امام خمینی(ره) با تکیه بر ایمان عمیق به خداوند و اعتماد به مردم، توانست الگویی نوین از حکومتداری را پایهریزی کند که در آن، دین و مردمسالاری در هماهنگی کامل قرار داشتند. سادگی زندگی، خلوص نیت، شجاعت در مبارزه با استکبار و درک عمیق از نیازهای زمانه، از او چهرهای ساخت که نه تنها ملت ایران، بلکه آزادیخواهان جهان را تحت تأثیر قرار داد.
از همین رو، به سراغ علی مجتبیزاده، دبیر گروه سیاست و جامعه مرکز پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم رفتیم تا ابعاد شخصیتی امام خمینی(ره) را که او را به چهرهای ماندگار و تأثیرگذار در تاریخ تبدیل کرده است، بررسی کنیم. در ادامه متن این گفتوگو را میخوانیم و میبینیم:
اگر بخواهیم رمز ماندگاری و موفقیت امام خمینی(ره) را از منظر قرآن ببینیم، به آیه ۶۹ سوره مریم مراجعه میکنیم که میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا؛ کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند به زودى (خداى)رحمان براى آنان محبتى (در دلها)قرار مىدهد.» در سایه ایمان، محبت و مودت بوجود میآید؛ چون امری قلبی است.
امام(ره)، فردی بود که سرشار از ایمان و غیرت بود و ویژگیهای بارزی داشتند که مردم را به محبت و عشق واداشت. ایشان معرفتی خاص و بینظیر داشتند؛ نمونه آن، خلوص امام (ره) بود. وقتی حضرت امام وارد میدان شدند، بحث استقلال کشور، عزت ملی، خروج از وابستگی و سلطهپذیری را مطرح کردند؛ مسائلی که بدون انگیزههای مادی و دنیوی و تنها برای رضای خدا بود و این خلوص و صداقت، قلبها را به سوی ایشان جذب کرد.
جریانات سیاسی زمان، تلاش زیادی کردند تا بنیانهای فکری و محبوبیت ایشان را خدشهدار سازند، اما امام (ره) با خلوصی که داشت، توانست مردم را جذب و بسیج کند. نکته دیگر این بود که امام، از خود مردم و برای مردم تلاش میکرد و درباره آنچه که در دلهای مردم وجود داشت، سخن میگفت و زبان حال آنان بود. همین مردمی بودن، محبوبیت او را در دل مردم تثبیت کرد.
یکی دیگر از ویژگیهای بارز حضرت امام(ره)، سادگی بینظیرشان بود؛ در حالیکه ایشان یک فقیه و عالم بزرگ بودند، اما با زبان مردم و در کنار آنان سخن میگفتند و در این همنشینی، جای خودش را در دلها باز میکردند. شهید مطهری درباره انتخاب حضرت امام به عنوان رهبر فرموده است: «بی شک از جان گذشتگی و مبارزه خستگی ناپذیر با ظلم و ظالم و دفاع سرسختانه از مظلوم و صداقت و صراحت و شجاعت و سازش ناپذیری این رهبر، در انتخاب او به مقام رهبری نقش داشته است. اما مطلب اساسی چیز دیگری است و آن این که ندای امام خمینی از قلب فرهنگ و از اعماق تاریخ و از ژرفای روح این ملت برمی خاست. مردمی که در طول چهارده قرن، حماسه محمد، علی، زهرا، حسنین، سلمان، ابوذر... و صدها هزار زن و مرد دیگر را شنیده بودند و این حماسهها با روحشان عجین شده بود، بار دیگر همان ندای آشنا را از حلقوم این مرد شنیدند. علی را و حسین را در چهره او دیدند. او را آیینه تمام نمای فرهنگ خود که تحقیر شده بود، تشخیص دادند.»
اگر بخواهیم به کارهای بزرگ ایشان نگاهی بیاندازیم، باید بدانیم که انقلاب اسلامی در دورانی شکل گرفت که دین از عرصههای اجتماعی و زندگی مردم کنار گذاشته شده بود؛ تفکر سکولار حاکم بود و دین به عنوان یک ابزار تیره و افیون تودهها معرفی میشد. اما امام با ظرفیت و توانایی بینظیر خود، دین و ارزشهای اسلامی را به میدان آورد، و تمام تمدن غربی را به چالش کشید.
