در دنیای امروز، که تحولات علمی و فناوری با سرعت بیسابقهای در حال پیشرفت است، ضرورت همافزایی و تعامل میان دو نهاد مهم آموزشی کشور، یعنی حوزههای علمیه و دانشگاهها، بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
حوزههای علمیه که به تربیت علما و متخصصان دینی پرداخته و در مباحث دینی و اخلاقی عمق تخصص دارند، میتوانند با دانشگاهها که متمرکز بر علوم نوین و فناوریهای روز دنیا هستند، تعامل داشته باشند تا پاسخگوی چالشهای نوظهور و مسائل نوپدید جامعه، مانند هوش مصنوعی و دیگر فناوریهای پیشرفته باشند.
حجتالاسلام والمسلمین محمدهادی مفتح، استاد حوزه و دانشگاه در گفتوگو با خبرنگار ایکنا از قم که در دو بخش تقدیم مخاطبان گرامی خواهد شد، به بررسی ابعاد مختلف وحدت حوزه و دانشگاه از ضرورت تحقق این امر در سه بعد دانشگاه، حوزه و جامعه و موانع تحقق آن تا راهکارهای رفع موانع و ارزیابی وضعیت کنونی این دو نهاد در روزگار ما پرداخته است که در ادامه مشروح بخش اول گفتوگو را میبینیم و میخوانیم:
ضرورت وحدت حوزه و دانشگاه دارای سه بعد نیاز جامعه، نیاز حوزویان و نیاز دانشگاهیان است. آیندهسازان جامعه، متفکرانی هستند که در علوم دینی و علوم بهروز و کارآمد تحقیق و تفحص میکنند و نظریات جدید و کارآمد و متناسب با نیاز روز جامعه ارائه میدهند زیرا برای نسل جامعه امروز نمیتوان صرفاً به استندات عالمان و متفکران دهههای پیشین اکتفا کرد و مواجهه با پدیدههای نوظهور و نوپدید همچون هوش مصنوعی نیازمند مطالعات و پژوهشهای بهروز است.
همانگونه که جامعه دینی و متخصصان علوم دینی باید پاسخگوی نیازهای دینی جامعه باشند و دانشمندان و اندیشمندان نیز باید پاسخگوی نیارهای سبک زندگی جامعه در عصر پیشرفت و تکنولوژی باشند، بنابراین جامعه بهره خود را از وحدت حوزه و دانشگاه خواهد برد.
قشر حوزویان با توجه به رسالت دیندار کردن مردم جامعه در روزگار ما و پاسخگویی به شبهات و پرسشهای دینی و معارفی آنان نیازمند شناخت مشکلات و چالشهای بهروز جامعه است، همچنین متخصصان دین برای اینکه بتواند رسالت خویش در قبال جامعه انجام بدهد باید شرایط جامعه خود را بشناسد و آینده آن را پیشبینی کند که بدون تخصص و فراگیری علم و تکنولوژیهای بهروز جامعه محقق نخواهد شد.
امروزه حوزویان بدون آگاهی و کسب اطلاعات در زمینه هوش مصنوعی و دستاوردهای نوین جامعه نمیتوانند نیاز جامعه را شناخته و پاسخگوی آنان باشند و این آگاهی در سایه تعامل و همکاری با دانشمندان و محققان رقم خواهد خورد.
شناخت زبان حوزویان و دریافت پاسخهای کارآمد از آنان از جمله نیازهای دانشگاهیان برای تحقق وحدت حوزه و دانشگاه بهشمار میرود.
در تاریخ صدساله کشورمان آمده دانشگاهیان در دهه 20 و 30 که بهتازگی برای حضور در جامعه تربیت میشدند، دانشجویان مسلمان با حوزویان ارتباطی نداشتند و زبان آنان را درک نمیکردند، در چنین شرایطی دانشجوی دیندار بر سر دو راهی علم و دین مستأصل میماند که یا دین اسلام را رها کند چون با دینشناس ارتباط نمیگیرد و یا دین را از دینشناس نشناسد.
