به گزارش ایکنا، سومین جلسه درس تفسیر قرآن آیتالله ابوالقاسم علیدوست، استاد درس خارج حوزه علمیه قم، در سال تحصیلی جدید، صبح امروز 14 آبان ماه در حوزه علمیه قم برگزار شد.
در ادامه گزیده متن جلسه را میخوانید؛
تفسیر سوره حمد را آغاز کردیم؛ قرار شد گزارشی کلی از سوره داشته باشیم، بعد برخی از آیات و کلمات را بررسی کنیم. یکی از بحثهای معرفتی پیرامون این سوره، انتخاب اوصاف در قرآن است. اسامی که خداوند برای خودش در قرآن ذکر میکند حسابشده است، چقدر از این رابطه میتوان عایدی داشت. وقتی جناب عیسی از خداوند درخواست رزق میکند میگوید؛ «انت خیرالرازقین» یا وقتی جناب نوح راجع به پیاده شدن از کشتی صحبت میکند میگوید؛ «انت خیر المنزلین».
در سوره حمد، خداوند سوره را با دو صفت «رحمن» و «رحیم» آغاز میکند. بعد میفرماید: «الحمد لله رب العالمین». بعد میفرماید: «الرحمن الرحیم»، بعد میفرماید «مالک یوم الدین». باید به این صفات دقت کرد. اگر قرار است از کل سوره گزارشی ارائه دهیم باید به این نکته توجه کنیم.
چرا در اینجا «رب العالمین» مطرح میشود؟ اندیشه رقیب «رب العالمین»، اندیشه «رب الانواع» است. در یونان که مهد تمدن و فلسفه بوده است تا سی هزار رب النوع داشتند. قرآن میخواهد بر این تفکر انحرافی خط بطلان بکشد، لذا میفرماید ما فقط یک رب داریم و آن رب العالمین است. به همین دلیل در قرآن نزدیک به چهل مرتبه از واژه رب العالمین استفاده شده است. در این سوره از آغاز بر این تفکر انحرافی خط بطلان کشیده میشود.
نکته دیگر تقسیم انسانها در این سوره است. در این سوره انسانها از نظر هدایت و ضلالت به سه قسم تقسیم میشوند. یک دسته «هادین» هستند. هادین کسانی هستند که طالب حق هستند و به حق میرسند. قسم دوم «مغضوبین» هستند. مغضوبین کسانی هستند که طالب باطل هستند و به آن میرسند. اگر این افراد طالب باطل نبودند، مغضوب نمیشدند. قسم سوم، «ضالین» هستند. ضالین کسانیاند که طالب حقاند، ولی به اشتباه افتادند یا حداقل طالب باطل نبودند ولی راه هدایت را هم پیدا نکردند. خود این تقسیمبندی موضوع خوبی است و آثار فقهی زیادی هم دارد.
شاید کسی سوال کند پیام اصلی این سوره چیست؟ پیام اصلی این سوره؛ نکته تربیتی آن است. اگر ما را مجبور کنند از این سوره یک پیام دربیاوریم، من عرض میکنم پیام اصلی همین نکته تربیتی آن است. شما در زندگی خودتان، در مطالعاتتان و حتی در فکرتان چند روش تربیتی پرطرفدار مشاهده کردید. یک روش، روشی تربیتی مبتنی بر خشونت و قاطعیت است. برخی معتقدند بهترین روش تربیت این است که مربی قاطع باشد. مولوی به این روش معتقد بود و اتفاقا حکم فقهی هم برایش صادر میکند: «چون معلم زد صبی را شد تلف/ بر معلم نیست چیزی لا تخف». فقها هم درباره ضمان مربی بحث کردند. اگر معلم، بچه را زد و بچه آسیب دید آیا معلم ضامن است یا اینکه در اینجا قاعده احسان جاری است؟
روش دوم مبتنی بر انفعال است یعنی کلا خشونت کنار برود. شاید روشی که الآن روانشناسان در تربیت توصیه میکنند و حتی آموزش و پرورش مکلف است آن را رعایت کند همین روش است. روش سوم میگوید گاه خشونت و آزار و گاه محبت و تشویق. این «گاه» چند رقم است؛ این روش گاهی به اعتبار افراد فرق کند، گاهی به اعتبار زمان فرق کند، یا حتی گاهی به اعتبار مربی فرق کند.
اینکه گفتیم به اعتبار متربی و تربیتشونده فرق کند، دلیلش این است که انسانها با هم فرق میکنند. معاویه نامهای به زیاد بن ابیه نوشت؛ زیاد استاندار فارس بود. معاویه نوشت چون در دستگاه امیرالمومنین(ع) خدمت میکنی، به سراغت میآیم و به رویت شمشیر میکشم. زیاد بن ابیه هم مرد جنگ بود و از طایفهای بود که اصلا از شمشیر خوششان میآمد. خود عبیدالله بن زیاد هم در حادثه کربلا سنی نداشت ولی کار بد خودش را خوب انجام داد. زیاد بن ابیه خیلی از نامه تهدیدآمیز معاویه بدش آمد و برایش نوشت تو چه کسی را از شمشیر میترسانی. عمرو بن عاص به معاویه گفت چرا در نوشتن نامه با من مشورت نکردی. زیاد بن ابیه کسی است که نسبت به نسلش مشکل دارد و مشکلش این است که پدرش ناشناخته است. تو کاری کن این عقدهاش حل شود. معاویه نامه نوشت: «از معاویه بن ابیسفیان به زیاد بن ابیسفیان». زیاد از این کار خیلی خوشحال شد. میخواستم بگویم انسانها با هم فرق میکنند.
مسئله بعدی مسئله زمان است، ما زمانشناس نیستیم. شیخ انصاری نقل میکند در گذشته اگر معلم به شاگردش بد میگفت شاگرد افتخار میکرد و میگفت استاد آنقدر به من توجه داشته که به من حرف بد گفته است. شیخ انصاری میگوید الآن نمیشود اینطور حرف زد. به هر حال ما این سه روش تربیتی را داریم. روش چهارم، روشی است که از این سوره به دست میآید و در جلسه بعد بیان خواهیم کرد.
انتهای پیام