انقلاب اسلامی، در محاصره تمدن سکولار و ضد دین غرب، شکل گرفت و این احساس خطر، دشمنان را روزبهروز بر آن داشت تا تمام تلاش خود را برای تضعیف، جنگ، تحریم و جنگ نرم علیه آن انجام دهند. این شخصیت جامع، در حالیکه از نظر علمی و فقهی بسیار برجسته بود، اما همزمان مبارز قهار و انسان شجاعی نیز بود؛ صفاتی که در کنار هم، او را نمونهای بینظیر و بیمانند ساخته است. نظیرش را شاید در تاریخ به تعبیر رهبر معظم انقلاب، بعد از ائمه معصومین(ع) و پیامبر اکرم(ص) کمتر بتوان یافت. اکنون به بیان تعابیری که درباره امام (ره) از زبان بزرگان دیگر فرهنگها آمده است، میپردازم.
آبراهامیان، استاد جامعهشناس ایرانیتبار مقیم آمریکا که استاد دانشگاه آکسفورد است، در تحلیل شخصیت امام میگوید: «عامل اصلی تعیینکننده شخصیت امام، دو ویژگی است؛ زندگی ساده و سازشناپذیرانه با ستمگری شیطانصفت، و ادامهدار بودن مبارزه و مقاومت در برابر ظلم و ستم.» بنابراین، امام، زندگیای ریاضتمندانه و نزدیکی به سطح زندگی تودهها داشت، و این حس نزدیکی و همنوا بودن با مردم، یکی از دلایل محبوبیت و تأثیرگذاری ایشان است.
به گفته کسینجر، مشاور اسبق رئیسجمهور آمریکا، امام خمینی(ره)، غرب را با بحران جدی برنامهریزی مواجه کرد، تصمیماتی گرفت که مجال هرگونه تفکر و برنامهریزی را از سیاستمداران و نظریهپردازان جهانی میگرفت؛ کسی نتوانست تصمیمات ایشان را از قبل حدس بزند. او با معیارهای دیگری غیر از معیارهای متداول و شناختهشده در دنیا عمل میکرد.
نظریه میشل فوکو نیز درباره امام خمینی(ره) به همین صورت است. تنها تفاوت او با سایر اندیشمندان و فیلسوفان، در آن بود که در زمان انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۷، وارد میدان شد و نظریه و تحلیل خود را درباره امام و انقلاب صادر کرد. میشل فوکو میگوید: «شخصیت آیتالله خمینی، پهلو به افسانه میزمد. امروز که هیچ رئیسجمهور یا رهبر سیاسی نمیتواند ادعا کند پشتیبانی وسیع و عمیق مردمش با او پیوند دارد.»
واقعیت این است که انقلاب اسلامی، در مواجهه با بحرانها و تهدیدهای بیشمار، از جمله دشمنیهای استکباری و نظام سلطه، پیروز بیرون آمد. یکی از مهمترین دلایل، همان خلوصی است که امام داشت؛ فرهنگی که دین و ایمان مردمی را در دل و جان آنها نهادینه کرد، فرهنگی که عزت، استقلال و کرامت انسانی را در اعماق وجودشان زنده نگه داشت.
نکته دیگر اینکه، انقلاب بر اساس و بنیان مردممحوری شکل گرفت و ادامه یافت. بعضی از انقلابها در ابتدا با شعارهای مردمی ظهور میکنند، اما پس از مدتی، حاکمیت از آن حمایت خارج و مردم کنار گذاشته میشوند. اما در انقلاب اسلامی، این ویژگی مردمی بودن همچنان حفظ شد، و هر وقت تهدیدی از بیرون یا تلاشهایی داخلی برای تضعیف وحدت و همبستگی صورت گرفت، مردم دوباره و دوباره، در میدان حاضر شدند. این انسجام، مهمترین رمزی است که تضمینکننده پایداری و ماندگاری انقلاب است.
آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی، بر مبنای فطرت و روح آزادگی انسانها استوار است؛ آرمانهایی که هرچند هنوز کامل محقق نشدهاند، اما همواره الهامبخش و جذاب باقی میمانند. استقلال، عزت، مقابله با سلطه، عدالتطلبی، دفاع از مظلوم و تلاش برای توسعه و رفع محرومیت، همگی شعارها و اهدافی هستند که زمانمند نمیباشند و تاریخ مصرف آنها ناپیداست؛ زیرا این آرمانها همواره پابرجا و زندهاند.
جملهای که امام در وصیتنامه خویش درباره رمز ماندگاری انقلاب آورده است، چنین است که میگوید: «بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت میداند و نسلهای آینده در تاریخ خواهند خواند به دو رکن اصلی آن انگیزه الهی و مقصد عالی و حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد.» این دو عنصر، پایه و اساس استمرار و تداوم انقلاباند و هر کدام که دچار ضعف شوند، بنیان آنها متزلزل خواهد شد. اگر این دو رکن آسیب ببیند، اصل اسلام و انقلاب از جای خود فاصله میگیرد.
امام، در فضای پرتعلیقی از سیاست و ژئوپلیتیک منطقهای و جهانی، توانست پشتوانهای عظیم و استوار بیافریند. در آن زمان، منطقه مهم خلیج فارس، راهبردی و ژئوپلیتیک بود؛ منطقهای که از نظر نظامی، اقتصادی و سیاسی برای قدرتهای بزرگ مانند آمریکا، شوروی و انگلستان اهمیت فوقالعادهای برخوردار بود.
در آن برهه حساس، کشور ما سرشار از سرسپردگی و وابستگی به سلطه بیگانگان بود؛ حکومت وابسته و سرسپردهی پهلوی، فضای جامعه را چنان تعبیر کرده بود که گویی در سالهای پایانی حکومت، ایران تنها جزیرهای است در بحرانی پرآشوب، که امنیت و ثبات آن در گروی حمایتهای بیدریغ قدرتهای خارجی است. باور و ایمان خالص امام به خدا باعث شد ایجاد پشتوانه شد که در سال ۱۳۵۶، کارتر، رئیسجمهور آمریکا، در سفری به ایران، در اظهاراتی رسمی، ایران را به عنوان «جزیره ثبات منطقه» معرفی کرد، و شاه خود را «حافظ منافع آمریکا در خاورمیانه» نامید. در چنین فضایی و در این شرایط تاریک و ناپایدار، فردی که قصد ورود به میدان انقلاب را داشت، باید هم پشتیبانی روحی قوی، انگیزهای عمیق و شناختی کافی از جامعه و شرایط زمان میداشت.
هر حرکتی اگر بدون فهم عمیق از مردم و مقتضیات زمان باشد، محکوم به شکست است. شناخت واقعی از فضای جامعه، نیازمند درک عمیق از فرهنگ، نیازها، خواستهها و احساسات مردم بود. امام خمینی(ره)، در چنین شرایطی، محکم بر این باور استوار بود که پشتیبانی اصلی و اساسی او، ایمان خالص و باور عمیق به خداوند است. ایشان باور داشتند که نصرت الهی، کلید پیروزی است، و هرکس در مسیر حق و خدا قدم بردارد، یاری و حمایت الهی شامل حالش خواهد شد.
امام باور داشت که ایمان، نه تنها روحیه و انگیزهای برای مبارزه است، بلکه منبع قدرت و توانی است که انسان را از عواقب سخت راه مقاوم میسازد. او مطمئن بود که اگر در راه حق و خدا قدم بردارد، و از مسیر معصومانه و انقلابیاش فاصله نگرفته باشد، نصرت و مدد الهی نصیب او خواهد شد. این یقین عمیق، قدرت و استقامت امام را در برابر تمامی فشارها و دشواریها تقویت میکرد، و باعث شد ایشان با ایمان راسخ وارد میدان شوند و حرکتشان بهسوی هدف مقدسِ آزادی و استقلال، هرگز متوقف نگردد.
در نتیجه، پشتوانه اصلی امام، ایمان عمیق و خالص، اعتماد به نصرت الهی و توکل بر خداوند بود؛ همان اساسی که ایشان را در مسیر دشوار و پرتلاطم تاریخ، ثابتقدم و استوار نگه داشت.
