یکی از آسیبهای جدی کتابهای دینی که آینده جامعه را هم تهدید میکند، کاهش استقبال مخاطبان جوان از کتابها و متون دینی کهن و تألیفات جدید است.
جوانان زمان انقلاب علاقه فراوانی به مطالعه کتابهای دینی و استخراج مفاهیم اسلامی داشتند که متأسفانه اکنون کمرنگ شده است.
علاوه بر فرهنگسازی برای مطالعه و ایجاد تشنگی کتابخوانی در نسل جوان باید نویسندگان نیز جذابیتهای بیشتری در آثار خود ایجاد کنند و مؤلفان کتب دینی عمومی، نیاز امروز جامعه را دریابند و با پیروی از الگوهای جدید نویسندگی، از بهکارگیری واژگان کلیشهای و نگارش سنتی بپرهیزند و بکوشند با زبانی ساده و بیانی روان با مخاطبان خود سخن بگویند؛ در همین راستا خبرنگار ایکنا از قم در گفتوگو با اسماعیل مهدویراد، دبیر تحریریه مجله آینه پژوهش و مدیر کتابخانه تخصصی ادبیات قم به بررسی وضعیت مجلات و کتب دینی در ایران پرداخته است که در ادامه این گفتوگو را میخوانیم:
از سال ۱۳۸۵ به بعد تعداد عناوین کتب دینی منتشر شده تقریباً سطح ثابتی داشته، اما در تمام طول این سالها شمارگان کتب دینی به شدت کاهشی بوده است. به نظر بنده چند شاخص برای کتب دینی وجود دارد، اول اینکه تا دورهای کیفیت کتب دینی در حوزه فرم بسیار ضعیف بود، گویی این نظر در بین اهالی کتاب وجود داشت که صرف ارائه موضوع کفایت میکند و فرم، همسطح و همسان با محتوا پیش نمیرفت که البته در سالهای اخیر اقداماتی در خصوص بهبود این مسئله صورت گرفته است، اما همچنان به موازات افتی که شاهد آن بودیم امروزه در حوزه محتوا کتابهایی داریم که مطلقاً با 10 سال پیش همپا نیستند، این نکته از دادههای مختلف از جمله میزان نقد کتابهایی که برای آیین پژوهش میآید، به دست آمده است.
نکته بعدی مسئله شمارگان است، مخاطبان کتابهای دینی دو دسته عمومی و اختصاصی هستند، بخشی از کتابهایی که پژوهشی هستند و مخاطب عمومی ندارند، افت شمارگانشان قابل تحلیل است و براساس قیمت کتاب و یک اتفاق عمومی، مخاطب کتاب تخصصی دینی نیز کم شده است.
اما در حوزه مخاطب عمومی در بحث کتاب دینی با مشکلات مختلفی روبهرو هستیم و مهمترین آن این است که در حوزه مخاطب عمومی کتاب دینی، مطالبی که توسط پژوهشگران برای مخاطب عمومی منتشر میشود از سطح جامعه عقبتر است. در واقع مخاطب کتاب دینی موضوعاتی در ذهن خود دارد که کتاب منتشر شده هنوز به آن نرسیده و سؤالات عمومی از محتوای کتب جلوتر است، در نتیجه مخاطب عمومی کتاب دینی آنچنان فراوان نیست.
بنابراین در چندسال اخیر، در پژوهشگاههایی که بهصورت تخصصی در حوزه کتاب دینی فعالیت میکنند شاهد افت هستیم، زیرا اراده و تصمیمی مبنی بر افزایش عناوین کتاب گرفته و در نتیجه آن، کیفیت ذبح شد، بنابراین بهصورت مشخص کیفیت کتابهای دینی در حوزه کتب تخصصی دینی رو به کاهش است.
همچنین در دهههای ۸۰ و ۹۰ عموماً کتب بدون توجه به فرم طراحی میشدند که این مشکل در سالهای اخیر حل شده است، اما اکنون شاهد عدم توازن هستیم و فرم از محتوا جلوتر رفته، به علاوه قیمت کتاب نیز برای مخاطب کتب دینی مهم و اثرگذار بوده و یکی از محلهای منازعه ارتباط مخاطب و کتاب، قیمت کتاب است.
