روایت واقعیت‌ها بهترین روش الگوسازی از زندگی سردار سلیمانی است + فیلم
کد خبر: 4115086
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۴۰۱ - ۰۱:۳۵
کارگردان «پاییز پنجاه سالگی» در گفت‌وگو با ایکنا:

روایت واقعیت‌ها بهترین روش الگوسازی از زندگی سردار سلیمانی است + فیلم

محسن اسلام‌‌زاده گفت: سردار حاج قاسم سلیمانی نیازی به غلو ندارد چرا که در همه بخش‌های زندگی‌اش الگوست و روایت واقعیت، می‌تواند بهترین ادای دین به او باشد.

«پاییز پنجاه سالگی»، فیلمی درباره شهید محمد جمالی و حاج قاسم سلیمانی است که در جشنواره سینما حقیقت مورد تقدیر قرار گرفت. این فیلم اخیراً در ایکنا به نمایش درآمد.

محسن اسلام‌‌زاده؛ کارگردان این فیلم، فیلمسازی مشهدی است، او در سال ۱۳۸۲ ویدئویی از سخنرانی‌های دکتر شریعتی را با عنوان «از کدامین قبیله‌ای؟» ساخت و همراه جمعی از دوستان موسسه فرهنگی «آرمان» را در مشهد تاسیس کرد. در آرمان بود که کم‌کم به ساخت و تهیه‌ مستند روی آورد. نخستین مستند او «دژبان شرق» نام دارد و در سیستان و بلوچستان تولید شده است.

در ادامه همکاری با موسسه فرهنگی میثاق و پس از آن روایت فتح به گسترش کار مستندسازی وی انجامید. بیشتر مستندهایی که کار کرده در مناطق جنگی و بحرانی کشورهای افغانستان، پاکستان، لیبی، سوریه، عراق، لبنان، چین، روسیه، ترکیه و ونزوئلا بوده. پس از کودتا در لیبی و سرنگونی حکومت معمر قذافی به لیبی رفت و «اسرار زندان ابوسلیم» را در سال ۱۳۹۱ کار کرد.

سال ۱۳۹۴ مستند «تنها میان طالبان» اسلام‌زاده، جایزه‌ بهترین فیلم بلند مستند را از چهل‌وچهارمین جشنواره فیلم و ویدئو آتن در سال ۱۳۹۶ گرفت. در این کار، او این فرصت استثنایی را یافت که با رهبران طالبان دیدار و گفت‌وگو کند. در همین سال، هنگام کار درباره‌ گروه‌های تروریستی در شهر «تکریت» عراق، توسط داعش مجروح شد.

در ادامه حاصل گفت‌وگوی ایکنا با محسن اسلام‌‌زاده، کارگردان مستند «پاییز پنجاه سالگی» را می‌خوانیم:

ایکنا – در آغاز پیرامون چگونگی شکل‌گیری «پاییز پنجاه‌ سالگی» توضیح دهید.

من درباره جغرافیای جنوب شرق کشورمان فیلم‌های بسیاری ساخته‌ام. بعد از شهادت حاج قاسم دوست داشتم کاری را جلوی دوربین ببرم که در آن به عملکرد او در این بخش از کشور اشاره شود اما هیچ‌گاه داستانی یا موضوعی را پیدا نمی‌کردم که بتواند مرا در این رابطه راضی کند. نکته دیگر اینکه دوست نداشتم در این رابطه کاری آرشیوی و مصاحبه‌محور جلوی دوربین ببرم چون همیشه از این شکل کار، گریزان بوده‌ام. در نهایت مرداد 99 قصه‌ دلخواهم را یافتم.