در واقعهای که در تاریخ انقلاب اسلامی ایران رقم خورد، آنچه امام را از دیگر رهبران متمایز ساخت، نه تنها ایمان عمیق و باورهای راسخ ایشان به اهداف مقدس بود، بلکه توانایی آن داشتند تا عنصر مردمپذیری و مراجعه به اصل اسلام را در تبیین و پیشبرد اهداف انقلاب بهکار گیرند. امام، علاوهبر ایمان به هدف نهایی که برپایی حکومت عدل اسلامی و استقرار حاکمیت دین بر پایه اعتقاد و مشارکت مردم بود، باور داشتند که قدرت و تداوم این انقلاب، تنها در گرو حضور و همراهی ملت است. او معتقد بود که بدون حضور فعال و آگاهانه مردم در صحنه، هرچند رهبرانی بزرگ باشند، نمیتوان حرکت عظیمی، چون انقلاب اسلامی را حفظ و دوام بخشید.
شهید مطهری، پس از دیدار با حضرت امام در فرانسه، نقل میکند که امام چهار نوع ایمان و باور در وجود خود دارد؛ ایمان به هدف، ایمان به مسیر، ایمان به کلام و باورهای خود، و ایمان به مردم. امام میدانست که هدف، یعنی برقراری حکومت اسلامی، نه تنها نیازمند اهداف بلند است، بلکه باید با صلابت و ایمان محکم دنبال شود، حتی اگر فراز و نشیب و مشکلات زیادی در مسیر باشد. ایمان به مسیر و راه، ایشان را قدرتمند نگه داشت؛ ایمانی که حتی در سختترین لحظات، با یقین تمام ادامه میداد. ایمان به کلام و باورهای خود، موجب میشد که سخنان او همانگونه که باور داشت، به دیگران منتقل شود، و آنان نیز به آن ایمان بیاورند. اما آنچه امام را بینظیر میساخت، باور عمیقش به مردم بود؛ باور به اینکه مردم، موجودات هوشمند، مسئول و در عین حال، قابل اعتمادند.
در این راستا، امام همواره بر این نکته تأکید داشتند که مردم، در برخی دورهها شاید در مواجهه با سختیها و خشونتهای رژیم، دچار سردرگمی یا ضعف شوند، اما اصل مردمبودن، غایت است و آنها در صحنه، حاضر و آمادهاند؛ همانگونه که در تاریخ اسلام و تاریخ انقلاب شاهدیم، مردم در لحظات حساس و پرچالش، کنار رهبر و امام خود باقی ماندند و نقشآفرینی نمودند. امام معتقد بود که مردم در میدان، نشان میدهند که در عهده تحقق اهداف مقدس برمیآیند. حضور مردم، همانند نیروی پیشران است که حکومتهای اسلامی را تثبیت میکند و در مسیر تحقق اهداف اسلام، نقش اساسی دارد.
در نظریه امام، جمهوریت بر پایه اسلام و ارزشهای آن استوار است و این نظریه بر خلاف تصور برخی، نه تنها نزاکتی سیاسی یا قراردادی صرف نیست، بلکه ریشه در اصل دین و حکمت اسلامی دارد. امام میدانستند که مشروعیت حکومت، در گرو رضایت و مشارکت مردم است، و بدون حضور فعال و آزاد آنها، حکومت جاهلانه، ناپایدار و ناموفق خواهد بود. لذا، ایشان بر این باور بودند که جمهوری اسلامی، چیزی نیست که بتوان آن را صرفاً با آرمانهای غربی یا به شکل سکولار بنا نهاد، بلکه باید بر پایه باورهای دینی، اخلاق، مردمپذیری و مشارکت عموم شکل گیرد.
در پاسخ به سؤالی که امروزه در مورد تفاوت جمهوری ایران با دیگر جمهوریهای غربی مطرح میشود، باید گفت که جمهوری اسلامی ایرانی، بر خلاف جمهوریهایی که پایه آنها صرفاً به اصول سکولار و لیبرال استوار است، بر اساس اصول اسلام، عدل، مردمسالاری دینی، و توکل بر خدا بنا شده است. امام، این نگاه را بهگونهای تبیین نمودند که فرهنگ و ارزشهای دینی، نه تنها در سیاست، بلکه در ساختار جامعه و اداره حکومت، جایگاه محوری داشته باشد. این است که جمهوریت در قرآن و سنّت، برپایه اصلاح و رشد معنوی و اخلاقی و مشارکت فعال مردم است؛ چرا که اینها، عناصر کلیدی در تحقق عدالت، آزادی و استقلال یک ملت هستند.