مهمترین نکته به رسمیت شناختن موضوعات اصلی است، کتابهای دینی موجود در حوزه مخاطب عمومی، چالشبرانگیز نیست و با آنچه که در متن جامعه اتفاق میافتد سازگار نیست، گویی که پژوهشگر و مخاطب هر کدام در یک جزیره جدا حضور دارند، در نتیجه اگر این دو ضلع به یک نقطه میانی نرسند، شاهد اتقاق مثبتی در حوزه کتب دینی نخواهیم بود.
نکته دیگر اینکه راه گسترش کتاب، چاپ کتابی است که مخاطب داشته باشد، نه اینکه کتابی چاپ و به اجبار به مخاطب داده شود. در بحث کتاب دینی هم بودجه و نهاد وجود دارد، اما به دلایل مختلف اتفاق اصلی نمیافتد، زیرا مخاطب موضوعات کتاب نیستند و تا زمانی که کتاب جذاب ارائه نشود، این مشکل حل نخواهد شد، این مسئله در بخش مخاطب عمومی است، اما در بخش مخاطب تخصصی مسئله اصلی کاهش کیفیت است.
مدل ارتباط در نسل جوان و مردم، تغییر کرده است، امروزه نسل جوان ابزار سریعتری برای ارتباطگیری در اختیار دارد و نیز مایل است از گونههای متنوع رسانه مانند پادکست و ویدئو استفاده کند که حوزه مفاهیم دینی در این قسمت از کتاب بهتر عمل کرده است؛ اما همه این مسائل نافی وجود مسئله اصلی نیست، در بخش مدیا و رسانه تولیدکننده آزادی عمل بیشتری دارد، اما هنوز آن چیزی که عمق بیشتری در علم دارد و ماندگارتر است، کتاب و میراث مکتوب است.
البته محتواهایی نیز در قالب مدیا تولید میشوند که در کتاب آورده نمیشوند، زیرا مجوزهای انتشار کتاب و ممیزیها بسیار سختگیرانه است و پژوهشگر را محدود میکند؛ بنابراین اصلیترین مسئله ما این است بخشی که فکر میکنند تبلیغ و توسعه دین را از کتب دینی انجام میدهند، باید به متن جامعه نزدیکتر شوند، اما متأسفانه توقع آنان این است که متن جامعه خواسته خود را کنار بگذارد، البته این اتفاق نمیافتد و در طول تاریخ هر کسی که فکر میکرده میتوانسته جلوی تغییر اجتماعی را بگیرد، محکوم به شکست بوده است.
بنابراین باید نیاز واقعی جامعه نه تنها در کتاب بلکه در همه دادههای دینی را مدنظر قرار دهیم. متن کتاب باید برای مخاطب جذاب شود و سؤال او در متن مطرح شود، این نکته نه تنها در مسائل دینی بلکه در خصوص همه موضوعات صدق میکند، به خصوص در جهانی که همه در حال ارائه داده هستند.
نقد کتاب یک گزندگی دارد، وقتی نقد کتاب تخصصی انجام میشود، به این معناست که شما بخشی از فعالیت علمی خود را درست انجام ندادهاید هرچند نقد کتاب به معنای گفتن خوبیها و بدیهاست، اما ناگزیر، نقد کتاب به سمت مسائل منفی میرود و هنوز این تحمل و ظرفیت در بسیاری از اهل علم اعم از اهالی علم دینی وجود ندارد، زیرا گاهی اینگونه برداشت میشود که نقد یک کتاب تعرض به محتوای دینی نیز بوده که البته اینگونه نیست.
از طرفی نقد کتاب دینی بهدلیل خط قرمزهایی که درخصوص افراد، موضوعات خاص و مسائل حاکمیتی و سازمانی وجود دارد، از نقد سایر کتب سختتر است؛ بهعلاوه بهطور کلی تعداد نشریات نقد کتاب در ایران کم بوده و حساسیت دیگری هم که وجود دارد درخصوص موضوعاتی است که مطرح میشود، بنابراین با در کنار هم قرار گرفتن این مسائل، مسئله نقد کتاب دینی در حوزه نشریات سخت میشود.