آنچه مدنظر من در فیلم بود به شکل روایت اثر مربوط می‌شود. تمام تلاش من روی این امر استوار بود که روایت قصه‌ام از زبان یک شهید باشد. پس از ماه‌ها جست‌وجو، درنهایت یکی از دوستان، شهید محمد جمالی را به من معرفی کرد. این شهید یک ویژگی منحصربه‌فرد داشت آن‌هم اینکه خود حاج قاسم هنگام خاکسپاری او را داخل قبر گذاشته بود. در ضمن درباره این شهید کتابی با عنوان «پاییز پنجاه‌ سالگی» وجود دارد که در خاطرات همسر شهید روایت می‌شود. شهید جمالی یکی از نیروهای اطلاعاتی حاج قاسم بود که از زمان جنگ وی را همراهی می‌کرد. این شهید در جنوب شرق آسیا نیز با حاج قاسم همراه بود و درنهایت در سوریه به شهادت رسید که از اولین شهدای ما در سوریه است.

ایکنا – برخی معتقدند فیلم‌سازی درباره حاج قاسم سخت است چون بسیاری از موضوعات پیرامون زندگی سردار دل‌ها به دلیل مسائل امنیتی مقدور نیست. پیرامون این موضوع نظرتان را بیان کنید.

در سال‌های اول شهادت سرداران شهید، کار کردن پیرامون آنها سخت است چون ممکن است خانواده یا دوستان این بزرگان نظرهای متفاوتی داشته باشند. این اتفاق برای من نیز رخ داد چون در کرمان همکاری لازم صورت نمی‌گرفت. مثلا یکی از دوستان می‌گفت فیلمی درباره سردار سلیمانی ساخته است که برای بیان صمیمیت اسم اثرش را «قاسم» گذاشته است اما این نام‌گذاری برای عده‌ای چالش‌برانگیز شده که چرا این نام را انتخاب کرده‌ است؟ به‌هرحال هراندازه زمان جلوتر رود فیلم‌سازی درباره ایشان راحت‌تر می‌شود همان‌گونه که فیلم‌سازی درباره وی امسال راحت‌تر از پارسال است.

محسن اسلام‌زاده: «پاییز پنجاه سالگی» نگاهی متفاوت به حاج قاسم است /  سردار دلها نیازی به اغراق ندارد

ایکنا - اغراق پیرامون چنین شخصیت‌هایی ادای دین به آن‌هاست یا اینکه آسیبی برای تولیدات این حوزه به‌ حساب می‌آید؟

متأسفانه گاهی مواقع به بهانه درام در کارهای داستانی اغراق شکل می‌گیرد، درصورتی‌که فیلمی درست است که بتواند استناد به واقعیات را رعایت کند. فیلمی «جی اف کی» مثالی موفق در این رابطه است. این فیلم درحالی‌که سینمایی بود اما روایتی مستند داشت. این دست تولیدات باید در سینمای داستانی و مستند ما هم مدنظر قرار گیرد. درباره شخصیت حاج قاسم باید این نکته را بیان کنم که سردار دل‌ها نیازی به غلو ندارد. وی در همه بخش‌های زندگی‌اش الگو است پس روایت واقعیت، خود می‌تواند بهترین ادای دین به این شخصیت باشد.

محسن اسلام‌زاده: «پاییز پنجاه سالگی» نگاهی متفاوت به حاج قاسم است /  سردار دلها نیازی به اغراق ندارد

در همین رابطه نقل‌قولی را بیان می‌کنم که شکل ضرب‌المثل به خود گرفته است. می‌گویند اگر می‌خواهید به کسی ضربه بزنید از او بد دفاع کند. اغراق دقیقاً گواه بارز بد دفاع کردن است که برای پرتره بزرگ‌ترین سم به‌ حساب می‌آید.

ایکنا - بیشتر آن چیزی که مردم درباره حاج قاسم می‌دانند به اتفاقاتی مربوط می‌شود که در سوریه یا عراق رقم خورده است. در «پاییز پنجاه‌سالگی» آیا از کارهای حاج قاسم در جنگ تحمیلی و مأموریتشان در جنوب شرق ایران حرفی زده‌ شده است؟

وقتی می‌خواهیم درباره حاج قاسم کاری را تولید کنیم باید دقت نظر بالایی داشته باشیم تا پیرامون وی رمزگشایی صورت گیرد. در این تولیدات باید بررسی کنیم که چگونه می‌شود فردی از کرمان به پا خیزد و با اقداماتش دنیا را تحت تأثیر خود قرار داده و به‌ عنوان ژنرالی برجسته شناخته شود؟ جالب است بدانید که برای حاج قاسم حتی در آمریکای لاتین اشک می‌ریزند البته بازهم تأکید می‌کنم منظور برخورد شعارگونه نیست بلکه نگاه مستند را مد نظر دارم.

