محمدعلی مجاهدی، ملقب به پروانه، پدر شعر آیینی کشور در گفتوگو با ایکنا از قم، به پیشینه تاریخی شعر آیینی، بایدها و نبایدهای شاعران و اشعار آیینی و عاشورایی میپردازد. در ذیل متن و ویدئوی سومین بخش از گفتوگوی وی از نظر میگذرد:
نبایدهای شعر آیینی در چندین دسته تقسیمبندی میشود. پرهیز از کلیگویی اولین نکته از نبایدهای شعر آیینی است؛ یعنی اگر شاعر امروزی به سبک و شیوه گذشتگان اشعار آیینی را حول محور کلیگویی متوقف کند و مردم را به عزاداری و سوگواری سوق بدهد، دیگر مخاطبپسند نیست، زیرا زمانه امروزی تخصصی است و زمانه کلیگویی به پایان رسیده است. امروز زمانهای است که هر موضوع فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و علمی تخصصی شده است، یعنی باید ریزبین باشیم. شاعران باید از تابلوی عاشورا که هر طرف آن به بینهایت متصل است گوشهای را رصد کرده و با مطالعه، پژوهش، تجزیه و تحلیل به زبان هنر به مخاطبان انتقال بدهند. بهطور نمونه، ذوالجنان که امام حسین(ع) در روز عاشورا بر آن سوار بود میتواند موضوع یکی از اشعار آیینی باشد. کلیگویی، منجر به شعاری شدن شعر میشود، بنابراین شاعران آیینی باید از این مسئله بپرهیزند.
بیشتر بخوانید:
پرهیز از به تصویر کشیدن شنیدهها نکته دوم در شعر آیینی است که باید رعایت شود. در تاریخ اسلام همواره موضوعاتی را شنیدهایم، شاعران نباید به شنیدهها اکتفا کنند و برای اعتبارسنجی شنیدهها منابع موثق و کتب معتبر شیعی را مطالعه و تحقیق کنند و اگر مطلب موردنظر شاعر در منابع معتبر پیدا نشد، باید اندکی برای بهکارگیری آن در قالب شعر تأمل کند. درواقع شاعر باید از سرچشمه اصلی(منابع موثق و معتبر) به وثاقت مطلب برسد. شاعر آیینی باید پژوهشگر باشد و برای به تصویر کشیدن روایتهای تاریخی، با تحقیق و پژوهش کتب و منابع موثق و معتبر مطالب را شفاف، زلال و بهنوعی پاکسازی کرده و آلودگیها را از آن بزداید، زیرا بسیاری از روایتهای حادثه کربلا و آنچه بر اباعبداللهالحسین(ع) گذشت، در طول تاریخ تحریف شده است.
مرحوم محدث نوری، از عالمان شیعه و شاعر قرن چهاردهم هجری در کتاب «لؤلؤ و مرجان» در رد خرافات و تحریفات عاشورا نوشته است: «یکی از عالمان بزرگ تهران به مداحان گوشزد میکرد که مطالب فاقد اعتبار و سند را در مساجد بازگو نکنند. پس از مدتی، این عالم تصمیم به برپایی هیئت میگیرد، اما هیئت وی با مخاطب کم و بدون حضور مداح معروف برپا شد، عدهای گمان کردند که بهعلت نداشتن حضور قلب این عالم برای امام حسین(ع)، هیئت او بیفروغ است. درحالی که شنیدن حرف حق برای بسیاری از افراد در آن زمان گران تمام شد و به همینخاطر از هیئت او استقبال نکردند. بنابراین، پس از مدتی ناچار شد تا از مداحانی که اندکی غلو و روایتهای سوزناک، اما فاقد اعتبار در اشعار خود داشتند را دعوت کند تا استقبال بیشتری از هیئت شود.»
پرهیز از تکرار مکررات نکته سوم در شعر آیینی بهشمار میرود. گاهی اوقات یک مطلب و مضمون توسط چندین شاعر و در یک قالب مطرح میشود، درواقع هیچگونه شعر بدیع و نو خلق نمیشود و خلاقیت و ابداع در اشعار آنان مشاهده نمیشود. لقمه حاضر و آماده دیگران را میل کردن لطفی ندارد و مخاطب برای شنیدن و خواندن مطالب تکراری زمان نمیگذارد، باید برای چشم و گوش مخاطب ارزش قائل باشیم و برای جذب مخاطب باید سخن تازه، بدیع و دارای وثاقت و اعتبار در شعر وجود داشته باشد.