در طول تاریخ، مفهوم و ریشههای مردمسالاری و نحوه رابطه دولت و ملت همواره یکی از موضوعات محوری در مباحث سیاسی و اسلامی بوده است. حضرت امام خمینی(ره) در این راستا، دیدگاهی عمیق، مُتبلور و برآمده از دین و فطرت انسانی ارائه دادند که تفاوتهائی اساسی با مفهوم غربی و سکولار مردمسالاری داشت. ایشان اعتقاد داشتند که جمهوریت یعنی حاکمیت مردم، اما این حاکمیت باید در قالبی اسلامی و بر پایه باورهای دینی و آموزههای الهی باشد، نه صرفاً بر مبنای قوانین سکولار یا سیستمهای لیبرال.
امام تصریح کردند که «جمهوری به همان معنایی است که در همه جا هست»، یعنی حکومتی که شکل ظاهری آن مردمی است، اما محتوا و معنا، تابع اسلام و ارزشهای اسلامی است. ایشان گفتند: «برای ما جمهوری اسلامی است، چون هم شرایط انتخاب و هم احکام و قوانینی که جاری میشود، از سوی ملت و مبتنی بر نظرات و ارادهی مردم است، ولی با محتوای اسلامی». درواقع، جمهوریت بدون اسلام، چیزی جز قالبی بیروح نیست، و اسلامیتِ آن معنای عمیق و محتوای انسانی و اخلاقی دارد.
در جریان شکلگیری انقلاب و استقرار حکومت، شخصیت و جایگاه امام، آنچنان محبوبیت و جایگاهی پیدا کرده بود که در اوایل، مردم به سمت نوعی «حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی» گرایش نشان میدادند، چون شخصیت امام و باور عمیقی که به ارزشهای انقلابی داشتند، جاذبهای بینظیر ایجاد کرده بود. امام، بهرغم فراز و نشیبها، بر اهمیت «قانونگذاری مردمپذیر و مبتنی بر اسلام» تأکید داشتند و معتقد بودند که تدوین قانون اساسی نیازمند حضور و نقش مردم است؛ لذا پیشنهاد میدادند کارشناسان و نخبگان، بر اساس نظرات و آراء عمومی، در تهیه و تصویب قانون مشارکت داشته باشند و پس از آن، این قانون باید پس از همهپرسی و رأیگیری مردم، رسمیت یابد.
امام، هر چند در جایگاه رهبری، نقش بسیار مهمی در تعیین مسیر داشتند، ولی بر این باور بودند که نقش و جایگاه مردم، بسیار حیاتی است: «مردم باید در میدان حاضر باشند، سرنوشتشان را خود تعیین کنند. نقش مردم در انقلاب، نقش اصلی است نه نقش جانبی». ایشان نمونههای تاریخی، چون حضور مردم در عهد حجاز و قیامهای نخستین امامان معصوم را نیز یادآور میشدند، و میگفتند مردم باید در صحنه باشند، چون این حضور، ضامن استمرار و پیروزی انقلاب است.
در طول زمان، مفهوم «مردمسالاری دینی» که توسط مقام معظم رهبری هم مورد تأکید قرار گرفت، دنباله و تفسیر و توسعه همان نگاه امام است. ایشان بر حفظ جایگاه حقیقی و نقش فعال و آگاهانه مردم تأکید داشتند، و هرگز نقش مردم را کمرنگ نکردند. برعکس، همواره بر «وفاداری به رأی و خواست ملت» اصرار ورزیدند، و در مواقعی که خواستههای مردمی به نفع کل کشور و نظام بود، حمایت کردە و هرگونه عقبنشینی در مقابل خواست مردم، به عنوان خیانت به آرمانهای انقلاب و نظام تلقی میشود.