مرحوم دکتر شریعتی درباره شرایط آن زمان دانشجویان بر این باور بود که دانشجویان با روحانیت مشکل دارند، اما با دین که مشکلی ندارند پس آن را بگیرند و دیگری را رها کنند. به همین منظور دانشجو باید یا دین را رها میکرد یا براساس مبانی نادرست دینی، دیندار میشد، بنابراین انحرافات دینی و دین انحرافی از دهههای 40 و 50 و پیش از انقلاب آغاز شد. شهید مفتح پس از بروز و ظهور این انحرافات نظریه وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح کردند.
یاد گرفتن حوزه از دانشگاه یا دانشگاه از حوزه مراد و هدف وحدت حوزه و دانشگاه نیست. دانشگاهیان یا حوزویان باید همگی از نظام آموزشی جدید و دستاوردهای نوین بهره لازم را ببرند و تلاش کنند از مؤثرترین روشهای آموزشی استفاده کنند، درواقع تبادل دستاوردهای آموزشی بین حوزه و دانشگاه لازم است، اما هدف غایی نیست که دانشگاه حوزوی شود.
نگرش منفی بین این دو مرکز آموزشی که از گذشته بوده، از جدیترین موانع تحقق حوزه و دانشگاه بهشمار میرود؛ همزمان با فشاری که رضاخان به حوزههای علمیه وارد میکرد و محدودیتهایی که برای آنان برای ارتباط با مردم بهوجود میآورد تا بتواند حوزههای علمیه را تعطیل کند، دانشگاهها رونق پیدا کرد و رضاخان نقش ویژهای در ارج نهادت به دانشگاهیان داشت.
از ابتدا تلاش برآن بود که دانشگاه را در مقابل حوزه علمیه قرار بدهند نه اینکه این دو مرکز دو بال پرواز جامعه باشند، بنابراین تلاشهایی از حکومت رضاخان برای مقابل هم قرار دادن این دو مرکز بهوجود آمد و بدبینی بین این دو مرکز شکل گرفت.
پیش از انقلاب اسلامی، از یک طرف، دانشگاهیان، حوزویان را افرادی بیسواد که بهرهای از دین دانش ندارند، میدانستند و از طرفی دیگر، حوزویان، دانشگاهیان را افرادی بیدین میپنداشتند و باور نادرست «دانشگاه مهد علم است و حوزه مهد دین» از همان زمان شکل گرفت، متأسفانه در جامعه امروز هم در برخی محافل عمومی این تعبیر ناصحیح بهکار میرود، اما واقعیت این است که مگر علم و دانش در حوزههای علمیه وجود ندارد؟ مگر دانشگاهیان دین ندارند؟
شهیدان مفتح، بهشتی و امام موسی صدر، رسالتی بر گردن خویش احساس میکردند که وارد فضای آکادمیک دانشگاهی شدند؛ مادرم نقل میکند، زمانی که پدرم وارد دانشگاه میشود تا بتواند دانشگاه را از نگاه یک دانشجو درک و لمس کند، بسیاری از دوستان حوزوی شهید مفتح از او فاصله گرفتند، گویی جرمی مرتکب شده است.
پس از انقلاب اسلامی نگرش منفی و بدبینی حوزه و دانشگاه نسبت به یکدیگر بسیار کاهش پیدا کرده است، اگرچه در لایههایی از دانشگاهیان و حوزویان این بدبینی وجود دارد و مانع تحقق وحدت حوزه و دانشگاه است.
علاوه بر این، برخی از افراد با ظاهر دلسوزانه، نظریات متعددی در رابطه با اینکه نظریه وحدت حوزه و دانشگاه امکانپذیر نیست، ارائه میدهند و در تلاش برای تئوریزه کردن عدم امکان تحقق وحدت حوزه و دانشگاه هستند، آنان یکی از دلایل عدم تحقق وحدت حوزه و دانشگاه را نبودن هیچگونه محدودیت و خط قرمز در حوزه علمیه و رعایت خط قرمزها در دانشگاه مطرح میکنند یعنی شیوه و سبک آموزشی حاکم در این دو نهاد فرسنگها باهم متفاوت است و میتوان به علم و نظریات آن اشکال وارد کرد، اما به نظریات بزرگان و علما نمیتوان اشکالی وارد کرد، در حالی که این باور نادرست است.
ادامه دارد...
گفتوگو از محدثه نعیمیفرد
فیلم از حانیه سادات حسینیکیا
انتهای پیام