اجزای اصلی مسئله نقد، دینی و غیردینی نیست و بهتر است به این محدود نشود. نقد درواقع بیان خوبی و بدی مقالهای است که نقد میشود، با توجه به ماهیت نقد طبیعتاً به سمت بیان ضعفها میرود، اما اگر مقالات در نگارش و بیان خود به سمتی برود که معنای حب و بغض بگیرد، مخاطب را پس میزند، بنابراین یکی از اصلیترین نکات این است که مقاله از حب و بغض دور بوده و استواری علمی و ارکان نقد داشته باشد.
نکته دیگر تسلط به ادبیات نقد است، زبان علمی در نقد بسیار مهم است، زیرا گاهی اوقات در نتیجه حب و بغض دچار آسیبی میشویم که زبان از دایره استاندارد خارج میشود، همچنین فردی که همه این موارد را داراست باید به موضوع تسلط داشته باشد و بتواند اشتباهات را تصحیح کند و نکته آخر هم اینکه ناقد باید به لحاظ فرم با کتاب آشنا باشد، بنابراین همه این موارد در کنار هم کار نقد را بسیار سخت میکند.
همه نکات بیان شده یک معنا دارد و آن این است که تولید نشریه نقد کتاب، بسیار سخت است. اگر رویکرد نقدپذیری در فضای علمی ما جاری شود، شاهد افزایش کیفیت کتب خواهیم بود. کمترین فایده رابطه شفاف نقد کتاب و مخاطب و نشریهای که در آن نقد بیپیرایه وجود دارد، آراستگی محصول نهایی است.
واقعیت ماجرا این است که اساساً وضعیت اقتصادی نشر بهدلیل اتفاقی که برای کاغذ و شمارگان کتاب افتاده، مناسب نیست و کتاب به کالایی تبدیل شده که باید به ضرورت آن را تهیه کرد، در کنار همه این موارد، عدم استقبال از کتب دینی مانند کتب سایر موضوعات دلایل اقتصادی نیز دارد، پس اینکه دلیل عدم استقبال ناشر از کتب دینی را کمبود مخاطب کتاب دینی بدانیم چندان درست نیست.
به نظر بنده مانند سایر پدیدههای فرهنگی کتب زرد و سطحی دینی نیز داریم که در آمارسازیها به آنها توجه میشود و گاهی با این کتب، فریب بازار نشر کتب دینی را میخوریم، اما واقعیت کتاب دینی این نیست و باید ببنیم کتاب دینی با محتوای کیفی و تأثیرگذار چه میزان تیراژ میخورند، درواقع کتب زرد، کتاب دینی نیستند، اما متأسفانه برخی سطح کتاب دینی را تا این حد پایین میآورند.
بنابراین لازم است کتاب دینی را باز تعریف کنیم، اینکه بدانیم کتاب دینی چه استاندارهایی دارد، شاخصهای نامناسب برای کتاب دینی زیاد است و ما نتوانستیم برای کتاب دینی شاخص تعریف کنیم، البته بنده موافق محدود کردن انتشار کتاب نیستم، بلکه همه چیز باید در متن آگاهی جامعه اتفاق بیفتد، بنابراین باید جامعه آگاه شود و تصمیم بگیرد و کتاب انتخاب کند.
در نهایت نکته مهم این است که اگر کتاب دینی مخاطب ندارد، خوانده نمیشود و تیراژ ندارد، از ناشر توقعی نیست، به همین دلیل ما مجبور شدیم سازمان و مؤسسه تأسیس کنیم تا کتاب دینی چاپ کند و در نتیجه هر کتابی چاپ میشود. بنابراین، اگر بخواهیم وضعیت کتاب دینی درست شود باید این حوزه خودگردان شود، اگر کتاب دینی چاپ شود و هزینه خود را تأمین کرد، آن وقت کتاب دینی در نقطهای که باید ایستاده است.
گفتوگو از مهنوش بهروز
فیلم از حانیهسادات حسینیکیا
انتهای پیام