صدای کودکان کار باشیم
کد خبر: 4088685
تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۷
به بهانه روز جهانی کودک؛

صدای کودکان کار باشیم

یک درمانگر کودک و نوجوان معتقد است اگر مسئولان قصد دارند در راستای رفع آسیب‌های اجتماعی کودکان کار قدمی بردارند در وهله اول باید آن‌ها را نادیده نگیرند و از نزدیک شرایط زندگی آن‌ها را رؤیت و براساس مشاهدات عینی، برای رفع مشکلات این حوزه برنامه‌ریزی کنند.

حجت الاسلام محمد صادق آقاجانی روانشناس کودکدر هفته‌های اخیر خبر تعدی و به قتل رساندن یک کارگر نوجوان 16‌ ساله که توسط کارفرمایان او صورت گرفت بار دیگر وجدان بیدار جامعه را آزرد. فجایع این‌چنینی نشان می‌دهد آنچه که به‌عنوان مواد قانونی در کشورمان به‌منظور حمایت از حقوق کودکان لحاظ شده است پاسخگوی ضرورت‌های لازم برای صیانت از حقوق کودکان کار نیست.

مواد 79 تا 84 قانون کار کشورمان تحت عنوان «شرایط کار نوجوانان»، کار کودکان بین 15 تا 18 سال را که «کارگران نوجوان» تلقی می‌شوند، با رعایت پیش‌شرط‍‌هایی به رسمیت شناخته است. در ماده 79 این قانون به صراحت اشتغال کودکان زیر 15 سال را ممنوع اعلام کرده است و رخداد چنین حوادث دردناکی بیانگر آن است که این ماده قانونی به علت عدم فراهم بودن زیرساخت‌های حذف کار کودک، نه تنها در حذف کار کودکان زیر 15 سال موفقیت‌آمیز نبوده است بلکه برای کارگران بالای 15 سال نیز ناکارآمد است. لذا، نظارت جدی بر اجرای ماده 79 قانون کار کشورمان و نیز بازنگری مواد 80 تا 84 این قانون در جلوگیری از رشد قارچ‌گونه چنین فجایع تلخی می‌تواند اثربخش باشد.

بدون شک کار کودکان در هر سنی آن‌ها را در شرایط دشوار و در معرض آسیب‌هایی غیرقابل پیش‌بینی قرار می‌دهد که برای واکاوی بیشتر این آسیب‌ها و به بهانه 16 مهرماه (20 نوامبر) روز جهانی کودک خبرنگار ایکنای قم با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدصادق آقاجانی، درمانگر کودک و نوجوان مرکز آموزش، تحقیقات و مشاوره خانواده پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت‌وگویی انجام داده است که مشروح آن در ادامه از نظر می‌‎گذرد:

ایکنا - چه آسیب‌هایی در محیط‌های کار کودکان را تهدید می‌کند؟

در ابتدا فرض را بر آن می‌گیریم که کودک کار در یک محیط ایمن فعالیت می‌کند و صاحبان کار او آسیب‌زا نیستند، زیرا اگر محیط ناایمن و افرادی با روان مریض و آسیب‌زا در آنجا حضور داشته باشند، آسیب‌های حضور کودک در آن محل کار افزایش پیدا می‌کند.

«کودک کار» در اصل یک واژه (پارادوکسیکال) متناقض‌نماست و براساس دیدگاه‌های روانشناسی تضاد آسیب‌زاست و در واقع انسان‌ زمانی دچار آسیب‌های روانشناختی مانند افسردگی و وسواس می‌شود که در زندگی او تضاد وجود داشته باشد. اساسا کار به این دلیل به بچه‌ها آسیب‌های جدی وارد می‌کند که با کودکی در تضاد است و به میزانی که کودک کار می‌کند، از کودکی فاصله می‌گیرد و بر اثر فشارهای روانی دچار آسیب می‌شود.

