رسيدن به تعادل برای انسان کافی نيست / تنظيم مبدأ و معاد در درمان معنوی خداسو + فیلم
کد خبر: 3971781
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۴:۲۵
درمان معنوی خداسو/ 2

رسيدن به تعادل برای انسان کافی نيست / تنظيم مبدأ و معاد در درمان معنوی خداسو + فیلم

عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: زمانی که انسان دچار بی‌تعادلی می‌شود، روانشناسی به‌درستی می‌تواند به انسان کمک کند تا او را به تعادل برساند، اما نمی‌تواند انسان را در مسیر تعالی قرار دهد زیرا لازمه تعالی فعال کردن مبدأ و معاد واحد است و تنظیم مبدأ و معاد واحد همان فعال کردن معنویت است.

رسيدن به تعادل براي انسان کافي نيست/تنظيم مبدا و معاد در درمان معنوي خداسوطی گفت‌وگویی دیگر میهمان مسعود جان‌بزرگی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بودیم، در گفت‌وگوی تفصیلی ایکنای قم با استاد روانشناسی بالینی حوزه و دانشگاه از چگونگی و چرایی ابداع رویکرد درمان معنوی خداسو پس از 10 سال تحقیق و پژوهش توسط این استاد حوزه و دانشگاه و تیم حرفه‌ای تحقیق و پژوهش او صحبت به میان آمد که بخش اول این گزارش با عنوان «ناسازگاری روانشناسی با معنویت و مذهب تا پیش از دو دهه اخیر» پیش از این منتشر شده‌ است.

این استاد حوزه و دانشگاه در بخش اول گفت‌وگوی تفصیلی از یک نقص عمده در نظریه‌های روان‌درمانگری دنیا سخن گفت و آن اینکه این نظریه‌ها فضای ادراکی انسان را فقط به خودش و دنيای اطرافش خلاصه می‌کند و اکنون بخش دوم این گفت‌وگو از نظر می‌گذرد:

مسعود جان‌بزرگی در گفت‌وگو با خبرنگار ایکنا از قم می‌گوید: دنیایی که ما ادراک می‌کنیم تنها شامل خود و هستی پیرامون ما نیست بلکه دو حوزه دیگر داریم که همه انسان‌های عالم به آن فکر می‌کنند که عبارتند از اینکه ما چرا به این دنیا آمده‌ایم و وجود ما از کجا آمده‌ است و به کجا می‌رويم؟ با نظریه‌های پیشین در روانشناسی نمی‌توانستیم به درستی به این سؤالات پاسخ دهیم؛ بنابراین انسان یک حوزه ادراکی دارد که به آن حوزه مبدأ می‌گویند.

وی با بیان اینکه انسان در حوزه مبدأ، نیت‌ها و انگیزه‌های خود را شکل می‌دهد، ادامه می‌دهد: اگر مبدأ که شروع عمل انسان است، درست نباشد به‌طور یقین مقصد او نیز اشتباه است. ما در حوزه بالینی به این فرضیات رسیدیم که با این نظریات متداول، زمانی که مبدأ را تنظیم می‌کنیم مقصد نیز متناسب با همان مبدأ شکل می‌گیرد و در این حالت اگر مبدایی که انتخاب کردیم دوگانه باشد، هدف نیز دوگانه خواهد بود و این دولایگی در هدف، به احساس پوچی می‌‌انجامد.


بیشتر بخوانید:


استاد حوزه و دانشگاه بیان می‌کند: در واقع به عبارت بهتر، زمانی که می‌خواهم با رویکرد اگزیستانسیالیسم شخص مراجعه‌کننده را با معنای زندگی آشنا کنم، می‌توان از نظریه ویکتور فرانکل استفاده کرد که معتقد است همه معنای زندگی انسان باید این باشد که به یک جایگاه و مقامی برسد و ازدواج کند.

اگر انسان معنای زندگی را براساس اهداف این چنینی قرار دهد، زمانیکه به آن اهداف از پیش تعیین شده برسد، گویی دوباره به نقطه صفر رسیده و انگیزه آن برای معنای زندگی دوباره کاهش می‌یابد.

سخن از غایت در نظریه آلفرد آدلر

جان‌بزرگی به نظریه‌های غربی مانند نظریه آلفرد آدلر که در خصوص غایت صحبت کرده‌ است اشاره می‌کند و می‌گوید: این نظریه در خصوص غایت و نهایت سخن می‌گوید اما آدلر تعریف مشخصی از غایت ارائه نکرده در حالی که از نظر ما، غایت همان چیزی است که به آن، قیامت، دنیای دیگر یا معاد می‌گوییم. بنابراین، ما به این نتیجه رسیدیم که تنظیم مبدأ، تنظیم معاد را به‌دنبال دارد و تنظیم معاد که در واقع استارت عمل است، تنظیم می‌شود.