حفظ جایگاه مردم، چالشها و خطراتی دارد اما امام و رهبران پس از ایشان، همواره نشان دادهاند که این جایگاه، منبع مشروعیت و استمرار است و در مقام مراقبت، باید بر اصول و ضوابط آن پایدار ماند. مراقبت از این جایگاه، یعنی پاسداشت اعتماد و حضور فعال مردم در عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی؛ یعنی پیشگیری از هرگونه تحریف، انحراف و سوء استفاده. همینطور، نیاز است که همواره تبیین و ترویج تفکر اسلامی دربارهی نقش مردم، در عرصههای مختلف، در کنار فعالیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی استمرار یابد تا مبادا نقش اصیل و محوری مردم در حکومت، تضعیف یا فراموش شود.
در نگاه امام خمینی(ره)، نقش و جایگاه مردم در انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، جایگاهی اساسی و بیبدیل داشت. ایشان معتقد بودند که حمایت و حضور مردم، باید همواره در راس دغدغهها و تصمیمگیریهای نظام باشد. برای امام، هر اقدامی که از سوی مسئولان انجام میشد، میبایست در خدمت رأی و ارادهی مردم باشد، زیرا انقلاب اسلامی «بر دوش مردم» است و هیچگونه تصمیم، سیاست یا حرکت قوام نمییابد، مگر با حضور و حمایت مردم در میدان.
امام و نظام جمهوری اسلامی، تلاش بسیار کردهاند تا نقش مردم را احیا و تقویت کنند. این جایگاه، تنها به دوران ایشان محدود نمیشود، بلکه همواره باید مورد حفاظت قرار گیرد، چرا که «انقلاب، بر دوش مردم است و باقی خواهد ماند، چون مردم هستند که آن را نگه میدارند». در ادامه، باید گفت که این باور، جز در سایه احترام به رأی مردم، اعتماد و میدان دادن به آنان محقق نمیشود. حمایت از رای مردم، نه تنها از فرضهای عملی بلکه از اصول و مبانی انقلاب و اسلام است.
در مسیر همین نگرش، بعضی تصورات مطرح شده است که پس از دوران حضرت امام، «جایگاه و نقش مردم تضعیف شده است». اما واقعیت خلاف این تصور است. در خود نظام، همواره سعی شده است چنان جایگاهی برای مردم قائل شوند که نقش آنها در تصمیمگیریها، نظارت و نظارتپذیری، حفظ شود. به عنوان مثال، در زمان امام، نظارت شورای نگهبان بر انتخابات و صلاحیتها، برخلاف تصور عمومی، بسیار سختگیرانه بوده و مبتنی بر ضوابط دقیق و اصول دستگاه است و این، در همان دوران اولیه انقلاب مشخص شد.
در دوران خود امام، اگر بررسی کنیم، نظارت استصوابی که اکنون به شدت مورد بحث است، در آن زمان هم وجود داشت و این موضوع، نه تنها علامت ضعف، بلکه نشانگر اهمیت نگهداشتن شاخصهای اسلامی در صلاحیتها و نظارتها است. در واقع، نظارت، بخش جداییناپذیر و اساسی در حفظ سلامت انتخابات و نظام است و در طول تاریخ، هرگاه یک جریان سیاسی یا گروهی به دنبال نفوذ و ادامهی خود بوده، ممکن است راههایی برای تغییر یا تضعیف این نظارتها پیدا کرده باشد.
بنابراین، نباید تصور کنیم که نقش مردم و نظارتهای اسلامی، پس از امام کاهش یافته است. برعکس، نظام با حساسیت و مراقبت مستمر، تلاش میکند جایگاه مردم را محفوظ نگه دارد و نظارتهای قانونی و شرعی را تداوم بخشد. مهم است که بدانیم، هر مجموعهای در هر وضعیتی، ممکن است در مواردی با چالشهایی مواجه باشد، اما هدف، حفظ اصل و اساس جایگاه مردم و نظارت صحیح و اسلامی است، تا نظام بتواند در مسیر صحیح و مبتنی بر ارزشهای اسلامی حرکت کند.
هرگونه اصلاح یا بازنگری در ساختارها، باید بر پایه حفظ و تقویت جایگاه و نقش اصلی مردم باشد، و هر مناقشه یا تحلیل، باید در جهت حمایت از این اصل بنیادین صورت گیرد.
