اینستاگرام و فمیلیبلاگرها افرادی هستند که باید به اتاق درمان مراجعه میکردند، اما به درآمدزایی در اینستاگرام روی آوردهاند، بلاگرهایی که مسئولیت سبک زندگی، تربیت فرزند و بلایند دیتهای مخاطبان را برعهده دارند و بیاعتمادی، بدبینی و شکاک بودن را بین جوانان رایج کردند.
درواقع بلاگرهای سبک زندگی متأسفانه باعث ترویج افکار پارانوئیدگونه، دشمنیها، تفرقهافکنیها و «پسر/دختری که اینجوری باشه کنسلهها» شدهاند و حملهور شدن به اعتماد بهنفس و عزت نفس یکدیگر را آموزش میدهند و از همه مهمتر جوانان را نسبت به ازدواج و فرزندآوری بیاعتماد کرده است.
سالهاست محتوای مناسب و خوب در راستای ترمیم نگاه جوانان به فرزندآوری و افزایش تمایل آنان به فرزندآوری آگاهانه در صداوسیما و فضای مجازی تولید نشده است و ذائقه مخاطبان با برنامههای بیمحتوا مسموم شده است.
قطعاً. ما نیاز به روایتهای متعادلتری از زندگی انسان داریم؛ منظور آن است که نمایش سبک زندگی بدون فرزند بهعنوان تنها مسیر آزادی یا روایت والدگری بهعنوان یک سوژه رنجآور و مواجهه ایثارگرانه نادرست است.
جوان امروز ما حق دارد تجربههای حقیقی، واقعی و صادقانه را بشنود، والدگری تنها فداکاری نیست و بیفرزندی هم الزاماً رشد فردی نمیآورد؛ درواقع انتخاب سالم برای فرزندآوری زمانی اتفاق میافتد که آگاهی و خواستن پشتوانه آن باشد، بنابراین باید با جوانان صادقانهتر صحبت کنیم.
گروهی از ما به علت خشم پنهانی که از والدین، همسر یا سرنوشت خویش داریم، نسل جدید را به سمت تنهایی سوق میدهد، چون خود توانایی اصلاح و تغییر سبک زندگی را نداشت و غایت آرزویش یعنی تنهایی را به نسل بعدی خویش انتقال میدهد.
گروه دیگری از ما همچنان در والدگری ناسالم و غوطهور در احساس ازخودگذشتگی و خودفراموشی پیش رفته است که اجبار به تکرار و باید را به نسل بعدی خویش انتقال میدهند. هر دو گروه رویه اشتباهی را در پیش گرفتند و جوانان امروزی نیازمند دریافت تصویر واقعی و حقیقی و چندوجهی از ازدواج، همسرداری، بارداری، والدگری و تشکیل خانواده هستند.
گفتوگو از محدثه نعیمیفرد
انتهای پیام