محسن اسلام‌زاده: «پاییز پنجاه سالگی» نگاهی متفاوت به حاج قاسم است /  سردار دلها نیازی به اغراق ندارد

مشکلی دیگری که در مستندهای پرتره پیرامون شهدا وجود دارد فرشته کردن آنهاست. یعنی اینکه بگویم شهدا فرشتگانی بودند که تنها باید عکسشان را به دیوار زد. درصورتی‌که شهدا این‌گونه نیستند. شهید «کرار» یکی ازاین‌دست افراد است که در وصیت‌نامه‌اش می‌گوید می‌خواهم همین‌گونه که هستم به شهادت رسم تا ثابت شود افرادی نظیر من هم شهید می‌شوند. این‌ها شاگردان مکتب حاج قاسم هستند. وی در وصیت‌نامه صوتی خود به پسرش می‌گوید. اگر من کار اشتباهی انجام دادم به‌ واسطه شهید شدن این مجوز به تو داده نمی‌شود که آن اشتباه را تکرار کنی، تنها در صورتی رفتار مرا تکرار کن که آن عمل، پسندیده باشد.

اگر بخواهیم شهدا را فرشته‌وار ترسیم کنیم در حقیقت قهرمان زندگی جوانان را حذف کرده‌ایم. این اتفاقی خطرناک است که برای امنیت کشور مشکل ایجاد می‌کند. خوشبختانه جوانان امروز قهرمانی چون حاج قاسم را یافته‌اندو باید با حاج قاسم نه‌تنها به جوانان بلکه به همه ازجمله خودمان کمک کنیم. بررسی کنیم که چگونه حاج قاسم توانست جنوب شرق را خلع سلاح کند، درصورتی‌که آمریکایی‌ها در 20 سال نتوانستند در افغانستان و پاکستان این کار را انجام دهند. حاج قاسم به‌ واسطه توپ و تانک در جنوب شرق به امنیت نرسید بلکه درایت وی چنین امری را رقم زد.

در این فیلم فردی وجود دارد که محکوم به اعدام است و یک‌بار هم توبه خود را شکسته است اما وقتی حاج قاسم می‌بینید در او پشیمانی وجود دارد به او اجازه زندگی می‌دهد و آن فرد امروز هزار نخل خرما دارد.

ایکنا – آیا در آثار نمایشی می‌شود به زندگی خصوصی سردارانی چون حاج قاسم ورود کرد؟

این امر دشوار است. در «پاییز پنجاه‌سالگی» من تا حدودی این کار را کرده‌ام و به زندگی شهید وارد شدم. برای همین بسیار نگران بودم آیا همسر شهید از این عمل راضی است؟ وقتی فیلم را دیدند آن را پسندیدند و همین امر خستگی یک‌ساله را از تنم بیرون کرد ولی بازهم می‌گویم که ورود به چنین حوزه‌هایی بسیار سخت و دشوار است.

ایکنا – در مستندسازی عموماً کار اقتباسی کم صورت می‌گیرد اما کار شما این‌گونه نیست و بر مبنای یک کتاب ساخته‌شده است. پیرامون این اتفاق در کارتان توضیح دهید؟

پایه و اساس یک فیلم خوب فیلم‌نامه است. رسیدن به این خواسته به‌واسطه اقتباس حاصل می‌شود. در «پاییز پنجاه‌سالگی» من به‌واسطه اقتباس از کتاب، داشته‌های فراوانی در اختیارم قرار گرفت که دستم را برای ساخت باز می‌گذاشت. همچنین اقتباس باعث شد ریتم کار تا انتها خوب بماند و اصطلاحاً ضرباهنگ فیلم گرفته نشود. رسیدن به این خواسته بسیار دشوار بود چون در کرمان مستندسازی به‌واسطه دور بودن مسافت بسیار سخت بود اما این موضوع باعث نشد از حساسیتم کاسته شود. همین موضوع باعث شد ریتم کار حفظ شود. نکته دیگری که باعث حفظ ریتم در فیلم شد ابتدا به تصاویر هوایی مربوط می‌شود و در ادامه گردآوری تصاویر آرشیوی اقدامی مفید دیگر در این رابطه بود. همچنین باید از تدوین خوب هم یاد کنم.