در نظام اسلامی، یکی از اصول بنیادی، حفظ و تداوم جایگاه مردم در فرآیندهای سیاسی و انتخاباتی است. در این راستا، شورای نگهبان نقش کلیدی دارد؛ وظیفه آن نظارت بر صلاحیت نامزدهای انتخابات است تا اطمینان حاصل شود کسانی که وارد میدان میشوند، بر مبنای اصول و مبانی انقلاب اسلامی قرار دارند و به ارزشها و آرمانهای نظام پایبند هستند. این نظارت، نباید قید و بندهای شکلی و یا نگاههای سیاسی صرف باشد، بلکه باید معیارهای اساسی و مبنایی را مدنظر قرار دهد، یعنی میزان پایبندی افراد به آرمانها، مبانی و مبانی انقلاب اسلامی.
همچنان که امام خمینی (ره) تصریح کردند، وظیفه شورای نگهبان این است که افرادی را تایید صلاحیت کند که موافق با رای و خواست مردم باشند، نه اینکه صرفاً مخالفتها و نگرانیهای سیاسی را ملاک قرار دهد. چون اصل بر این است که مردم در فرآیند انتخاب نقش اصلی خود را ایفا کنند و انتخاب نهایی بر عهده آنان است. بنابراین، معیارهای صلاحیت باید بر مبنای پایبندی فرد به مبانی و اصول انقلاب، اعتقاد عمیق به نظام اسلامی و تعهد به قانون اساسی باشد؛ نه اینکه فردی با بیاعتقادی و بدون انطباق با این اصول وارد صحنه شود، و بعد صدای مخالفت بلند شود که «این فرد مورد تأیید نیست»، چون این مخالفت فایدهای ندارد جز تضعیف پشتوانه مردمی انقلاب.
در حقیقت، اگر قرار باشد لیست کاندیداها، به صورت کاملاً دقیق و بر اساس معیارهای اصولی و اعتقادی، فراهم گردد، دیگر شاهد حضور افرادی نخواهیم بود که اعتقادات نظام و ارزشهای انقلاب را زیر سوال ببرند. همانطور که بنا شده است، نظام اسلامی بر مبنای اعتقاد و باور مردمی استوار است؛ و این باور باید در سطح کاندیداها و مسئولین نیز به عنوان پایه و اساس باشد.
ما باید مراقب باشیم که پشتوانه مردمی، این عنصری است که انقلاب را در مقابل همه تهدیدها و دشمنیها نگه داشته است. حضور فعال و آگاه و احساس مسئولیت مردم در مسیر انقلاب باید حفظ و تقویت شود. هر فکری که باعث تضعیف این رابطه و فاصله گرفتن مردم از مسئولین شود، جایز نیست. دشمنان، اگر تاکنون نتوانستهاند در میدان مقابله با انقلاب اسلامی موفق شوند، فقط به خاطر حمایتهای الهی و حضور مردم در صحنه است.
بنابراین، باید اطلاعرسانی و تبلیغ همهجانبه صورت گیرد تا مردم حس کنند این انقلاب، متعلق به خودشان است. اگر در مسیری مشکلی یا ضعفی پیش آید، راه حل آن در داخل جامعه و توسط خود مردم باید جستوجو شود؛ چنانکه تاریخ نشان داده است، رابطه قوی و مستمر بین مردم و مسئولین، ضامن پایداری و استمرار انقلاب است. هیچگاه نباید فاصلههایی بین مردم و مسئولین ایجاد شود و یا نقش مردم نادیده گرفته شود، چرا که این اصل، پایهی اصلی نظام است و تضعیف آن، به معنای تضعیف پایههای انقلاب است. در پایان، حفظ این پشتوانه و مراقبت از اصل مردمسالاری اسلامی، نه تنها هدف است، بلکه وظیفهای است که همه مسئولان و نهادهای نظام باید در مسیر آن تلاش کنند، تا هر روز بر استحکام و پایداری جمهوری اسلامی افزوده گردد و دشمنان نتوانند در میدانهای تضعیف این نظام، به پیروزی برسند.
گفتوگو و فیلم از هانیه محمدنژاد
انتهای پیام