دوره کودکی و مؤلفه‌های موجود در آن برای رشد و پرورش و رسیدن به بزرگسالی مطلوب است. لذا، کودکی که کار می‌کند این دوره در زندگی او حذف می‌شود؛ در واقع کار کردن ویژگی‌های کودکی مانند بازی و تحرک، شادابی و نشاط، خطا و اشتباه و برقراری ارتباط امن با اطرافیان را از کودک می‌گیرد و محیط کار به کودک اجازه خطا و اشتباه و تحرک و شادابی و نشاط نمی‌دهد و کودک بسیار زودتر از موعد مقرر، از نظر شخصیتی رشد پیدا می‌کند و این پیام مدام برای یک کودک کار تکرار می‌شود که «تو حق اشتباه کردن نداری و مثل بزرگسالان باید کار و رفتار کنی، زیرا خطا کردن در محیط کار بخشودنی نیست.»

در محیط‌های کاری نیازهای کودک پاسخ داده نمی‌شود و کودک نیازهای دوران کودکی را در خود نگه می‌دارد و بروز نمی‌دهد و در اصطلاح روانشناسی دچار تشنگی عاطفی می‌شود و این آسیب در شخصیت بسیاری از کودکان کار قابل رؤیت است. در واقع نیازهای عاطفی و روانی کودک کار به میزان کافی پاسخ داده نشده و او را در معرض چالش قرار می‌دهد؛ برای مثال یکی از مهم‌ترین نیازهای دوران کودکی القای احساس شایستگی به کودک است و کار کردن احساس شایستگی را از کودک می‌گیرد، اگرچه زمانی که کودک کار خود را به‌درستی در محیط کار به سرانجام می‌رساند (با فرض محیط کار ایمن و کارفرمای مطمئن و پایبند به اصول اخلاقی) مورد تشویق کارفرما قرار می‌گیرد، اما زمانی که اشتباهی از او سر بزند با واکنش‌های منفی کارفرما مواجه می‌شود و این‌گونه کودک نسبت به خویش احساسات منفی پیدا می‌کند.

سومین آسیب حوزه کودکان کار، رفتار خارج از ظرفیت دیگران با آنان است؛ در واقع غالبا دیگران کاری را از کودکان می‌خواهند که او توانایی انجام آن را ندارد. زمانی با کودک بدرفتاری (maltreatment) می‌شود که خارج از ظرفیتش انتظار می‌رود و او ناچارا در اکثر مواقع خواسته‌های کارفرما را تحت فشارهای جسمی و تنش‌های روانی بی‌شماری انجام می‌دهد و در چنین شرایطی (ایگو ego) شخصیت کودک تحت فشار قرار می‌گیرد و با ادامه یافتن این روند، شخصیت کودک متلاشی می‌شود.

چهارمین آسیب در این حوزه، ترک تحصیل کودک است؛ بسیاری از کنش‌گری‌ها و کارکردهای فردی و اجتماعی، هیجانی و رفتاری و شناختی در محیط مدرسه شکل می‌گیرد و زمانی که یک کودک از تحصیل بازمی‌ماند، به پختگی اجتماعی نمی‌رسد. پنجمین آسیب این حوزه احساس ناکامی در کودک است؛ در واقع کودک تلاش می‌کند اما به آن میزان نتیجه‌ای دریافت نمی‌کند و حقوق و مزایای بسیار پایین‌تری از میزان کار و تلاش واقعی‌شان دریافت می‌کند، چراکه ارزش کاری او نادیده گرفته می‌شود و احساس ناکامی در او ایجاد می‌شود. ناتوانی در ابراز احساس ناکامی و تکرار و همراهی دائمی این احساس، سبب کاهش همدلی، بروز احساسات منفی نسبت به خود، پرخاشگری و عصبانیت می‌شود و این چرخه معیوب دائما تکرار می‌شود و ویژگی‌های شخصتی و شناختی کودکان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.