پرهیز از بیان مفهومی و غیرعینی نکته چهارم در شعر آیینی است. برخی از شاعران مفاهیمی را در شعر بهکار میگیرند که مخاطب نمیتواند آن مفاهیم غیر عینی و علمی که جنبه انتزاعی دارد را در زندگی خود پیادهسازی کند. این مفاهیم مجرد ذهنی از دسترس عموم خارج است و رسالت شاعر آن است که این مفاهیم را با تکنیکهای مختلف و در قالب شعر، عینیت بخشند و به مخاطبان انتقال بدهند تا در فهم سخن به او کمک کند.
پرهیز از ترکیبات کلیشهای نکته پنجم از نبایدهای شعر آیینی است. فرض کنیم عبارتی را مرحوم محتشم کاشانی در اشعار خود به کار برده است، برخی از شاعران امروزی همان ترکیب را در اشعار خود استفاده میکنند. یک شاعر آیینی باید با شعر جوششی آشنا باشد، شعر جوششی زمانی اتفاق میافتد که شاعر در خلوت خود با خدا و مولای خویش ارتباط قلبی و باطنی پیدا کند، در چنین شرایطی او مستحق الهامات قلبی میشود، با بیتفاوتی در گوشهای نشستن و شعر سرودن، شعر بدیع و تأثیرگذار خلق نمیشود.
پرهیز از کاربرد صنایع معنوی، غیرعینی و عنایت به آرایههای حسی و تصویری(حسآمیزی) نکته ششم شعر آیینی بهشمار میرود. شاعر باید از آرایههای ادبی بهرهمند شود که مخاطب بهدرستی آنان را درک میکند، نباید بهسراغ برخی از صنایع لفظی که درک آن برای اهل ادب هم دشوار است، بروند.
پرهیز از القای مستقیم و بیواسطه نکته هفتم از نبایدهای شعر آیینی است. زمانی شعر آیینی ارزشمند است که مخاطب بدون تفسیر دیگران، آن را درک کند و به پیام و مفهوم شعر برسد. نباید مفاهیم را بهطور مستقیم در شعر آیینی استفاده کرد بلکه باید مخاطب خود به درک منظور و پیام شاعر برسد تا اثرگذار باشد.
پرهیز از بهکار بردن واژههای مهجور و سخیف نکته هشتم در شعر آیینی است. امروزه زمانه سادهگویی و صمیمیت است، روزگار فخر و فضلفروشیهای ادبی در شعر آیینی به پایان رسیده است، در دوران قاجار شاعران تلاش میکردند تا شعر را در نهایت متانت، اما غلوآمیز بسرایند که مخاطب باید به چندین فرهنگ لغت مراجعه میکرد تا منظور و پیام شعر را درک کند. مخاطب امروزی این اشعار را درک نکرده و با آن ارتباط برقرار نمیکند، بنابراین امروزه زبان ساده و روان رایج است و هر اندازه شعر آیینی سادهتر و روانتر سروده شود مخاطبان بیشتری دارد.
پرهیز از تقلید و گرتهبرداری از کار دیگران نکته نهم از نبایدهای شعر آیینی بهشمار میرود که اقدام ناپسندی است که به این دسته از افراد رهزن و سارق ادبی میگویند، شاعر آیینی که باید به آیینگی رسیده باشد و سپس بتواند شعر بسراید، نمیتواند سرقت ادبی انجام بدهد و اشعار و تعابیر دیگران را به اسم خود ثبت کند.
پرهیز از دادن سبقه ماتمی صرف به واقعه عاشورا نکته دهم از نبایدهای شعر آیینی است. از بار ماتم و احساسی واقعه عاشورا نباید غفلت کرد اما گاهی اوقات برخی از شاعران آنچنان شعر خود را در سوگ و ماتم فرو میبرند که از جنبه حماسی عاشورا فاصله میگیرند. قرائت ماتم عاشورا باسابقهترین روایت است که محتشم کاشانی، قافلهسالار این نوع قرائت بود، اما قرائت عرفانی هم موجود است که عمان سامانی بهمثابه کوه دماوند پشتوانه این نوع قرائت است و به مبانی عرفانی و زیربنایی فرهنگ عاشورا میپردازد. در این نوع قرائت، اگر واقعه عاشورا را بررسی میکند، یک پژوهشگر عارف در عالم زر بهدنبال پاسخ پرسشهای خویش درباره مفاهیم عاشورا میرود که عمان سامانی در گنجینه اسرار خود این اقدام را انجام داده است.