وی ادامه می‌دهد: مقوله «خود» و «هستی» که در روانشناسی عمومی مطرح است، بین دو قسمت مبدأ و معاد قرار می‌گیرد. در واقع روانشناسان این قسمت را به‌درستی تبیین کردند و ما با آن‌ها موافق هستیم، اما مبدأ و معاد را نتوانستند با یکدیگر تنظیم کنند تا انسان‌ها احساس معناداری پیدا کنند. این مسئله حتی در موضوعاتی مانند زندگی بعد از مرگ هم مشاهده می‌شود زیرا دغدغه‌ انسان این است که پس از مرگ برای ما چه اتفاقی رقم می‌خورد.

مبدأ و معاد يکسان است يا متفاوت؟

استاد روانشناسی بالینی با اشاره به اتفاقاتی که در اثر تنظیم مبدأ و معاد کنار یکدیگر در حوزه روانشناسی می‌افتد، اظهار می‌کند: زمانی که شما سراغ مبدأ و معاد می‌روید یک اتفاق جدید در سیستم روانی می‌افتد و آن این است که آیا مبدأ و معاد می‌توانند متفاوت باشند یا باید یکی باشند؟ زمانی که مبدأ و معاد را دو امر متفاوت از هم لحاظ کنیم با یک تعارض مواجه می‌شویم. برای مثال اگر قرار بر این باشد که انگیزه من رفتن به مشهد باشد اما در نهایت به اهواز رسیده باشم، نشان از این دارد که هدف را به‌درستی انتخاب کردم اما مسیر درست انتخاب نشده‌ است. حتی ممکن است زمانی که به اهواز رسیدم خوشحال باشم اما مهم آن است که به هدف اصلی خودم نرسیدم و آن چیزی که می‌خواستم اتفاق نیفتاده‌ است.

وی درباره یک قانون روان‌درمانگری خاص و ویژه بیان می‌کند: برای پاسخ به این پرسش که آیا مبدأ و معاد یکی هستند یا دو قسمت جدا از یکدیگر، یک قانون خاص و هیجان‌انگیزی پیدا می‌کنید و آن قانون اين است که مبدأ و معاد باید یکی باشند و محور این اتحاد، کسی نیست جز خدا. زمانی که به سراغ قرآن و منابع دینی می‌رویم متوجه می‌شویم که قرآن به‌عنوان یک پلن کامل از طرف خدا یعنی خالق انسان آمده و خالق انسان گزاره‌هایی در اختیارمان قرار داده‌ است. بنابراین، باید از آن به‌عنوان منبع اصلی بهره‌مند شویم تا گزاره‌های خودمان را از این مبدأ استخراج کنیم که در این پلن کامل خداوند به ما می‌گوید که مبدأ و معاد شما من خداوند هستم.

جان‌بزرگی ادامه می‌دهد: خداوند می‌فرماید «إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ؛ همانا ما از آن خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم.» سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود آن است که چرا بازگشتیم؟ نکته اینجاست که ما می‌دانیم که یک مسیر تکاملی را طی می‌کنیم و بازمی‌گردیم در واقع امانتی را باید در خود رشد بدهیم، به‌عبارت دیگر یک وامی را خدا در اختیار ما قرار داده‌ است که ما باید این وام را به سرمایه تبدیل کنیم و بازگردیم به همان جایی که قرار است زندگی پایدار خود را داشته‌ باشیم.

رسیدن به تعادل برای انسان کافی نیست

وی با بیان اینکه تعادل‌ برای یک انسان کافی نیست، اظهار می‌کند: با بررسی نظریه‌های غربی و پرسش و پاسخ‌هایی که در بالا مطرح کردم ما به این نتیجه رسیدیم که اگر قرار باشد یک انسان از بی‌تعادلی به تعادل برسد، چطور می‌تواند از تعادل به تعالی برسد. زمانی که انسان دچار بی‌تعادلی می‌شود، روانشناسی به‌درستی می‌تواند به انسان کمک کند تا او را به تعادل برساند، اما نمی‌تواند انسان را در مسیر تعالی قرار دهد زیرا لازمه تعالی فعال کردن مبدأ و معاد واحد است.

استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه تنظیم مبدأ و معاد واحد همان فعال کردن معنویت است، بیان می‌کند: اگر نیت و هدف شما در دنیای مادی نیز مشخص باشد به این علت که نیت تصویر هدف است، سبب می‌شود شما با اعمالی که انجام می‌دهید از مسیر و هدف اصلی مشخص شده خارج نشوید؛ برای مثال زمانی که ما برای خواندن نماز نیت قربه الی‌الله می‌کنیم انتظار داریم که پس از نماز خواندن نزدیکی و قرب به خدا را تجربه کنیم به همین علت اگر نیت و هدف روشن و واضح باشد به تمام ارکان نماز توجه ویژه می‌کنیم و این‌گونه ذهن ما پس از خواندن نماز به سراغ کلید دیگری جز تجربه قرب به خدا نمی‌رود.

وی با بیان اینکه از دیدگاه سکولار نیز، اگر ما حوزه ادراکی انسان را جامع، کامل و دارای مبدأ و معاد مشخص و منظم ببینیم دیدگاه منطقی و درستی به نظر می‌رسد، می‌گوید: ما این دیدگاه معنوی را نگاه کامل‌تر و جامع‌تری می‌دانیم و تکنیک‌های استخراج شده این دیدگاه کامل‌تر است و به انسان‌ها کمک می‌کند.

تجربه مراجعه‌کنندگان تحت درمان معنوی خداسو

جان‌بزرگی با اشاره به تجربه مراجعه‌کنندگانی که تحت درمان معنویت خداسو قرار گرفتند، اظهار می‌کند: در ابتدا این روش را برای کنترل اضطراب آغاز کردیم زمانی که کار گسترده‌تری در این مسائل انجام دادیم به نکات جالب توجهی رسیدیم.

وی درباره اصطلاح «فرمول‌بندی» که در بین درمانگران رایج است، بیان می‌کند: زمانی که من به‌عنوان درمانگر مدل و فرمول را برای شخص مراجعه‌کننده توضیح می‌دهم و مشکل او را فرمول‌بندی می‌کنم، در همان لحظه باورهای فرد تغییر پیدا می‌کند.

این استاد حوزه و دانشگاه با بیان اینکه در درمان معنوی خداسو، روان درمانگر واقعی خود خداوند متعال است و کسی که به من مشاوره می‌دهد، نقش تسهیل‌گر ساده را ایفا می‌کند، ادامه می‌دهد: زمانی که یک شخص برای رفع اختلافات با همسرش به من مراجعه می‌کند از او می‌خواهم که مشکل خویش را با همسرش بر اساس یک الگویی مدل‌سازی کند؛ برای مثال تفکر او این است که همسرش باید همیشه به او احترام بگذارد، بنابراین اگر عبارت همیشه را از این تفکر حذف کند احتمالا رابطه‌اش با همسرش بهبود می‌یابد زیرا توقعات و انتظارات او پایین می‌آید؛ این مدل و الگو در روش‌های درمان‌های شناختی به‌صورت مفصل صحبت شده‌ است.

جان‌بزرگی در خصوص فرمول‌بندی که برای مراجعه‌کنندگانش دارد، می‌گوید: اگر شخص مراجعه‌کننده حوزه ادراکی مبدأ و معاد را بپذیرد درواقع وجود خدا را قبول کند، برای او یک مثلث متشکل از تو، خدا و مسئله تشکیل می‌دهم و زمانی که او را از این مثلث آگاه می‌کنم، مراجعه‌کننده به آن فکر می‌کند. در جلسات بعدی درمانگری به من می‌گويد زمانی که من با در نظر گرفتن وجود خدا به مسئله نگاه می‌کنم، متوجه اشکالات رفتاری خودم می‌شوم؛ جالب اينجاست که اغلب افراد مراجعه‌کننده بر اين اتفاق نظر داشتند که با در نظر گرفتن خدا متوجه اشکال رفتاری خود می‌شوند.

آيا مداخلات مذهبی و معنوی احساس گناه مراجعه‌کننده را بالا می‌برد؟

وی با اشاره به يک پرسش اساسی در اين حوزه که عامل مقاومت‌های شديد اساتيد دانشگاه در حوزه درمانگری معنوی است، اظهار می‌کند: اين پرسش اساسی آن است که آیا مداخلات مذهبی و معنوی احساس گناه مراجعان را بالا نمی‌برد؟

گزارش از محدثه نعیمی‌فرد

انتهای پیام
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۰/۰۳/۱۷ - ۱۱:۵۰
0
0
من چند سال است که از محضر استاد جان بزرگی استفاده می کنم ولی با هر تقریر ایشان از درمان معنوی خدا سو، مطلب جدیدی می آموزم.
سپاس فراوان
علی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۰/۰۳/۱۷ - ۱۱:۵۱
0
0
به امید اینکه روان شناسی اسلامی حرفش را به کل دنیا بزند و جامعه ایران در این عرصه فقط استفاده کننده نباشد.
captcha