اجبار و تحمیل یکی دیگر از آسیب‌های جدی در حوزه کودکان کار است؛ در واقع کودک برای کار کردن یا نکردن حق انتخابی ندارد و جبر زندگی او را به کار کردن و داشتن یک منبع درآمد اجبار می‌کند و زمانی که کودک یک کار را با اجبار انجام می‌دهد دائما در معرض احساسات منفی قرار می‌گیرد. او به اجبار باید اعمال زور و خشونت و تحقیر و توهین‌های محیط کار را تحمل کند تا نان‌آور خانه باشد، در چنین شرایطی او خود را با سایر هم‌سن و سالانش مقایسه می‌کند.

ایکنا - در مواجهه با کودکان کار چگونه برخورد کنیم؟

زمانی که ما با یک کودک کار روبه‌رو می‌شویم، واقعیت‌های زندگی او را دیده و درک می‌کنیم. لذا، رفتار ما متناسب با واقعیت‌ها و شرایط نابسامان حاکم بر زندگی او شکل می‌‌گیرد، کودک کار نیاز به ترحم ما ندارد و بی‌توجهی ما هم او را آزار می‌دهد. بنابراین، ما در مواجهه با کودک کار باید متناسب با توانایی و شرایط زندگی خود از او حمایت عاطفی و مادی کنیم، البته این حمایت نباید احساس منفی به کودک القا کند. برای مثال اگر کودک کار تحت نظر دوستان یا آشنایان ما فعالیت می‌کند باید نکات مربوط به ظرفیت و توان جسمانی کودک و حقوق و مزایای او را به آن‌ها گوشزد کنیم.

در ابعاد وسیع‌تر می‌توان با تشکیل انجمن حمایت از کودکان با حضور فعالان اجتماعی، در محله‌های فقیرنشین که کودکان کار عمدتا در آنجا سکونت دارند آن‌ها را شناسایی و سازماندهی کرده و به‌طور هدفمند و با هدف حذف کار کودک و یا پاره‌وقت کردن کار او، حامی مالی خانواده‌اش باشیم.

مردم نسبت به کودکان کار بی‌تفاوت نباشند، در جامعه‌ای که تعداد کودکان کار آن روز به روز در حال افزایش است باید این نکته را در نظر داشت که آسیب‌های تحمیلی به کودکان کار در بزرگسالی آن‌ها بروز و ظهور پیدا می‌کند که به مراتب جبران‌ناپذیرتر است.

ایکنا - تأثیرات فردی و اجتماعی محرومیت کودکان کار از آموزش و تحصیل چیست؟

یکی از مسائل مهمی که در رشد کودکان تأثیرگذار است، آموزش و پرورش است. محیط مدرسه به‌عنوان یک میکروسیستم بر کودک تأثیر می‌گذارد و کاملا منطبق بر ساختارهای ذهنی آن‌هاست که به او آموزش داده و براساس این آموزش، کودک شناخت پیدا می‌کند و هیجانات و رفتارهای او براساس شناختی که در محیط آموزشی کسب کرده، شکل می‌گیرد. بنابراین، مدرسه بستری برای رشد هوش هیجانی بچه‌هاست. دوری کودکان کار از محیط آموزشی موجب می‌‌شود که آنان از محیط سازگار با ساختارهای ذهنی‌ فاصله بگیرند و از طرفی محیط ناسازگار را تجربه کنند.

کودکی که باید با هم‌سن و سالان خود در مدرسه ارتباط داشته باشد، در محیط سخت و زمخت کاری با بزرگسالان ارتباط مستقیم دارد، کارفرما یا همکار او در محیط کاری‌اش دنیای ذهنی کودک را نمی‌شناسند و به او به‌عنوان یک کالا یا کارگر می‌نگرد؛ کودک به میزانی که از محیط آموزشی دور می‌شود، مهارت‌ها و آگاهی‌های او کاهش می‌یابد. در واقع ممکن است در میان کودکان کار با شخصی مواجه شویم که از نظر کاری بسیار فعال و پرتوان اما از نظر شناختی و عاطفی بسیار ضعیف و ناتوان است.

