مسافری در میدان انقلاب از رانندهای، مسیر میدان آزادی را سؤال میکنند؛ و راننده با طعن و طنز پاسخ میدهد، از آزادی خیلی دور شدهای، آزادی قبل از انقلاب بود و شخصی که نزدیک این دو ایستاده و پرسش و پاسخ را میشنود؛ با آرامش به مسافر میگوید: سخن راننده درست است و تو از آزادی دور شدهای، اگر از غرب تهران حرکت کرده باشی.
سپس ادامه میدهد؛ اساساً دوری، نزدیکی، رسیدن و یا نرسیدن به یک مکان، وابسته به نقطه شروع و جهت حرکت ما است. برای اثبات دور شدن و یا نزدیک شدن به میدان انقلاب، مهم این است که حرکت خود را از شرق یا غرب تهران آغاز کرده باشیم. اگر حرکت، از غرب تهران و از میدان آزادی باشد؛ وقتی به میدان انقلاب رسیدیم، بدون تردید، از میدان آزادی دور شدهایم. اما اگر حرکت، از میدان امام حسین که در شرق تهران است، باشد، برای رسیدن به میدان آزادی، راهی جز گذر از میدان انقلاب نداریم.
تفاوتی نمیکند، این داستان گزارشی از یک واقعیت باشد و یا پرداخته ذهن فلسفی و سیاسی یک نویسنده خلاق؛ در هر صورت بازگوکننده واقعیتی است عمیق، فراگیر و راهگشا که کمتر مورد توجه و تأمل ما قرار میگیرد. زیبایی و خلاقیت این داستان از آنرو است که:
در این داستانک به گونهای اعجابانگیز، با زبانی ساده، کوتاه و زیبا، به یکی از عمیقترین و معماییترین اصول معرفتشناختی و ارزششناختی اشاره شده است. اصولی که توجه به آنها نقشی اساسی و بیبدیل در کشف حقیقت و فروکاستن بسیاری از منازعات اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و ... دارند.
در این داستان، میدان انقلاب، میدان آزادی، میدان امام حسین و تهران مکانهای واقعی و جغرافیایی مشاهدهپذیر و تجربهپذیر هستند. مکانهایی که میتوان با حضور در شهر تهران آنها را با چشم مشاهده کرد. شرق و غرب نیز در این داستان بدون هیچ ابهامی بازگوکننده جهت و نسبت میان سه مکان جغرافیاییِ میدان انقلاب، میدان آزادی و میدان امام حسین (ع) در کلان شهر تهران است.
نویسنده، اما در داستانی بدیع و خلاقیتی بی نظیر، با زبانی استعاری و کنایی به وضوح نشان میدهد که هریک از این مفاهیم جغرافیایی، تهران، میدان انقلاب، میدان آزادی و میدان امام حسین(ع)، تهران، شرق و غرب با زبانی نمادین، بزرگترین رخداد جهان معاصر و بنیادیترین چالش فراروی جهان و انسان را به تصویر میکشد؛ و منازعهای فروناکاستنی و اجتنابناپذیر، میان تمدن غرب و شرق (اسلام و لیبرالیسم) را به خوبی نشان میدهد.
با توجه به این داستان، داوری ما درباره انقلاب اسلامی، بیش از هرچیز وابسته به پنجرهای است که از آن به انقلاب مینگریم. آیا انقلاب را از پنجره مبانی، اصول، اهداف، نمادها و نمودهای تمدن غرب تفسیر و تحلیل میکنیم و یا از منظر مبانی، اصول و اهداف اسلام؟
شرق در داستانک ما، از شرق تهران و تمدن اسلام، فراتر رفته و افزون بر تمدن اسلامی، تمدنهای ارتدوکسها، ژاپن، چین، امریکا لاتین، آفریقا، هندوئیسم، تمدن بودایی را نیز در برمیگیرد؛ اما برخی دلایل و شواهد نشان میدهد که رویارویی واپسین میان تمدن غرب و تمدن اسلامی است، انقلاب اسلامی نقطه آغاز این واقعیت شکوهمند و نویدبخشِ تفوق و برتری و پیشگامی اسلام در بزرگترین تقابل فراروی بشر خواهد بود.
ساموئل هانتینگتون نظریهپرداز علوم سیاسی در سال ۱۹۹۳ در مقالهای با نام برخورد تمدنها و شرح و بسط این نظریه در کتابی به نام «برخورد تمدنها و دوباره سازی نظم جهانی» در سال ۱۹۹۶. برای اثبات ادعای خود درباره «نقش کلیدی مذهب» در جهان پیشرو، به منازعات با رویکرد مذهبی یوگسلاوی و درگیری هند و پاکستان اشاره میکند.
وی همچنان از دو کشور ایران و ترکیه بهمثابه دو کشور نوظهور بنیادگرایی اسلامی یاد میکند. این تئوری پیش از هانتینگتون نیز توسط برنارد لوئیس با نام «بنیان خشم مسلمانان» و نیز در کتابی از بازیبل متیوز در سال ۱۹۲۶ در مورد خاورمیانه با نام «اسلام جوان در حرکت»، تکرار شده است. بیداری اسلامی که در سالهای اخیر بسیاری از کشورهای اسلامی را فراگرفت و برخی نیز از آن به بهار عربی تعبیر یاد کردند را میتوان به لیست تحولات فراگیر مذهبی افزود.
