نقد تاثیرپذیری قاسم رسی از متکلمان مسیحی
کد خبر: 4103259
تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۴۰۱ - ۱۴:۲۱
یادداشت

نقد تاثیرپذیری قاسم رسی از متکلمان مسیحی

مادلونگ معتقد است قاسم تحت تأثير معتزله نبوده و برخی عقايد عقلگرایانه، تنزيهی و نيز عقلگرايانه او و از جمله اعتقاد به اختيار آزاد انسان را نه از معتزله بلکه از برخی متکلمان مسيحی و به طور خاص ابوقرّه، متکلم معروف مسيحی ملکائی که برخی آثارش را علاوه بر يونانی به عربی می‌نوشت و معاصر قاسم رسی بود تأثير پذيرفته است.

به گزارش ایکنا، حسن انصاری، عضو هیئت علمی دانشگاه پرینستون، یادداشتی درباره شخصیت قاسم رسی در کانال خود منتشر کرده است که متن آن را می‌خوانید؛

ويلفرد مادلونگ، زيدی‌شناس نامدار آلمانی علاوه بر کتابی که درباره قاسم رسی، عالم زيدی و مؤسس مکتب قاسمی منتشر کرده، چندين پژوهش ديگر هم به او اختصاص داده است. از جمله مقاله‌ای درباره ارتباط انديشه او با معتزله و ديگر مقاله‌ای در موضوع رابطه قاسم رسّی با کلام مسيحی. در هر دو مقاله مادلونگ نظريه آبراهاموف را که او نيز چندين پژوهش درباره قاسم رسی منتشر کرده به شدت رد می‌کند.

طبق نظر آبراهاموف و برخی ديگر، پيش از او قاسم رسیّ در عقايد خود تا اندازه بسيار زيادی متأثر از معتزله بوده است. او برای اين کار انتساب همه آثار منتسب به قاسم را به او که در سنت زيدی بدو منسوب شده (به استثنای کتاب الکامل المنير) تأييد می‌کند. مادلونگ در مقابل انتساب شماری از اين آثار را به قاسم رسی رد می‌کند و معتقد است قاسم تحت تأثير معتزله نبوده و برخی عقايد عقلگرایانه، تنزيهی و نيز عقلگرايانه او و از جمله اعتقاد به اختيار آزاد انسان را نه از معتزله بلکه از برخی متکلمان مسيحی و به طور خاص ابوقرّه، متکلم معروف مسيحی ملکائی (بيزانسی) که برخی آثارش را علاوه بر يونانی به عربی می‌نوشت و معاصر قاسم رسی بود تأثير پذيرفته است.

مادلونگ به چند نکته برای استدلال خود توجه می‌دهد: یک، در سنت زيديان کوفه (و از جمله در کتاب الجامع الکافي) عقايد محافظه‌کارانه و سنتگرا و غير معتزلی به قاسم نسبت داده می‌شود. سنت زيديان قديم کوفه آشکارا غير معتزلی بود و در برخی عقايد و از جمله عقيده به جبر کاملا رويکردی ضد معتزلی داشت. دو، زيديان يمن در دوره‌های بعد و از جمله حميدان بن يحيی مکتب قاسم رسی را مخالف با معتزله قلم می‌برده‌اند. سه، قاسم در حجاز پرورش يافت و تا پيش از آنکه به مصر رود و آنجا چند سالی اقامت داشته باشد به نظر نمی‌رسد که با تعاليم معتزلی آشنایی حاصل کرده باشد. حجاز در آن زمان جای مناسبی برای آشنایی با معتزله نبود. چهار، در مصر هم قاسم رسی راهی برای آشنای با تعاليم معتزله نداشت. بر عکس آنجا به خوبی می‌توانست با تعاليم و سنت‌های کلامی مسيحی آشنایی حاصل کند. شماری از کتاب‌های او که در دوره اقامت در مصر نوشته شده آشکارا آشنایی او را با تعاليم کلامی مسيحی نشان می‌دهد. پنج، انديشه‌های عقلی، تنزيهی و ضد جبری در ميان متکلمان مسيحی آن دوره عقاید رايج بود و با مقايسه شماری از کتاب‌های قاسم رسی و از جمله الدليل الکبير او با آثار متکلمانی مانند عمار البصري، ابو قرّه و ابو رائطه تکريتی می‌توان اين شباهت‌ها را معاينه ديد. به ويژه تأثير انديشه‌ها و آثار ابو قرّه بر قاسم رسی با مقايسه آثار اين دو کاملا آشکار است.

شش، تعدادی از آثار قاسم رسی که گرايش آشکار او را به اعتزال نشان می‌دهند با آرایی که در آثار مسلم او و به ويژه آنهایی که در مصر نوشته شده مخالفت دارد. اين آثار طبعا بايد منحول باشند. هفت، آثار اصلی و مسلم او گرچه به نظر بدوی اعتقاداتی شبيه آرای معتزله را هم نشان می‌دهند اما آن آراء در واقع معتزلی نيستند بلکه به سبب تأثيرپذيری قاسم از انديشه‌های متکلمان مسيحی‌اند.