ایکنا - چرا آمار کودکان کار در جامعه ایران در حال افزایش است؟

عوامل مختلفی در رشد آمار کودکان کار در جامعه دخالت دارد؛ کودک کار محصول خانواده ناکارآمد و بیمارپرور است که نتوانسته وظایف خود را به‌صورت مطلوب انجام دهد و باری که پدر و مادر نمی‌‌تواند حمل کند بر دوش کوچک و ضعیف کودکان می‌افتد. شرایط یک خانواده در ایران که سبب پیدایش کار کودک می‌شود، باید در اتاق‌های فکر و با حضور متخصصان مورد بحث و بررسی قرار بگیرد.

شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه نیز رشد پدیده کودک کار را اجتناب‌ناپذیر کرده است. در دهه‌های گذشته پدر یک خانواده با یک شیفت هشت ساعته کاری معاش خانواده را تأمین می‌کرد، اما امروزه با دو تا سه شیفت کاری می‌تواند حداقل‌های زندگی خود و خانواده‌اش را تأمین کند.

توزیع ناعادلانه ثروت، سبب رشد قارچ‌گونه پدیده فقر در جامعه شده است و یکی از مکانیسم‌های خانواده برای زیست و حیات در فقر اقتصادی، سرکار فرستادن فرزندانش است؛ پیامبر گرامی اسلام در روایتی فرمودند: «اللّهُمّ إنّي أعوذُ بكَ مِن الكُفرِ والفَقرِ ،فقالَ رجُلٌ: أيَعدِلانِ؟ قالَ: نَعَم؛ بار خدایا! من از كفر و فقر به تو پناه می‌برم. مردی عرض كرد: آیا این دو با هم برابرند؟ فرمود: آری.»

ایکنا - چرا عملکرد دولتمردان تاکنون در جلوگیری از رشد قارچ‌گونه پدیده کودکان کار موفقیت‌آمیز نبوده است؟ آیا ضعف اصلی نشئت گرفته در مدیریت مدیران اجتماعی و فرهنگی کشور است یا قانونگذاران؟

برای پاسخ به این پرسش به همین روایت از امام علی(ع) بسنده می‌کنم. ایشان خطاب به امام حسن(ع) فرمود: «يابُنَيَّ، الفقيرُ حَقيرٌ لا يُسمَعُ كلامُهُ، ولا يُعرَفُ مَقامُهُ؛ آدم فقير، حقير است. سخنش خريدار ندارد و مقام و مرتبتش شناخته و دانسته نمى‌شود.» تمام کودکان کار از قشر فقیر جامعه هستند و این روایت ادله محکمی است برای آنکه بدانیم چرا عملکرد دولتمردان نسبت به کار کودک ناموفق بوده است و نتوانسته از پدیده کودکان کار جلوگیری کند. در واقع بیانگر آن است که مسئولان هیچ‌وقت کودکان کار را جدی نگرفته‌اند. بنابراین، آن‌ها نادیده گرفته شدند که یکی از جدی‌ترین آسیب‌های آنان در جامعه است.

اگر مسئولان قصد دارند در راستای رفع آسیب‌های اجتماعی کودکان کار قدمی بردارند در وهله اول باید آن‌ها را نادیده نگیرند و از نزدیک شرایط زندگی آن‌ها را رؤیت کنند و براساس مشاهدات عینی، برای رفع مشکلات این حوزه برنامه‌ریزی کنند، اما از آنجایی که مسئولان غالبا این کودکان را نادیده می‌گیرند، لذا در برنامه‌ریزی‌های کلان مدیریت آسیب‌های اجتماعی نیز موفق نیستند. فاصله زندگی و تجارب قانون‌گذاران و تصمیم‌گیران دولتی با زندگی کودکان کار از زمین تا آسمان است.

گفت‌وگو از محدثه نعیمی‌فرد

انتهای پیام
captcha