پرهیز از گذشتهگرایی و تنفس در فضای دیروز شعر آیینی نکته یازدهم از نبایدهای شعر آیینی بهشمار میرود. ادب و شیوهای که شاعران ما تا پایان دوران قاجاریه پیاده میکردند با عصر امروز متفاوت است، امروزه شیوه سادهنویسی رواج پیدا کرده است.
پرهیز از بیتفاوتی در برابر ترفندهای به انحراف کشاندن افکار عمومی نکته دوازدهم از نبایدهای شعر آیینی است. زمانی که شاعر آیینی، انحرافی را در جامعه مشاهده میکند باید بهعنوان یک شاعر متعهد ورود کند و از مقدسات دفاع کند.
چندین نمونه از کاستیهای شعر آیینی امروز را بهصورت مصداقی اشاره میکنم تا با آن آشنا بشویم. یک شاعر آیینی که از ذکر نام او صرفنظر میکنم، در شعری آورده است:
غوطهور مانده در حیرت دشت/ هیکل مردی از نسل طوفان/ مردی از توده خون و آتش/ مردی از تیره روشناییها
بهکارگیری صنعت پارادوکس در مصراع آخر این شعر خوب است، اما چه کسی گفته است که اهل بیت(ع) از نسل طوفان، خون و آتش هستند؟ ضحاک از توده و نسل خون و آتش است، اهل بیت(ع) از نور هستند. بهره بردن از اینگونه تعابیر نادرست و ناشایست حماسهآفرینی نیست بلکه ادای حماسه را درآوردن است و سخن را به انحراف میکشاند.
در شعر «ایستاده باید مرد» که از سرودههای من است، در بیت آخر نوشتهام:
پیام سرخ شهیدان کربلا این است/ که در مصاف ستم ایستاده باید مرد
برخی از شاعران آیینی امروزی به تقلید از این تعبیر شعری سرودهاند که نه تنها بایدها و نبایدهای شعر آیینی را که یکی از آنان پرهیز از تقلید و گرتهبرداری از کار دیگران است، رعایت نکردند بلکه این تقلید را در شعر اشتباه بهکار گرفتهاند. یکی از شاعران اینگونه سروده است:
بگو بزرگترینها چه ساده میمیرند/ و نخلها همهشان ایستاده میمیرند
شاعر دیگری در سرودهاش نوشته است:
به کربلاست که نخل ایستاده میمیرد/ به کربلاست که یک مرد ساده میمیرد
ایستاده مردن نخلها تعبیر نادرستی است که واقعیت ندارد، اما متأسفانه شاعران این اشعار بهکار بردهاند. یکی از شاعران آیینی پرآوازه که امروز بدرود حیات گفته است نیز در شعری سروده است:
به طاق آسمان امشب گل اختر نمیتابد/ بناتالنعش اکبر بر سر اصغر نمیتابد/ به شام کربلا افتاده دریای شب ماهی/ که هرگز آفتابی اینچنین دیگر نمیتابد/ بهدنبال کدامین پیکر صدباره میگردد/ کز گودال خون خورشید بیسر برنمیتابد/ به پهنای فلک بعد از تو ای ماه بنیهاشم/ چراغ مه تا قیامت دیگر برنمیتابد/ فرات مهربانی تشنه لبهای عطشانت/ تو آن دریای ایثاری که در باور نمیتابد
در این شعر سه اشتباه جدی نهفته است. اول اینکه خاقانی در اشعار خویش از نجوم صحبت میکند که متناسب با همان دوران است، اما امروزه بسیاری از مردم معنی بناتالنعش را نمیدانند. دوم اینکه «برنمیتابد» در بیت سوم و چهارم در جای درستی نیامده است. برنمیتابد بهمعنای تحمل نکردن است، در حالی که ردیف مصراعهای پیشین این شعر واژه «نمیتابد» در معنای تابش آمده است. سوم اینکه مصراع آخر هیچ معنای عینی و حقیقی ندارد.
برخی اشعار آیینی در گذشته از نظر محتوایی حقیقتاً سخیف است که نمیتوان نمونههای آن را برشمرد زیرا رواج منکر میشود. اشعار آیینی باید ابعاد اخلاقی، ارزشی، حماسی، توحیدی و پایداری عاشورا را دربر داشته باشد.
گفتوگو از محدثه نعیمیفرد