هانتیگتون دین را عامل اصلی برخورد تمدنها دانسته و رویارویی تمدن غرب مسیحی و شرق مسلمان را اجتنابناپذیر میداند. تحلیلگران سیاسی، اما بر این باورند که نظریههایی از این دست، در پی آن هستند که از اسلام چهرهای ستیزهجو در برابر تمدن غرب معرفی کنند و زمینه اسلام هراسی را فراهم آورند، این تحلیل مقرون به استدلال نیز هست. از اینرو برخی نظریه «برخورد تمدنهای هانیتگتون» نظریه «پایان تاریح و آخرین انسان» فکویاما را به مثابه پشتوانه نظری لشکرکشی بوش به سرزمینهای اسلامی میدانند.
از دیگر دلایل و شواهد این تحلیل، بیانهای است که با امضای شصت تن از متفکران سرشناس آمریکایی منتشر شد. «ساموئل هانتینگتون»، «فرانسیس فوکویاما»، «آمیتایى تریونى»، «بلانکن هورن»، رئیس مؤسسه ارزشهاى آمریکایى شماری از امضاءکنندگان بودند.
بیانیه، با این پرسش آغاز میشود «ارزشهاى آمریکایى چیست؟» و با «جنگ عادلانه، براى دفاع از خود و ارزشهاى جهانى» پایان مییابد و با تکیه بر مستندات حقوقی چون احترام به حقوق اساسى انسانها و حقوق بشر، حفظ حقوق شهروندان آمریکایى و آزادى مذهب، جنگ عادلانه آمریکاییان براى دفاع مشروع از خود و از ارزشها جهانى توجیه و تأیید میشود.
تحلیلگران سیاسی براین باورند که دیدگاههاى هانتینگتون و فوکویاما، بهمثابه دکترین بیانیه یادشده بهشمار میآید.
بهرغم درستی تحلیلهای بازگو شده درباره ابتناء بیانیه یاد شده بر نظریههای «پایان تاریخ و آحرین انسان» فوکویاما و «جنگ تمدنهای» هانتیگتون و ...، امروز شاهد تقابل تمدنها غرب و اسلام بهمثابه رخدادی گریزناپذیر هستیم که بازگوکننده تحقق پیشگویی افرادی چون هانتیگتون در اینباره است. امروز هیچکس نمیتواند این واقعیت را انکار کند که «جهان شاهد رویارویی آشکار تمدن غرب و اسلام است.»
این رویارویی و منازعه با انقلاب اسلامی آغاز و بهتدریج گسترش مییابد و عمیقتر میشود و با فراز و فرودها و تشدید این رویارویی، مرزها و حدود این دو جبهه کارزار فرهنگی و نظامی، وضوح و شفافیت بیشتری مییابد.
صفبندیها و یارگیریها، فراتر از منازعه ایران و آمریکا، به بخشهایی از جامعه جهانی تسری پیدا میکند. با قرار گرفتن، عراق، لبنان، فلسطین، یمن، سوریه، و خیل عظیمی از مسلمانان پاکستان، افغانستان، آذربایجان در کنار ایران و بهتدریج شاهد شکلگیری جبهه مقاومت اسلامی هستیم.
با آغاز علمیات طوفانالاقصی، افسانه شکستناپذیری اسرائیل و آمریکا به پایان خود میرسد و با قتلعام وحشیانه بیش از ۴۰ هزار کودک، زن و مرد فلسطینی در غزه و مقاومت اعجابانگیز، مردم مظلوم فلسطین، شاهد گسترش مقاومت فرا اسلامی در سراسر جهان هستیم.
این داستانکِ به ظاهر ساده، با استفاده از استعارهای جغرافیایی و نمادسازی بدیع، عمیقترین چالش جهان معاصر را آشکار میسازد و به زیبایی نشان میدهد که «پیروزی»، «شکست»، «نزدیکی» و «دوری» به آرمانها، وابسته به نقطه آغاز و مسیرِ گزینششده و مقصد و هدفی است که برای رسیدن به آن زندگی میکنیم.
در این داستان میدان انقلاب در تهران، نماد انقلاب اسلامی، میدان آزادی، در غرب تهران، نماد آزادی لیبرالیسی برخاسته از تمدن غرب و میدان امام حسین نماد آزادی در تفسیر اسلامی است؛ از اینرو کسانی که انقلاب اسلامی را از پنجره غرب و تفسیر لیبرالیستی، فهم میکنند، انقلاب اسلامی پایان آزادی و برای کسانی که انقلاب اسلامی را از منظر اسلام پذیرفتهاند آزادی ارمغانی است که در پرتوی انقلاب اسلامی دست یافتنی است. انقلاب برای گروهی نماد دوری از آزادی و برای گروهی دیگر، گذرگاهی اجتنابناپذیر به سوی آزادی است.
حجتالاسلام والمسلمین سید علیاکبر حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن
انتهای پیام