ایکنا – لهجه بومی که در نریشن «پاییز پنجاه‌سالگی» وجود داشت به‌هیچ‌وجه به کار ضربه نزد و حتی می‌توان گفت به صمیمت کار افزوده بود. چگونه به این ظرفیت در کارتان دست‌ یافتید؟

در این گفت‌وگو می‌خواهم یادی از شهید محمدابراهیم اصغرزاده داشته باشم. آخرین کار وی «کاغذهای بی‌جواب» است. همیشه دلم می‌خواست از مدل نریشن کارهای وی پیروی کنم. در این مستند احساس کردم بستر چنین امری مهیا است. پس سراغ صدای گرم و بومی کرمانی رفتم. چند گوینده به ما معرفی شد تا درنهایت به آقای تاج‌الدینی رسیدیم. در زمان صداگذاری تاج‌الدینی از من پرسید تا چه حد لهجه کرمانی به نریشن دهد. به او گفتم به حدی که غیر کرمانی‌ها هم متوجه کلام شوند البته دست وی را برای بیان چند اصطلاح محلی باز گذاشتم.

محسن اسلام‌زاده: «پاییز پنجاه سالگی» نگاهی متفاوت به حاج قاسم است /  سردار دلها نیازی به اغراق ندارد

ایکنا – این فیلم بارها به نمایش در آمده است و شما هم بارها به‌ اتفاق مردم آن را تماشا کرده‌اید. نظراتی که پیرامون کار مطرح شد چگونه بود؟

برگه برنده فیلم از دید مخاطبان ابتدا لهجه بومی کار و دوم تصاویر آرشیوی که برای آن انتخاب‌ شده است. نقدهایی هم به کار وارد شد دو بخش بود. اول اینکه برخی می‌گفتند لهجه گوینده برایمان مفهوم نبوده و عده‌ای دیگر می‌گفتند تصاویر هوایی برای این کار در فیلم گنجانده‌ شده تا کمبودها جبران شود ولی درمجموع اکثریت بینندگان از کار راضی بودند. برای همین خدا را شاکرم به‌ واسطه نفس مسیحایی حاج قاسم، توانستم «پاییز پنجاه‌سالگی» را بسازم.

ایکنا- لحظه ترور حاج قاسم توسط آمریکایی می‌تواند بانی کارهای روشنگرانه‌ای در سینما باشد. پیرامون این موضوع نظر دهید.

لحظه شهادت حاج قاسم اوج دراماتیک در قصه است. از زوایای مختلفی هم می‌توان به این موضوع نگاه کرد. برای مثال انیمیشنی دیدم درباره دست حاج قاسم که از پیکر ایشان بر جامانده بود. کارهایی که درباره حاج قاسم ساخته می‌شود هم می‌تواند سینمایی باشد هم اینکه در قالب مستند به آن نظر داشت. همچنین اگر ما در این زمینه کم‌کار باشیم غربیان از این موضوع روایت معاندانه خود را خواهند داشت.

 ایکنا – سؤال پایانی، آیا به‌شخصه با حاج قاسم از نزدیک دیدار داشتید؟

یک‌بار که در عراق بودم بالگرد حاج قاسم از بالای سرمان رد شد اما متأسفانه هیچ‌گاه فرصت دیدار ایشان فراهم نشد اما این سعادت را داشتم که همراه پیکر ایشان در هواپیما از مشهد به سمت کرمان باشم. در انتهااز مدیران تقاضا می‌کنم به فیلم‌سازان اعتماد کنند و اجازه دهند پیرامون سرداران شهید فیلم‌سازی شود و ما خود روایتگر زندگی بزرگانمان باشیم.

گفت‌وگو از داود کنشلو

انتهای پیام
captcha