آنچه مادلونگ در اينجا بر آن استدلال می‌کند از جهات مختلف دچار ايراد است. نخست اجازه دهيد اين توافق را با مادلونگ اظهار کنم که بی‌شک شماری از آثاری که در سنت‌های زيدی به قاسم رسّی نسبت داده شده از او نيست. اين آثار زمانی به عقيده من به قاسم در يمن نسبت داده شد که ميان دو گروه مخترعه (بهشمی مسلک) و مطرفی (زيديان غير معتزلی که به تدريج تحت تأثير معتزله بغداد قرار گرفتند) شکاف و تقابل صورت گرفت. زيديان متمايل به بهشميه شماری آثار را به قاسم نسبت دادند که رنگ معتزلی قوی‌تری داشت. مطرفيه هم در مقابل آثاری را به قاسم نسبت دادند که می‌توانست برای عقايد مطرفيه به کار آيد. بعدا در سده‌های بعدی گروهی از زيديان يمن با تأثير پذيری از اين نزاع جريان سومی را رهبری کردند که مکتب امامان کهن زيدی را به عنوان مکتب اهل بيت در مقابل معتزله قرار می‌داد.

آنان بعدتر از کتاب الجامع الکافي بهره بردند و حتی برخی از آنها تا آنجا پيش رفتند که سنت زيديان غير معتزلی و ضد اهل کلام قديم کوفه را احياء کردند. در اين سنت عقايد و متن‌هایی به قاسم نسبت داده می‌شد که با سنت‌های زيدی يمن (چه سنت کهن زيدی يمن در عصر الهادی الی الحق و اخلافش و چه با دو سنت مطرفی و مخترعی) متفاوت بود. آنچه امروز در سنت‌های زيدی از قاسم رسی می‌شناسيم ادبياتی است که از همه اين سنت‌های متخالف به دست ما رسیده و هر کدام چهره متفاوتی از قاسم رسی را به ما بازتاب می‌دهد.

بنابراين در اينکه شماری از آثار منتسب به قاسم حقيقتا از او نيست ترديدی نيست. اما تحويل گرايش‌های تنزيهی و عدل‌گرايانه قاسم رسی به منابع غير اسلامی به نحوی که مادلونگ توضيح می‌دهد درست نيست. آشکار است که قاسم رسی در مصر با متکلمان مسيحی و آرای آنان و حتی آرای سنت‌های فلسفی در ميان آنان آشنایی خوبی حاصل کرد‌ اما قاسم رسی پيش از مصر در سن و سالی بود که می‌بايست تحصيلاتش را پيشتر تکميل کرده باشد. با وجود اينکه گزارشی نداريم که او در اين فاصله به عراق و به ويژه کوفه (شهری که بعدها و بعد از بازگشت از مصر بی ترديد مدتی نامعلوم در آن سکنی داشت) سفر کرده باشد اما احتمال آن کم نيست. وانگهی در حجاز هم در ميان زيديه و سادات متمايل به زيديه شماری از اواخر سده دوم قمری بودند که با معتزله نزديکی سياسی و بل اعتقادی پيدا کرده بودند. می‌دانيم که در دوره قاسم در کوفه ارتباط ميان زيديه آنجا و معتزليان بغداد کم و بيش سابقه داشت.

شباهت برخی مفاهيم و اصطلاحات در آثار قاسم با کتاب‌های ابو قرّه تنها در حد وامگيری برخی مفاهيم است و يا در سطح سببی برای آشنایی با کلام مسيحی. اين شباهت‌ها به اندازه‌ای نيست که بتواند کليت گرايش کلامی قاسم رسی و آثارش را تفسير و تبرير کند. قاسم رسی چه در دوران قبل از اقامت در مصر و چه در دوران اقامت مصر گرچه نه حتما همیشه مستقيم می توانسته با شماری از آرای معتزله آشنایی حاصل کرده باشد. با اين وصف قاسم خود را معتزلی نمی‌دانست؛ درست به همان معنایی که بعدتر الهادي الی الحق که گرایشات معتزلی قوی‌تری داشت خود را يک معتزلی نمی‌پنداشت.

زيديان تنها از دوران دو برادر هارونی رسما خود را معتزلی قلم می‌بردند. قاسم رسی گرچه در برخی موضوعات کلامی از معتزله تأثير پذيرفت اما بايد گرايش‌های عقل‌گرايانه، توحيدی و عدل‌گرايانه او را هر کدام به منابع مختلفی مستند کرد. عقايد تنزيهی او اساسا ريشه در وجود همين گرايش تنزيهی در ميان اهل بيت داشت. در ميان شيعيان در سده دوم گرايش به عقل‌گرایی مستقل از معتزله امروزه امری مسلم تلقی می‌شود. سهم انديشه‌های تنزيهی جهميه را هم که در کوفه و بغداد دوره قاسم رسی در جای خود گواهی شده بايد در نظر گرفت. گرايش ضد جبری هم در ميان طيفی از شيعيان وجود داشت. قاسم رسی از همه اين جريان‌ها و از جمله معتزله تأثيراتی پذيرفته است.

آقای مادلونگ در ارتباط دادن انديشه‌های تنزيهی و عدلی و عقلی قاسم به آثار متکلمان مسيحی دچار تکلف شده و شواهدی که ارائه می‌دهد مطلقا از آن حد از اعتبار برخوردار نيست تا بتواند منظومه فکری قاسم رسی را کاملا توضيح دهد.

انتهای پیام
captcha